احسان ابطحی روز پنج‌شنبه، سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که اگر سنای ایالات‌متحده تحریم‌های جدیدی علیه ایران به تصویب برساند، باراک اوباما، رییس‌جمهوری آمریکا آن را وتو خواهد کرد. جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید همچنین اضافه کرد که دولت آمریکا بار‌ها به کنگره این کشور گفته‌است که مقطع کنونی، زمان مناسبی برای تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران نیست. این تصمیم تاریخ‌ساز و بی‌سابقه اوباما در حمایت از رویکرد دیپلماتیک در برابر ایران، بی‌تردید دستاورد بسیار بزرگی برای تیم دیپلماسی ایران و استراتژی جدید نظام محسوب می‌شود.

ایجاد شکاف عمیق در میان مقامات کاخ سفید و کنگره و رو در رو قرار دادن این دو ساختار مهم قدرت در آمریکا حاکی از موفقیت بزرگ دستگاه دیپلماسی ایران است که موفق شده میانه‌روهای غرب از جمله در آمریکا و اروپا را به نفع منافع ملی خود مصادره کند و آنها را در برابر افراطیونی قرار دهد که به شدت تحت تاثیر لابی صهیونیست‌ها و همچنین لابی اعراب در آمریکا هستند که راه حل را فقط در خشونت و جنگ می‌بینند.

کسانی که ساختار قدرت در ایالات‌متحده را می‌شناسند، بهتر درک می‌کنند که این تصمیم اوباما تا چه اندازه اهمیت دارد. پیش از این بخش بزرگی از تحلیلگران سیاسی بر این باور بودند که اوباما نمی‌خواهد و اگر هم بخواهد نمی‌تواند در مقابل جریان اصلی حاکم بر واشنگتن ایستادگی کند و در برابر مقامات بلند‌پایه کنگره آمریکا بایستد. اکنون به نظر می‌رسد اوباما با این تصمیم، عزم قاطع خود را بر استفاده از رویکرد دیپلماتیک در برابر ایران نشان داده‌است و از حق وتوی خود برای به نتیجه رسیدن تلاش‌های دیپلماتیک در برابر ایران حداقل به عنوان یک تهدید علیه افراطیون خرج کرده ‌است.

رو‌در‌رویی کاخ سفید در برابر افراطیون، بی‌تردید بزرگ‌ترین دستاورد‌ دیپلماتیک ایران به شمار می‌رود که به نظر می‌رسد در چارچوب تاکتیک هوشمندانه «نرمش‌ قهرمانانه» قابل‌تعریف باشد. اگر برخی از این نوع تاکتیک‌های ایران در مذاکرات ۱+۵ نبود، طرف مقابل همچنان «متحدانه» به تاکتیک فشار و تحریم علیه ایران ادامه می‌داد.

اما اختلاف میان کاخ سفید و کنگره تنها دستاورد مذاکرات ژنو ۳ نبود. شکاف عمیق میان اسراییل و آمریکا - که اوباما در نشست سابان به آن اذعان کرد- و همچنین ایجاد گسل بزرگ میان عربستان - متحد دیرینه واشنگتن- با کاخ سفید از دیگر دستاورد‌های بزرگ ژنو ۳ است. تاکتیک‌های هوشمندانه تیم مذاکراتی ایران بود که باعث شد ریاض به‌طور رسمی اعلام کند که به‌دلیل نزدیک شدن واشنگتن به تهران قصد دارد روابط خود را با آمریکا کاهش دهد.

دستاورد‌ بزرگ دیگر برای دولت ایران این است که می‌تواند به مخالفان توافق ژنو نشان دهد که «امتیاز دادن» با «سازش و تسلیم» منافات دارد. تسلیم را معمر قذافی، دیکتاتور پیشین لیبی انجام داد که همه تجهیزات هسته‌ای خود را برچید و آن را با کشتی به نیویورک فرستاد. تسلیم؛ اذعان همه طرف‌های مذاکره از جمله کاخ سفید به حق تهران به غنی‌سازی اورانیوم در داخل خاک ایران نیست، تسلیم توانایی برای بازگشت به غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم طی تنها ۲۴ ساعت نیست، تسلیم ادامه فعالیت همه تاسیسات اتمی ایران نیست، تسلیم محدود کردن «داوطلبانه» بخش‌های قابل‌بازگشت برنامه هسته‌ای نیست، تسلیم این نیست که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا پس از مذاکرات ژنو ۳ بگوید سال‌ها بود که کسی -منظور محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران است- این‌گونه بلند بر سر من فریاد نکشیده بود. اینها استفاده از فن دیپلماسی برای به دست‌آوردن منافع بزرگ‌تر در آینده و گذر از تنگناهای مقطعی است.

این همه در شرایطی است که پیش از این، بسیاری بر این باور بودند که موضوع برنامه‌ هسته‌ای ایران، واشنگتن و تهران را بیش از پیش از یکدیگر دور خواهد کرد، اما به نظر می‌رسد که عکس این مساله در جریان است. آمریکایی‌ها «امنیت محور» هستند و موضوع هسته‌ای ایران برای آنان یک مساله امنیتی به شمار می‌رود. وجود چنین تهدید «ملموس» به اصطلاح امنیتی برای آنان است که برای نخستین بار ایران و آمریکا را پای میز مذاکره کشانده و آنها را از موضع برابر پای میز مذاکره نشانده است. بی‌شک این یک نقطه عطف تاریخی است. اگر اوباما و تیم او بتوانند در روند مذاکرات حسن‌نیت داشته‌باشند و وفای به عهد کنند، نشان خواهند داد که آمریکایی‌ها پس از سال‌ها قابل‌اعتماد خواهند بود. موضوعی که اگر به طرف ایرانی ثابت شود، بی‌تردید می‌تواند به فروریختن دیوار بلند بی‌اعتمادی میان دو طرف کمک کند و راه‌ را برای گشایش‌های دیپلماتیک بزرگ‌تر میان تهران- واشنگتن هموار سازد. به شرط آنکه در داخل کشور، اجماعی که میان نخبگان، مراجع عظام تقلید و دیگر نهادهای تاثیرگذار در حمایت از تحرکات دیپلماتیک ایران به وجود آمده ‌است، همچنان پابرجا بماند.