چرا دنیا به رهبران سه بخشینیازمند است؟
شرایط چالش‌آمیز حاکم بر جوامع کنونی، اعم از مشکلات اقتصادی، زیست- محیطی، فرهنگی و اجتماعی، موجب شده تا نیاز به همکاری‌های میان بخشی بین بخش کسب‌وکار، بخش دولتی و بخش‌های غیرانتفاعی بیش از پیش احساس شود.
اما این مهم تنها در صورتی محقق خواهد شد که رهبرانی بر سازمان‌ها مسلط شوند که به قول دومینیک بارتون، مدیرعامل موسسه مک‌کنزی از جنس رهبران سه بخشی باشند.
دومینیک بارتون، این گروه از رهبران را با عنوان قهرمانان سه بخشی (Tri-Sector Forum) یاد می‌کند؛ افرادی کاردان و خبره که بتوانند در هر سه بخش (کسب‌وکار، جامعه و دولت) فعالیت کنند و با آنها تعامل و همکاری داشته باشند.
تحقیقات موسسه مک کنزی، حاکی از آن است که غالب رهبران سه بخشی در هر یک از این بخش‌ها دارای تجربه قبلی هستند و قادرند با همسوسازی توان طیف‌های مختلف نقش‌آفرینان سازمانی از فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های مختلف، برآیند این نیروها را در راستای حل مشکلات بزرگ به کار گیرند.
برای مثال، بحران کمبود منابع آب آشامیدنی را در نظر بگیرید. شکاف ۴۰ درصدی موجود میان تقاضای جهانی برای آب تازه و پاک و میزان عرضه آن تا سال ۲۰۳۰ میلادی امروزه به معضلی جهانشمول تبدیل شده است که بسیاری از ابربرندها را نیز به تکاپوی حفظ منابع آبی انداخته است؛ چراکه با ادامه یافتن وضعیت فعلی، تا چند سال آینده هیچ کسب‌و‌کاری قادر به ادامه فعالیت نخواهد بود و مهم‌تر آنکه جان هزاران انسان در مخاطره قرار خواهد گرفت.
از قضا هر سه بخش یادشده (بخش کسب‌و‌کار، بخش اجتماعی و بخش دولتی) در چنین مواردی سهیم هستند. از این رو، برای مدیریت اثربخش موارد کلان نیاز به چنین رهبرانی احساس می‌شود. آب مایه حیات و بقای بسیاری از کسب‌و‌کارها است و جزو جدایی‌ناپذیر فرآیند تولید آنها به شمار می‌رود. از سویی دولت‌ها وظیفه حفظ و بهره‌برداری از منابع آبی را بر عهده دارند.
از دیگر سو، سازمان‌های اجتماعی و غیرانتفاعی نیز سودای دسترسی انسان‌ها به آب پاکیزه و حفظ محیط زیست برای رسیدن به توسعه پایدار را در سر دارند. برای مثال، در این مورد، شرکت کوکاکولا که برای تولید هر لیتر از محصولات خود بیش از دو لیتر آب مصرف می‌کند، به همین دلیل این شرکت ضرورت مشارکت بخش‌ها را مطرح ساخته و ایده مثلث طلایی کسب‌و‌کارها، دولت و جامعه مدنی را ساخته و پرداخته است. کوکاکولا به خوبی به اهمیت مساله آب واقف است؛ ‌چراکه بارها به‌دلیل اعتراضات مردمی، ناگزیر به تعطیلی واحدهای تولیدی خود شده است.
رهبران سه بخشی هم قادرند تا پاسخگوی مطالبات جامعه باشند، هم می‌توانند مطالبات و منویات دولت و کسب‌و‌کارها را تامین کنند. آنها با برقراری توازن میان نیازهای این سه بخش، منافع هر یک را مرتفع می‌سازند و رابطه‌ای برد-برد میان آنها برقرار می‌کنند. محققان و مولفان هاروارد در این باره، شش ویژگی این رهبران را معرفی کرده‌اند که در پی می‌آید:
۱- انگیزه‌های متوازن
این رهبران صرفنظر از اینکه در کجا مشغول به کار باشند، تمایل دارند تا برای عموم ارزش خلق کنند. رهبران سه بخشی از نفوذ خود به خوبی استفاده می‌کنند (اغلب در دولت)، دارای تاثیر اجتماعی هستند (اغلب در نهادهای اجتماعی و غیرانتفاعی) و با قواعد تولید ثروت (اغلب در کسب‌وکارها» به خوبی آشنا هستند. آنها با برقراری توازن میان این سه عملکرد، در نهایت برای عموم ارزش‌آفرینی می‌کنند.
۲- مهارت‌های انتقال‌ناپذیر
آنها دارای دسته‌ای از مهارت‌های متمایز هستند که در تمام این بخش‌ها اهمیت دارد. این مهارت‌ها طیف گسترده‌ای از مهارت‌های تحلیل‌ کمی، برنامه‌ریزی راهبردی و مدیریت ذی‌نفعان را شامل می‌شود.
۳- هوش زمینه‌ای
آنها از درک عمیقی نسبت به تفاوت‌های موجود میان بخش‌ها به‌ویژه در زمینه تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، عملکردی و... برخوردارند و از این تفاوت‌هابه منظور بهینه‌سازی امور بهره می‌برند.
۴- شبکه‌های منسجم
رهبران سه بخشی دارای شبکه‌ای از روابط در هر یک از بخش‌ها هستند، این وضعیت، موجب روان شدن اطلاعات در میان بخش‌ها می‌شود و ساختار را از حالت سلسله‌مراتبی خارج می‌کند.
۵- ذهن مجهز و آماده
آنها به انجام کارهای غیرمتعارف تمایل دارند و نحوه کار آنها به صورت زیگزاگی در درون بخش‌ها است. بنابراین ذهن آنها همواره گوش به زنگ است و آمادگی هر اتفاقی را دارد؛ چراکه در عین چندوجهی بودن، از ذهن منسجم با پردازش بالا برخوردارند.
۶- سرمایه‌ فکری
آنها از یک دید جامع‌نگر برخوردارند و قادرند تا مسائل را از دریچه دید بخش‌های مختلف ببینند. به همین دلیل است که سرمایه‌های فکری رهبران سه‌بخشی می‌تواند تامین‌کننده نیاز هر سه طرف باشد.
منبع: کتاب چهل گفتار پیرامون مدیریت و رهبری در کسب‌وکار- نوشته پرویز درگی انتشارات: بازاریابی