دکتر پویا جبل عاملی مجلس نمایندگان ایالات‌متحده، درمیان بهت بسیاری از ناظران بین‌المللی تحریمی دیگر علیه ایران را تصویب کرد که در صورت عملی شدن باعث صفر شدن صادرات نفتی ایران می‌شود. در حالی که انتخابات نشان داد که اکثریت شهروندان ایرانی به رویکردی رای دادند که خواهان تعامل بیشتر با جامعه جهانی است، اما مجلس نمایندگان و به‌خصوص جمهوری‌خواهان تندرو در این کشور گویی چشم بر این تحول بسته‌اند و فارغ از اینکه خواست مردم ایران چیست بر آن هستند تا در را بر همان پاشنه سابق بچرخانند. در حالی که پس از انتخابات و با ایجاد فضای مناسب‌تر، جنبش مدنی ضدتحریم تشکیل و مورد استقبال بسیاری از طبقات فرهیخته جامعه قرار گرفت و از استادان دانشگاه‌ها تا حقوقدانان و دانش‌آموختگان را دربرگرفته و صدای واحدی را بر ضد تحریم‌های غیر انسانی بلند کرده است، گویی هنوز این تفکر در بین سیاستمداران آمریکایی جاخوش کرده است که این طبقات در ایران خواهان فشار بر مردم هستند. سخن صریح و شفاف این جنبش آن است که تحریم‌هایی که زمانی ادعا می‌شد هوشمندانه خواهد بود، امروز تنها و تنها بر شانه‌های ملتی سنگینی می‌کند که بر حسب وظیفه و توانی که داشت به استقبال رویکردی رفت که خواهان ارتباطی مستحکم با کشور‌های جهان بود، اما حال مجلس نمایندگان نشان داد که فارغ از خواسته‌ها و مطلوب‌های چند میلیون ایرانی عمل می‌کند و به‌راحتی می‌تواند چشم بر تحولات ببندد. در حالی که پیش‌تر بخشی دیگر از تحریم‌ها به تعویق افتاده بود و همگان آن را علامتی مثبت برای تحول در روابط بین دولت جدید و غرب قلمداد کرده بودند، مجلس نمایندگان آمریکا با این اقدام خود در پی آن شده که هنوز تمایل به سیاست دو گانه پیشین خود، اما در سطحی دیگر دارد.

صدایی که امروز از ایران باید به گوش جهانیان برسد آن است که استفاده از ابزار تحریم آن هم از نوعی که مصرف و معیشت میلیون‌ها انسان را تحت شعاع قرار می‌دهد، نمی‌تواند برآمده از اصول آزادیخواهانه‌ای باشد که غرب وامدار آن است. نمی‌تواند برآمده از اصول لیبرالیستی باشد که معتقد به آزادی انسان در یک جامعه باز است. وقتی این تحریم‌ها، حیات و جان انسان‌های بی‌گناهی را به خطر می‌اندازد که هیچ ارتباطی با موضوع تحریم ندارند، سیاستمدارانی که رای به این تحریم‌ها می‌دهند چگونه می‌توانند خود را آزادی‌خواه بدانند؟ اینکه بیان شود اگر تحریم نباشد، جنگ خواهد بود، از اندیشه مستبدانه و به‌دور از مدنیتی تراوش می‌شود که می‌خواهد طرف مقابلش گوش به فرمان او باشد تا دوست. آری راه دیگری نیز وجود دارد، همان راهی که بنیان اصلی جهان غرب است: آزادی تجارت.

از این راه است که منفعت هر طرف در بلند مدت با تضمین منفعت طرف مقابل تامین می‌شود و دو طرف خود به خود به هم نزدیک می‌شوند. اصولا یکی از عوامل فراموش شده در رابطه میان ایران و ایالات‌متحده آن بود که از همان ابتدا روابط تجاری دو کشور با یکدیگر محدود و محدود تر شد و در نهایت دو کشوری که با هم رابطه تجاری مستحکمی نداشتند، مبدل به دو دشمن آشتی‌ناپذیر شدند. تحریم‌هایی که از چند سال گذشته عملی شده است دقیقا چنین رابطه‌ای را میان ایران و اروپا سازمان می‌دهد و در صورتی که دیگر هیچ ارتباطی بین ایران و اروپا وجود نداشته باشد دیگر چه انتظاری هست که دولت ایران به اندک خواسته‌های طرف مقابل اهمیت دهد؟ اگر واقعا هدف تضمین صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای است، تحریم بیراهه‌ای است که به مقصود نمی‌رسد. تحریم تنها باعث منفک شدن دو طرف شده و در این حالت دیگر دلیلی وجود ندارد که دولت نگرانی دشمنش را برطرف کند، اما تا زمانی که تحریم نبود و اروپا دوست ایران بود، البته که گام‌های موثری در برابر این نگرانی‌ها برداشت. بنابراین چه از نظر اصولی که غرب به آن پایبند است و چه از منظر کارکردی، تحریم نتیجه‌بخش نخواهد بود. و زمانی که تصور می‌شود این تحریم‌ها بر شهروندان بی‌گناهی اعمال می‌شود که از تنها ابزار خود در داخل برای تعاملی بهتر با جهانیان استفاده کرده‌اند، سبعیت و ننگین بودن این تحریم‌ها بیش از پیش مشخص می‌شود.