فاطمه باباخانی و محسن آزموده وقتی روزنامه‌نگار سوژه می‌شود در آستانه آغاز کار دولت یازدهم همه امیدوارند، اما آیا روزنامه‌نگاران نیز سهمی از این امید دارند؟
آنها که هشت سال سخت و پر تنش را گذرانده‌اند و اکثر آنها هیچ‌گاه رسالتشان در امر خبر رسانی صادقانه و روشن‌گری را فراموش نکرده‌اند، حال آنکه عموما فراموش می‌شود که ایشان نیز از این راه معیشت‌شان را می‌گذرانند. آیا در روزهای فرارو نیز اهالی مطبوعات مجبورند برای امرار معاش چند شغله باشند و آیا باید مثل قبل دست و دل شان بابت امکان توقیف و از دست دادن کار و گران شدن کاغذ و متزلزل بودن وضع بیمه و ناپایداری شغل‌شان بلرزد و نگران روزهای پیری و بازنشستگی باشند؟ این پرسش‌ها را با همراهی گروه اندیشه با چهار چهره در میان گذاشتیم، تا هر یک از منظر خود مشکلات و راه‌حل‌ها را بازگشایند. فریدون صدیقی، روزنامه‌نگار با سابقه، اگر چه می‌گوید امیدش کمرنگ است، اما در طنین صدای گرم و کلمات لرزانش می‌توان رضایتش را از یک عمر روزنامه‌نگاری احساس کرد، حسن نمکدوست استاد نام آشنای ارتباطات و مدیر آموزش روزنامه همشهری نیز معتقد است که شان واقعی روزنامه‌نگاری را باید احیا کرد، همچنان که علی دادپی استاد اقتصاد دانشگاه کلایتون از ضرورت نگاه اقتصادی به روزنامه‌نگاری سخن می‌گوید و آرش خوشخو سردبیر روزنامه هفت صبح از نگرش رمانتیک به روزنامه‌نگاری انتقاد می‌کند:


بحث ما پیرامون مشکلات معیشتی روزنامه‌‌نگاران است. امری که به نظر می‌رسد معمولا به طاق نسیان گذاشته می‌شود. برخی ریشه این مشکلات را فقدان نگاه اقتصادی به مطبوعات می‌دانند و برای رفع آن راه‌حل‌هایی عنوان می‌کنند. یکی از راه‌هایی که به نظر برخی رسیده اصلاح روند واگذاری امتیاز به صاحبان رسانه است. به نظر شما آیا رویه کنونی در واگذاری امتیاز روزنامه‌ها، یک رویه مطلوب است؟ به‌این معنا که فرد بدون تمکن مالی برای گرفتن امتیاز روزنامه به وزارت ارشاد مراجعه کرده و برای تامین هزینه‌های خود از حمایت‌های مالی دولتی استفاده کند یا اینکه رویه مناسب واگذاری این امتیاز به ‌افراد سرمایه‌دار و تفکیک جایگاه مدیرمسوول و صاحب‌امتیاز است؟ آیا رویه دوم می‌تواند در بهبود اوضاع اقتصادی روزنامه‌نگاران و حرفه‌ای شدن آنها موثر باشد؟
فریدون صدیقی: در فضای موجود فکر می‌کنم آیا ضرورتی به ‌انتشار روزنامه هست یا نه. این گفته به ‌این معنا نیست که نیاز یا ضرورتی به ‌انتشار روزنامه نیست، اما اگر قرار است روزنامه نتواند هیچ حرفی بزند و دانش‌افزایی داشته باشد و چندوجهی عمل کند، دادن صرف امتیاز و گفت‌وگو دربار‌ه‌اینکه به چه کسی و چگونه امتیاز انتشار داده شود گرهی از مشکلات ما باز نمی‌کند. در حال حاضر بیش از ۷۰ روزنامه منتشر می‌شود، اما کمتر از انگشتان یک دست روزنامه‌هایی داریم که استانداردها را دارند و می‌توانند مخاطب را جذب کنند. باید توجه کنیم چگونگی و چرایی ارائه ‌امتیاز منوط به فراهم بودن بسترهاست که خود رسانه هم در فراهم کردن این بستر و آماده کردن افکار عمومی‌دخیل است. براین باورم درحال حاضرتنها چند روزنامه هستند که در یک گردش متوازن عمل می‌کنند و بقیه روزنامه‌ها همان ادامه وضع موجود هستند. اما اینکه چرا این روزنامه‌ها با وجود عدم داشتن مخاطب منتشر می‌شوند لابد چون یک آورده یا فرآورده‌ای برای صاحب روزنامه‌ هستند. اما آیا این روزنامه‌ها همان آورده را برای مخاطبان دارند؟ من تردید دارم. از این روست که به نظر من ابتدا باید به ضرورت وجود روزنامه در جامعه رسید که هنوز جدی تلقی نمی‌شود؛ ابتدا باید مدیریت کلان رسانه‌ای دولت، به تعریفی از کارکرد رسانه پایبند باشد و این تعریف باید جامعیت داشته باشد. از این روست که من معتقدم دشواری ما در مطبوعات به دولت بازمی‌گردد.
حسن نمکدوست تهرانی: افرادی مانند من معتقد به ضرورت اخذ مجوز برای انتشار یک روزنامه نیستند، چه رسد به اینکه ویژگی تازه‌ای هم به گیرندگان مجوز اضافه کنیم و آن داشتن سرمایه لازم باشد. انتشار نشریه، روزنامه یا مجله حق یک شهروند است و هر فرد باید بتواند در این زمینه خودش راسا اقدام کند. ما در این حق مسلم یک اخلال ایجاد کرده‌ایم و نام آن را امتیاز گذاشته‌ایم؛ در حالی که امتیاز نباید اساسا وجود داشته باشد. در شرایط گرفتن مجوز، محدودیت بسیار جدی برای گروه بزرگی از شهروندان در نظر گرفته شده و این تصور را ایجاد کرده که ‌اخذ مجوز یک امتیاز است، در حالی که معنای برخورداری شمار محدودی از شهروندان از امتیاز روزنامه، محرومیت اکثریت جامعه‌ از یک حق است. شما هرجا که جمع بزرگی از مردم را از یک حق محروم می‌کنید و به تعداد محدودی آن را اعطا می‌کنید این تصور امتیازی به وجود می‌آید، اما سویه دیگر و واقعی ماجرا این است که در واقعیت امر شما دارید بخش بزرگی از جامعه را محروم می‌کنید. در حالی که آزادی مطبوعات جزو آزادی‌های فکری است و حق هر فرد در جامعه ‌است. من به شخصه ‌از سال ۱۳۵۵ در کلاس دکتر معتمدنژاد نقد به ضرورت اخذ امتیاز را شنیده‌ام و متاسفانه ما همچنان درگیر این بحث هستیم.
وقتی که شما امکان انتشار روزنامه را از کل جامعه دریغ می‌کنید و آن را در اختیار شماری خاص قرار می‌دهید چه بسا کسانی که برای گرفتن امتیاز مراجعه می‌کنند نه تنها تمکن مالی نداشته باشند، بلکه از دانش کافی روزنامه‌نگاری و مهارت‌های حرفه‌ای آن هم بی‌بهره باشند.
از دیگر دلایل من برای رد پیشنهاد شما چالش‌هایی است که در عرصه مطبوعات همواره و در همه جا بین هیات تحریریه و ناشر و در ایران میان تحریریه و سردبیر و مدیرمسوول به عنوان نماینده صاحب‌امتیاز ممکن است رخ دهد. همچنان که می‌دانید بسیاری اوقات نگاه تحریریه با نگاه ناشر یا مدیرمسوول یکسان نیست. این امر تنها به مطبوعات بخش خصوصی محدود نمی‌شود و شما در رسانه‌های حکومتی نیز مصداق آن را به عیان می‌بینید. در این روزنامه‌ها احتمال زیادی وجود دارد که بین مدیریت مجموعه و تحریریه هم‌سنخی و همفکری قطعی و کامل وجود نداشته باشد. حالا ما می‌خواهیم یک آدم ناوارد هم تحت عنوان سرمایه‌گذار وارد ماجرا کنیم، یعنی تا الان اگر مصیبت دو تا بود، حالا آن را به مصیبت سوم تبدیل بکنیم. به نظر من این قطعا راه‌حل مساله نیست. اینکه ما یک ناشر سرمایه‌گذار، یک مدیر مسوول فرهیخته و یک تیم تحریریه منتقد را کنار هم بگذاریم راه‌حل مناسبی برای حل مساله‌ مطبوعات ما نخواهد بود.


فریدون صدیقی: مدیریت کلان رسانه‌ای دولت باید به تعریفی از کارکرد رسانه پایبند باشد و این تعریف باید جامعیت داشته باشد
نزدیک به ۷۰ درصد بدنه مطبوعاتی ما را خانم‌ها تشکیل می‌دهند به این دلیل که آنها به حداقل‌ها می‌سازند و کمترین دستمزد را می‌گیرند
روزنامه نگاران در این دولت نیز به لحاظ معیشتی اوضاع بهتری خواهند داشت و نمی‌توانند به نیازهای خود پاسخ حداقلی دهند و گشایشی روی نخواهد داد. اما یک مدیر خوب رسانه‌ای می‌تواند به رسانه‌ها اعتماد کند و این اجازه را بدهد که رقابت معنادار شود



اما به طور مشخص به بحث شما برگردم. اگر می‌خواهیم دقیق‌تر درباره معیشت روزنامه‌نگاران فکر بکنیم باید ابتدا ببینیم وضعیت اقتصادی رسانه‌ها در کشور ما چگونه ‌است؟ به نظر من بنیه اقتصادی رسانه‌ای در ایران ضعیف است و آنها و به ویژه رسانه‌های خصوصی از چرخه ‌اقتصادی جامعه ما سهم قابل ملاحظه‌ای نمی‌برند. از پیامدهای این عدم سهم‌بری مناسب، دستمزدهای پایین روزنامه‌نگاران است. برای حل این مساله ما باید هر رسانه را به شکل یک بنگا‌ه‌اقتصادی ببینیم و بعد بررسی کنیم آیا سازوکارهایی که بر بنگاه‌های اقتصادی حاکم است در رسانه‌های ما نیز وجود دارد یا خیر؟
بسیاری از اقتصاددان‌ها، دست کم در این زمانه و در کشور ما، به صورت نظری بر این اعتقاد هستند که سرنوشت بنگاه‌های اقتصادی را با رعایت جوانب دقیق بحث باید به مکانیزم رقابت و بازار سپرد. متاسفانه برگرفته از این بحث بنیادی و جوانب نیازمند تامل آن، دولت معیشت مردم را به دست بی بندوبارترین مکانیزم بازار سپرد‌ه‌است؛ نوعی رها کردن امور و بی‌مسوولیتی در قبال پیامدهای آن که ‌اقتصاددانان برجسته کشورمان نقدهای زیادی نسبت به آن وارد می‌دانند. تاسف‌بارتر اینکه دولتی که به ‌این شکل بی‌محابا معیشت مردم را به مکانیزم بی‌بندوبار بازار سپرد، به هیچ‌وجه حاضر نیست رسانه‌ها و بنگاه‌های رسانه‌ای را به مکانیزم تعریف و تدقیق شده بازار بسپارد و با دادن رانت و ریز و درشت کردن رسانه‌ها و دادن امتیاز، سازوکاری غیررقابتی و تا حدود زیادی انحصاری را بر رسانه‌ها و طبعا دست‌اندرکاران آنها حاکم کرد‌ه ‌است و این امر یکی از دلایل ضعیف بودن اقتصاد رسانه در ایران است.
آرش خوشخو: ما با مساله رانت چه به لحاظ امتیاز و یارانه دولتی در مقوله مطبوعات روبه‌رو هستیم. من می‌دانم که بسیاری از روزنامه‌ها به یارانه‌های دولتی هنوز محتاجند. اما ما نباید نگاه رمانتیک به روزنامه یا در کل رسانه داشته باشیم. روزنامه یک بنگاه اقتصادی است ولی وقتی ما از همان ابتدا امتیاز آن را رانتی و بعد به شکل نامنظم و بر اساس سلایق از آنها حمایت دولتی می‌کنیم، یک فضای مه‌آلود ایجاد می‌کنیم. ضمن اینکه رقابت مطبوعات دولتی و خصوصی خود به بحث عجیبی در جامعه ما تبدیل شده است. مثلا ذات برخی روزنامه‌ها نظیر ایران و همشهری زیر سوال است چون آنها با یک امکانات فوق‌العاده منتشر می‌شوند. روزنامه همشهری خیلی به فضای فرهنگی کشور کمک کرده و من در آن هیچ بحثی ندارم اما بحث ما روی بنگاه بودن یک رسانه است. چرا به لحاظ بنگاه اقتصادی برخی روزنامه‌ها با رانتی منتشر می‌شوند که فضای رقابت رسانه‌ای را خراب می‌کنند. مساله دیگر این است که گفته می‌شود پس از بحث یارانه‌ها ما قرار است یک اقتصاد رقابتی داشته باشیم که در آن سایه دولت کمرنگ باشد. اینکه ما بگوییم از شما حمایت نمی‌کنیم و شما در یک فضای رقابتی به جلو پیش بروید اما خط قرمزهای فراوانی برای رسانه‌ها تعریف کنیم، قابل قبول نیست. نظارت مطبوعاتی در تمام دنیا وجود دارد اما در کشور ما به واسطه سایه پررنگ ایدئولوژی کار روزنامه‌نگار‌ی خیلی سخت است و فیلترها کار را بسیار مشکل کرده است. درباره تعارض‌های تحریریه و مدیرمسوول هم که جناب نمکدوست فرمودند من معتقدم که سردبیر باید نماینده صاحب‌امتیاز به جای نماینده تحریریه باشد و منافع کارفرما را تامین کند.
علی دادپی: من معتقدم ما از طرح‌هایی که در دنیا است تنها پوسته آن را اجرا می‌کنیم بدون اینکه به زیربنای آن توجه کرده باشیم. به نظر من تمکن مالی زیربنای انتشار یک روزنامه نیست. بسیاری از کسانی که روزنامه را منتشر کرده و می‌کنند کسانی بودند و هستند که حامی‌مالی داشتند و توانسته‌اند به یک برند تبدیل شوند. من خوشحالم استادان حاضر در این جلسه معتقدند روزنامه‌ها باید یک بنگا‌ه‌اقتصادی باشند، زمانی که من شروع به ستون‌نویسی در همشهری کردم روزنامه قرار بود روشنایی‌بخش جامعه باشد و بحث پول در آن مطرح نبود، این در حالی است که روزنامه بدون پول نمی‌چرخد. که ما یک فضای کسب و کار رسانه‌ای در ایران نداریم که بیاید به ‌این نکته بپردازد که روزنامه‌نگار حق دارد صاحب کار خودش باشد. ما هنوز سندیکایی نداریم که از این مساله دفاع کند که تنها با رعایت حقوق نشر مطلب یک روزنامه‌نگار حق دارد در جای دیگری منتشر شود؛ این در حالی است که سابقه مطبوعاتی ما به بیش از ۱۰۰ سال می‌رسد. من هم موافقم که دولت در این بازار دخالت و رانت‌هایی را ایجاد کرد‌ه‌است اما به نظر من ما از رقابت در بازار باید به حق مولف برسیم. ما باید سندیکایی برای رعایت حق تالیف و بقیه مسائل داشته باشیم. ما (اصحاب رسانه) به‌این رسیده‌ایم که به رسانه به چشم بنگا‌ه‌ اقتصادی نگاه کنیم اما قانونگذار به ‌این نتیجه نرسیده که ما در چارچوب عرضه و تقاضا کار کنیم. ما باید این چارچوب را وارد فعالیت رسانه‌ای خودمان بکنیم و بتوانیم بازارهایمان را مشخص و به ‌این ترتیب مخاطبان خودمان را پیدا کنیم. مثلا در کشورهای توسعه‌یافته این تفکیک به خوبی انجام شد‌ه‌است و فرد بر اساس اینکه دایره مخاطبانش چه کسانی است آگهی را به یک رسانه خاص می‌دهد و مخاطب هم بر اساس این نیازها، رسانه را انتخاب می‌کند. اما ما چون دولت را داریم و دولت مصرف‌کنند‌ه ‌اصلی رسانه‌ها است و بزرگ‌ترین حجم آگهی‌ها هم از دولت می‌آید شاهدیم مطبوعات نه این تفکیک‌گذاری‌ها را انجام می‌دهند و نه ‌استراتژی‌های قیمت‌گذاری را دارند و به دنبال جذب مشترک نیستند.
• شما به مشکلات اصلی در دولتی بودن و نداشتن سازو کارهای مشخص در صحبت‌های خود اشاره کردید. سال‌های سال است که شما این بحث را مطرح می‌کنید و تاکنون حل نشد‌ه‌است. حال دو پرسش پیش می‌آید که دستمزدهای پایین ، موجب چند شغله بودن روزنامه‌نگاران شد‌ه‌است، این امر چه تاثیری در کیفیت مطالب منتشر شده دارد و راه‌حل عاجلی که برای آن پیشنهاد می‌کنید چیست؟
فریدون صدیقی: من درباره بحث قبلی به چند نکته اشاره کنم، ما باید بین اقتصاد روزنامه‌ها و هفته نامه‌ها تفکیک قائل شویم؛ چون هر کدام سازوکار متفاوتی دارند. نکته بعدی اینکه به‌رغم مشکلاتی که در بحث انتشار مطبوعات وجود دارد معتقدم اگر ۱۰۰ روزنامه دیگر هم منتشر شود باید خوشحال بود. چون هم سپاه عظیم روزنامه‌نگاران بیکار نخواهند بود و هم ازمیان این کثرت، قطار روزنامه‌های خواندنی هم باری به هرجهت فزونی می‌گیرند اگرچه قاعد‌ه‌اصلی را دکتر نمکدوست عنوان کرد که اصلا نباید امتیازی وجود داشته باشد. درباره بحث معیشتی روزنامه‌نگاران من ابتدا یک خاطره را نقل می‌کنم. در سال ۱۳۵۱ که قرار بود من و همسرم در روزنامه کیهان مشغول به کار شویم، پدر همسرم که مدتی با محمد مسعود کار کرده بود، گفت: در جهان سوم روزنامه‌نگار یا سرکار است یا سر دار است (البته منظورش دار قالی بود) بنابراین یکی از شما دوتا روزنامه‌نگاری را دنبال کند. از سر این توصیه همسرم به ناچار روزنامه‌نویسی را رها کرد و وارد وزارت آموزش‌و‌پرورش شد. این گفته نشان می‌دهد همان سال‌ها هم امنیت شغلی و معیشتی روزنامه‌نگاران مساعد نبود. فکر می‌کنم در همان سال‌ها بالغ بر ۶۰ درصد همکاران من کار دومشان روزنامه‌نگاری بود. اما همین ‌جا بر این نکته تاکید کنم در همان سال‌ها چون کیهان و اطلاعات استخدام رسمی‌ می‌کردند. به هر حال وجوهی از شرایط حرفه‌ای و حقوقی رعایت می‌شد مثلا مشخص بود در پایان سال چقدر افزایش حقوق به من تعلق می‌گیرد. همچنین در آن دوران ما تعاونی مصرف و مسکن داشتیم و همه ‌اینها کارکرد خودشان را داشتند و جمعی از همکاران من درهمان سال‌ها از همان طریق دارای مسکن و وسایل خانه شدند. اما متاسفانه در دو دهه ‌اخیر وضع اسف‌انگیز شد و روزنامه‌نگاران ما تبدیل به روزنامه‌نگاران دوره‌گرد شدند، از این نشریه به آن نشریه برای چندرغاز دستمزد و دوباره‌‌خوری و چندبارخوری مطالب به آنان تحمیل شد. و غم‌انگیز آنکه برخی از این همکاران جوان من با هم ازدواج می‌کردند و زوجی را تشکیل می‌دادند که حتی نمی‌توانستند با هم زیر یک سقف بروند چون قادر به پیش‌پرداخت مسکن نیستند. می‌دانید چرا نزدیک به ۷۰ درصد از بدنه مطبوعاتی ما را خانم‌ها تشکیل می‌دهند؟ به ‌این دلیل که خانم‌ها به حداقل‌ها می‌سازند و کمترین دستمزد را می‌گیرند. به نظر من وضع مطبوعات دردمندانه ‌است و فرجام آن این است من که بعد از سی سال کارپیوسته خودم را بازنشسته کردم متوجه شدم که من را با حداقل حقوق بازنشسته کرده‌اند و الان حقوقی که دریافت می‌کنم پول پفک نوه‌های من هم نیست. در این شرایط من حتی بعد از بازنشستگی ناچارم کار کنم و عمیقا دردمندنسلی هستم که با من کار می‌کند. من شرمند‌ه آنها هستم و نمی‌دانم نگاه‌شان به کیست. چقدر خوشحالم که برخی از هم‌نسلان من کارشان را رها کردند و دنبال تجارت رفتند. من خوشحالم که آنها حالا روزنامه‌نگار نیستند آن هم به دو دلیل: اول اینکه ‌از من پولی قرض نمی‌کنند و دوم اینکه ‌اگر نیاز داشتم از آنها پول قرض می‌کنم. به هر حال فکر می‌کنم وضع تامین معیشت روزنامه‌نگاران یک شوخی است. البته شاید این پرسش مطرح شود که مگر وضع بقیه جدی است؟ آستانه ریسک‌پذیری این حرفه مانند دیگر حرفه‌هایی که تنه به هنر و ادبیات می‌زنند بسیار بالا است.


نمکدوست تهرانی: انتشار نشریه، روزنامه یا مجله حق هر شهروند است و هر فرد باید بتواند در این زمینه خودش راسا اقدام کند
دولتی که معیشت مردم را به مکانیزم بی‌بندوبار بازار سپرد، به هیچ وجه حاضر نیست رسانه‌ها و بنگاه‌های رسانه‌ای را به مکانیزم تعریف و تدقیق شده بازار بسپارد و با دادن رانت و ریز و درشت کردن رسانه‌ها سازوکاری غیررقابتی و تا حدود زیادی انحصاری بر رسانه‌ها حاکم کرده است
درباره دستمزد صحبت نکردن نه تنها نشانه تعهد اجتماعی یک روزنامه‌نگار نیست، بلکه نشانه‌ای از حرفه‌ای نبودن و نداشتن چشم‌انداز حرفه‌ای برای اوست



حسن نمکدوست تهرانی: من ابتدا به پرسش کسانی که معتقدند دادن مجوز به هر فرد موجب هرج و مرج می‌شود پاسخ می‌دهم و پس از آن سراغ بحث معیشت روزنامه‌نگاران می‌روم. می‌دانید در حدود ۱۸۰ سالی که ‌از انتشار کاغذ اخبار می‌گذرد، جز دوره‌ای کوتاه مطبوعات کشور همیشه برای انتشار نیازمند اخذ مجوز بود‌ه‌اند. واقعا ما در این همه سال به توسعه مطبوعات دست یافته‌ایم که حالا نگران هرج‌ومرج ناشی از انتشار بدون مجوز باشیم؟ همچنان که گفتم به نظر من این استدلال پایه و اساسی ندارد و انتشار عقیده و آزادی بیان حق هر فرد است. طبعا اگر هر فردی در استفاد‌ه ‌از آزادی مطبوعات، خلافی هم انجام داد، قانون با او برخورد خواهد کرد. درباره بحث قبلی هم لازم است نکاتی را عرض کنم. طبیعی است که برای اینکه رسانه‌ها بتوانند به واقع تبدیل به بنگا‌ه ‌اقتصادی شوند، نیازمند زیرساخت‌های مربوط هستند که موضوع بسیار مهمی‌است. در عین حال باید جامعه هم از رسانه‌ها تلقی بنگا‌ه ‌اقتصادی را داشته باشد.
قبل از همه باید گفت که تلقی دولت از رسانه به هیچ وجه متناسب با یک بنگا‌ه‌ اقتصادی نیست. از نگاه حکومت رسانه‌ها صرفا یک «بوق تبلیغاتی» هستند؛ وسیله‌ای برای پروپاگاندا و تعریف از خود. به همین خاطر بیشترین سهم از بازار رسانه‌ها هم متعلق به حکومت و دولت است. مثال بارز آن هم صدا و سیماست که فراگیرترین، و نه ‌البته همواره، موثرترین رسانه است. در ایران هیچکس حق تولید صدا و تصویر را ندارد. خاطرتان هست زمانی که خبرگزاری‌ها اقدام به گذاشتن فایل صوتی کسانی که با آنها مصاحبه کرده بودند، کردند، صدا و سیما از آنها شکایت کرد و گفت بر اساس قانون اساسی این حق انحصاری صدا و سیما است! علاوه بر این، بیشترین سهم تبلیغات از آن دولت است، هم به معنای آگهی‌دهنده و هم به عنوان مالک رسانه‌هایی که ‌اگهی‌ها و تبلیغات را منتشر می‌کنند. پس، یکی از دلایل مهم ضعیف و تُنُک بودن رسانه‌ها بحث دولتی بودن آنها است.
متاسفانه بخش خصوصی و بنگاه‌های خصوصی کشور هم تلقی یک نهاد اقتصادی را از رسانه‌ها و بدتر از آن هیچ نوع تعصبی نسبت به سرنوشت رسانه‌های خصوصی ندارند. برای مثال، من حتی یک بار هم ندید‌ه‌ام بخش خصوصی نسبت به توقیف یا تعطیلی ناخواسته یک روزنامه ‌اعتراض کند. در حالی‌که همه‌جا و همیشه بخش خصوصی در پیوند با مطبوعات خصوصی است که شکل می‌گیرد و بالنده می‌شود، اما در کشور ما سرنوشت مطبوعات برای بخش خصوصی مهم نیست. یا یک مثال دیگر، شما یک طرح توجیهی برای انتشار یک روزنامه بنویسید و به بانک مراجعه کنید، قطعا به عنوان یک سفیه به شما نگاه خواهند کرد؛ یعنی نظام بانکی ما درکی از اینکه فعالیت رسانه‌ای می‌تواند و باید فعالیت اقتصادی باشد، ندارد.
تاسف‌بارتر اینکه خود ما روزنامه‌نگاران هم تلقی اقتصادی از فعالیت خودمان نداریم. وقتی از ما می‌پرسند که چرا حرفه روزنامه‌نگاری را انتخاب کرد‌ه‌اید بیشتر به علاقه‌مان یا اینکه می‌خواهیم فعالیتی اجتماعی داشته باشیم اشاره می‌کنیم که حرف درستی هم هست، اما کار ما وجه ‌اقتصادی هم دارد و باید بتوانیم از طریق کارمان، که کار مهم، پیچیده و سطح بالایی هم هست امرار معاش کنیم. در واقع، ما به جنبه‌ها و الزام‌های مختلف حرفه‌ای شدن‌مان چندان نمی‌پردازیم و به آنها واقف نیستیم. در حالی که توسعه روزنامه‌نگاری نیازمند اقتصاد قوی رسانه‌ای و پیشبرد مقتضیات حرفه‌ای‌گری است.
صریح بگویم هستند مدیرانی که ‌از علاقه و بی‌توجهی شماری از همکاران‌مان نسبت به مسائل معیشتی حداکثر بهره را می‌برند، حق و حقوق همه را، از کاغذ فروش، لیتوگرافی، چاپ و... می‌پردازند و وقتی به دستمزد روزنامه‌نگاران می‌رسند، نهایت بی‌انصافی و خست را به خرج می‌دهند.
مردم هم تلقی‌شان از روزنامه‌نگاری به عنوان یک فعالیت اقتصادی مشابه سایر فعالیت‌ها نیست. بسیاری از مردم تصورشان این است که روزنامه‌نگار خوب حتما باید شهید شود، به زندان بیفتد یا روزنامه‌اش توقیف و تعطیل شود. در حالی که یک روزنامه‌نگار آدمی‌است مانند همه آدم‌های دیگر و باید از کارش، که همان طور که گفتم کاری پیچیده، سطح بالا و کاملا مفید برای جامعه ‌است، به خوبی ارتزاق کند، بی‌آنکه لازم باشد از هیچ‌یک از معیارهای حرفه‌ای‌اش عدول کند.
در بحث معیشت‌ها و دستمزدها یکی از تلقی‌های رمانتیک که در حرفه روزنامه‌نگاری وجود دارد و مبنای درستی هم ندارد، تلقی سخت و زیانبار بودن حرفه روزنامه‌نگاری و ضرورت بازنشستگی پیش از موعد است. هر دوی این بحث‌ها بی‌پایه و مخل مطالبه حقوق واقعی حرفه‌ای است. ما با توسل جستن به ‌این بحث و مباحث مانند آن، وظیفه حرفه‌ای دفاع از دستمزدها را رها کرده و سراغ توجیهی موهوم رفته‌ایم. چطور ممکن است کار در سرویس اقتصادی، هنری، سبک زندگی، آموزشی، علمی‌و ... در یک روزنامه را با کار در معدنی که چند صد متر زیر زمین است، آن هم بدون نور و هوای کافی و پر از مخاطرات، مقایسه کرد و هر دو را سخت و زیانبار دانست؟ ممکن است برخی عدم امنیت حرفه‌ای را دلیل این امر بدانند، اما همه به خوبی واقفیم که چنین استدلالی درست نیست. ما باید با ریشه‌های عدم امنیت حرفه‌ای مان مقابله حرفه‌ای کنیم، نه ‌اینکه متوسل به بهانه‌ها و توجیه‌های نادقیق شویم. ما نباید به دست خودمان موقعیت‌مان را به عنوان یک حرفه صاحب‌اندیشه و پیشرو با طرح مسائل موهوم به خطر بیندازیم و خود را اسیر ماجرای بوروکراتیک کنیم که آیا حرفه روزنامه‌نگاری سخت و زیان‌آور است یا نه. به جای آن باید بر جدی بودن حرفه‌مان، بر مهم بودن جایگا‌ه ‌اجتماعی‌مان، بر نیاز جامعه به حضورمان، بر تخصص و مهارت‌مان، بر نقش‌مان در تامین و تحقق حقوق مردم، بر کارکرد آگاهی‌دهنده و اطلاع‌رسان‌مان، به نقش‌مان در کارآفرینی و گردش اقتصادی جامعه و مانند آنها تاکید کنیم و از رهگذر آن از دستمزدمان و حقوق حرفه‌ای‌مان دفاع کنیم و در ارتقای آن، که حق مسلم‌مان است و مدت‌های مدیدی است، به شکل‌های مختلف پایمال می‌شود، بکوشیم و قدرت چانه‌زنی‌مان را بالا ببریم. طبعا باید قبل از همه همکاران‌مان را در این باره توجیه کنیم.
اینکه می‌گویید انجمن‌های ما هم سیاسی هستند باز به همان تلقی سیاسی از حرفه روزنامه‌نگاری برمی‌گردد که در جامعه ما نگاه غالب است. باز تاکید می‌کنم ما به عنوان روزنامه‌نگار باید درباره کار خودمان فکر کنیم و بدانیم قیمت واقعی‌مان چیزی نیست که به ما پرداخته می‌شود. وقتی سایت‌های خبری و خبرگزاری‌ها خبرهای خود را رایگان در اختیار قرار می‌دهند، این ندانستن قدر و قیمت کار خود است و بیشتر از کسانی برمی‌آید که دغدغه‌شان حرفه روزنامه‌نگاری نیست. وقتی تصور ما از حق مولف و حق نویسنده تنها ذکر نام اوست، مساله دستمزدها اصلاح نمی‌شود.
یک نکته حاشیه‌ای، اما قابل‌توجه دیگر هم وجود دارد. به دفعات دید‌ه‌ام وقتی یک روزنامه‌نگار دستمزد واقعی خود را طلب می‌کند، که طبعا از دستمزدهای تحمیلی مرسوم بالاتر است، قبل از همه، همکاران روزنامه‌نگار او تعجب می‌کنند. ما باید درباره دستمزدمان به شکل صریح صحبت کنیم و دنبال راهکارهایی برای بالا بردن آن باشیم. در کشورهای دیگر، مدیران و ناشران مطبوعات به جای اینکه فکر کنند چطور از دستمزد روزنامه‌نگار بکاهند، به ‌این فکر می‌کنند که چطور ثروت تولید کنند. همچنان که می‌دانیم رویترز یا اکونومیست نهاد پژوهشی دارند. برخی از روزنامه‌های بسیار معتبر به سراغ انتشار روزنامه‌ها و نشریه‌های رایگان رفته‌اند تا از رهگذر درآمد آگهی‌های آنها سرپا بمانند، روزنامه‌های معتبری هم سراغ داریم که به فروش کالا و خدمات، برای مثال اپلیکیشن‌های اپل، می‌پردازند یا حتی تیشرت، شال‌گردن و کیف را با مارک‌شان می‌فروشند. مدیران مطبوعات باید به‌ این سازوکارها هم فکر کنند، نه ‌اینکه توقع یارانه داشته باشند یا دستمزد روزنامه‌نگارها و حق آنها را پایمال کنند. در عین حال ما باید یادمان باشد که درباره دستمزد صحبت نکردن نشانه تعهد اجتماعی داشتن و حرفه‌ای بودن نیست، برعکس نشانه چشم‌انداز نداشتن و درک غیرحرفه‌ای است. به همین خاطر نباید به خاطر صحبت کردن از دستمزد شرمنده باشیم.
آرش خوشخو: مساله فرهنگ در تمام دنیا وجود دارد؛ اما یک تلقی بین همکاران ما وجود دارد، مبنی بر اینکه وقتی روزنامه‌نگار‌ی می‌کنند دارند یک فداکاری می‌کنند یا یک کار فرهنگی انجام می‌دهند. ما باید این توهمات را از بین ببریم. در یک فضای صفرشده که تلقی‌های نادرست و رانت‌های دولتی نباشد بسیاری از مسائل ما حل‌شده خواهد بود. در حال حاضر روزنامه‌نگار‌های ما چند جا کار می‌کنند تا حقوق‌ها را به هم وصل کنند. وضع اقتصادی روزنامه‌نگار‌ان بد است و خب در این شکی نیست؛ اما توجه داشته باشیم روزنامه‌نگار‌ان در فضایی کار می‌کنند که این محیط برایشان خوشایند و پر از بحث‌های فرهنگی و سیاسی و نظری است. محیط روزنامه معمولا محیطی لذتبخش است. در فرآیند تبدیل روزنامه به یک بنگاه اقتصادی به شکل اتوماتیک بسیاری از توهمات رمانتیک از بین خواهد رفت. آن موقع باید دید کدام خبرنگار و نویسنده در عصر انفجار و دسترسی آسان به اطلاعات و فارغ از نق‌ها و گلایه‌های معیشتی می‌تواند برای روزنامه ارزش افزوده درست کند. چه کسی به فروش روزنامه کمک خواهد کرد؟ کدام قلم؟ ارزش آن قلم و آن نویسنده در مقایسه با بقیه چگونه ارزیابی خواهد شد؟

علی دادپی:در دو سال آینده مطبوعات باید منتظر افزایش تقاضا به واسطه تغییر اجتماعی باشند و از سوی دیگر پیش‌بینی‌های لازم را برای قطع یارانه‌ها داشته باشند
تعدد مطبوعات این توهم را در ذهن دانشجوی روزنامه‌نگاری به وجود می‌آورد که بازار کار در مطبوعات رونق پیدا کرده است. این در حالی است که این تصور درست نیست، چون قبل از اینکه دانشجو وارد عرصه مطبوعات شود قرار است به خاطر مداخله دولت در افزایش تعداد مطبوعات و ثابت بودن تقاضا، حقوق پایین و پایین‌تر بیاید


شخصا در دهه ۶۰ اطلاعات را به خاطر ستون کیومرث صابری می‌خواندم و یک روز هم روزنامه را از دست نمی‌دادم یا در حال حاضر کیهان را برای ستون شریعتمداری می‌خوانم؛ اما این برندها در روزنامه‌ها کم شده‌اند و طنزنویس‌ها نیز آن ادبیات قدیم را ندارند. یعنی ستاره‌هایی که به تنهایی بخش بزرگی از جلوه اقتصادی روزنامه را بردوش دارند. در واقع نکته اینجاست که مگر چند نفر روزنامه‌نگار‌ حرفه‌ای داریم؟ چه تعداد روزنامه‌نگار‌انی داریم که به خاطر مطلب آنها مخاطب روزنامه را می‌خواند؟ حقیقت این است که ما روزنامه‌نگار‌ به این شکل کم داریم. زمانی قوچانی در دوره شرق به این شکل کار می‌کرد و شریعتمداری با تمام افت‌وخیزهایش همچنان این حالت را دارد. ما به روزنامه‌نگار‌انی احتیاج داریم که مخاطب به خاطر نوشته‌های آنها و آن هم در فضای اقتصادی امروز دست در جیبش کند و روزنامه بخرد. به نظر من از زاویه آنها باید به مقوله اقتصاد مطبوعات نگاه کرد؛ چون آنها هستند که روزنامه را تبدیل به بنگاه اقتصادی می‌کنند. متاسفانه اتفاق دیگری که حرکت مطبوعات به سمت تبدیل به بنگاه اقتصادی را مختل ساخته این است که روزنامه‌های ما تبدیل به ارگان احزاب شده‌اند. تقریبا ۱۰۰ درصد چهره‌های سیاسی ما سابقه مطبوعاتی دارند. چه به عنوان مدیرمسوول، صاحب امتیاز یا حتی سردبیر. در این فضا، روزنامه‌ها جور احزاب را می‌کشند و این امر آسیب‌هایی برای این قشر به همراه آورده است و هم به لحاظ اقتصادی هم سیاسی و مساله توقیف‌ها.
علی دادپی: چون دولت در بازار دخالت کرده بحث رانت به وجود آمد‌ه ‌است. ما نزدیک به ۷۷ روزنامه داریم، در حالی که تقاضا به میزان قبل است. تعدد مطبوعات این توهم را در ذهن دانشجوی روزنامه‌نگاری به وجود می‌آورد که بازار کار مطبوعات رونق پیدا کرد‌ه ‌است. این در حالی است که ‌این تصور درست نیست، چون قبل از اینکه دانشجو وارد شود، قرار است به خاطر مداخله دولت در افزایش مطبوعات و ثابت بودن تقاضا، حقوق پایین و پایین‌تر بیاید. از طرف دیگر مطبوعات ما تبدیل به حزب شد‌ه‌اند و آنها مسائل صنفی را پیگیری نمی‌کنند. آقای دولت‌آبادی اینهمه مورد هجمه قرار گرفت؛ چون گفته بود بحث حق مولف را درست کنیم. در جامعه ما روزنامه‌نگار و نویسند‌ه ‌اید‌ه‌آل کسی است که فقیر است و در فقر خودش هم می‌میرد و از دنیا چیزی نمی‌خواهد. در نتیجه باید در نظر بگیریم که ‌اگر روزنامه‌ها ارگان حزب هستند، اما تحریریه صنف است و حق اعتراض یا اعتصاب را دارد و آنها حق دارند حق‌التحریر بهتری بخواهند یا تقاضاهای صنفی داشته باشند. تاکید روی تقاضاهای صنفی و در نظر گرفتن دخالت دولت در بازار از جمله مسائلی است که باید به آن توجه شود. برای اینکه روزنامه تبدیل به بنگاه شود باید بازار را تعریف کرد. ما همیشه در ایران هزینه حسابداری را می‌بینیم که زیان را نشان می‌دهد، خوب است که ما هزینه منابع را هم ببینیم. ما باید خودمان را به شکل بنگاه ببینیم و اینکه هر روزنامه‌نگار چه تاثیری در فروش روزنامه دارد، بنابراین ما باید یکسری ابزارهایی برای مدیریت روزنامه تعریف ‌کنیم. اگر دوره‌گردی در مطبوعات وجود دارد، به واسطه نداشتن ابزارهای مدیریتی است که مدیر رسانه نمی‌داند هر روزنامه‌نگار چقدر در فروش روزنامه موثر است. من خودم هم ندید‌ه‌ام که روزنامه‌ها خودشان عضو اتاق بازرگانی باشند، وقتی روزنامه وارد این اتاق نمی‌شود؛ یعنی تلقی بخش خصوصی ندارند در حالی‌که نیویورک تایمز و هرالد تریبون خودشان عضو این اتاق‌ها هستند.

آرش خوشخو: اینکه ما بگوییم در فضای پس از هدفمندی یارانه‌ها از رسانه‌ها حمایت نمی‌کنیم و آنها باید در یک فضای رقابتی به حیات خود ادامه دهند اما از سوی دیگر در یک فضای ایدئولوژیک خط قرمزهای فراوانی برای آنها تعریف کنیم، قابل قبول نیست
من امیدوارم در این دولت بحث یارانه‌ها و رانت‌ها از بین برود تا فضای رقابتی در مطبوعات ایجاد شود، زیرا یکی از مسائلی که موجب کاهش قدرت‌ چانه‌زنی سردبیر با مدیرمسوول می‌شود بحث فراوانی مطالب رایگان در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها است که با قطع یارانه‌ها، آنها نیز از بین می‌روند

• به نظر شما در دولت تدبیر و امید چه راهکاری برای برطرف کردن مشکلات روزنامه‌نگاران انجام داد؟
خوشخو: من امیدوارم بحث یارانه‌ها و رانت‌ها از بین برود تا فضای رقابتی در مطبوعات ایجاد شود. یکی از دلایلی که موجب کاهش قدرت چانه‌زنی ما با مدیرمسوول شده تعدد مطالب رایگان در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها است. من امیدوارم بودجه خبرگزاری‌ها قطع شود تا هر روزنامه یا رسانه دیگری برای گرفتن مطلب مجبور به پرداخت هزینه به آن سایت و خبرگزاری نباشد، در این شرایط روزنامه نگاران هم قیمت کار خود را بهتر درک می‌کنند. هرچند بر این باورم که در دولت آقای روحانی احتمالا سرعت قطع یارانه‌ها کم شود و آنها ملاحظات بیشتری داشته باشند. من معتقدم کشور ما در دوران آقای احمدی‌نژاد مثل یک فنر منقبض بود که ممکن بود این فنر آزاد شود و دورانی از شکوفایی برای ما در پیش داشته باشد و البته این احتمال هم وجود داشت که این فنر بشکند؛ اما در دوران آقای روحانی فنری در کار نخواهد بود و ما انتظار حادثه بزرگی را نخواهیم داشت.
دادپی: من فکر می‌کنم مطبوعات ما باید خودشان را آماده کنند تا ظرف یکی دو سال آینده تمام یارانه‌های خود را از دست بدهند. به خاطر اینکه تعهد مالی دولت قبل زیاد بوده و دولت جدید ناچار خواهد بود میان مسائل خود یک اولویت‌بندی انجام دهد. به خاطر اهمیت مطبوعات ممکن است این یارانه‌ها به مطبوعات قطع نشود؛ اما مدیر موفق کسی است که بگوید من یارانه را تنها در مقاطع خاصی می‌توانم بگیرم؛ بنابراین باید راهکارهای قطع یارانه‌ها را پیش‌بینی کنم. من معتقدم با چشم‌انداز اقتصادی دو سال بعد مطبوعات باید منتظر دو نکته باشند. اینکه ما شاهد افزایش تقاضا به واسطه شرایط تغییر خواهیم بود و اینکه راهکارهای قطع یارانه باید از سوی مدیران پیش‌بینی شود و آنها باید سیستم خودشان را بر اساس این پیش‌فرض برنامه‌ریزی کنند؛ چرا که من فکر نمی‌کنم دولت آقای روحانی توان پرداخت یارانه داشته باشند.
حسن نمکدوست تهرانی: در یکی دو سال آینده فضای کار برای همه و به طور خاص برای ما روزنامه‌نگارها جدی‌تر خواهد شد. به همین خاطر هم ناچار خواهیم بود مهارت‌ها و قابلیت‌های بیشتری از خود بروز بدهیم. واقعیت این است که سطح مهارتی روزنامه‌نگاران ایران پایین است، پس باید مهارت‌های خودمان را ارتقا ببخشیم. چندکاره بودن و کپی‌کاری مناسب وضعیت آینده نیست. باید باور کنیم روزنامه‌نگار موفق، روزنامه‌نگار مسلط به مهارت‌های حرفه‌ای، دانش عمیق و پایبند به تعهدهای اجتماعی و اخلاقی روزنامه‌نگاری است. اینکه چنین نوعی از روزنامه‌نگاری در جامعه شکل بگیرد، تا حدود معینی، مستلزم واقعی شدن دستمزدها و بهبود شرایط کار است. تحقق این امور هم نیازمند تلاش خود ماست؛ یعنی هم باید بکوشیم روزنامه‌نگارهای عمیق و ماهر باشیم و هم کسانی که به کار خود به عنوان یک کنش اقتصادی نگاه می‌کنند و از درآمدشان و افزایش آن دفاع می‌کنند. مادام که در فکر ارتقای درآمدمان نباشیم روزنامه‌نگارهای دربه‌در، چند شغله و کپی‌کننده باقی خواهیم ماند. سال‌های پیش رو به چنین روزنامه‌نگارهایی احتیاج ندارد.
فریدون صدیقی: من بر اساس خوانده‌ها و شنیده‌ها خیلی خوش‌بین به فضای اقتصاد نیستم، حتی خوش‌بین به خرید روزنامه‌ها از سمت مردم نیستم. روزنامه‌نگاران ما به لحاظ معیشتی اوضاع بدتری خواهند داشت و نمی‌توانند به نیازهای خود پاسخ حداقلی دهند و گشایشی روی نخواهد داد؛ اما یک مدیر خوب رسانه‌ای می‌تواند به خبرنگاران اعتماد کند و این اجازه را بدهد که رقابت معنادار شود.