چیا چاره خواه * بخش هفدهم و پایانی خود را مجبور به ابداع نکنید: به فکر این نباشید که لزوما ایده بسیار بکر و جدیدی پیدا کنید که تاکنون به ذهن کسی نرسیده است. بسیاری از کسب‌و‌کارهای موفق لزوما ایده بدیعی نبوده‌اند؛ بلکه آنها همان ایده‌های گذشتگان را به شیوه‌ای جدید و نوآورانه اجرا کرده‌اند.
مدام در تکاپو باشید: همیشه احتمال این را بدهید که ممکن است راه بهتری وجود داشته باشد؛ بنابراین درب‌های یادگیری را روی خود نبندید. از کوچک‌ترین فرصت‌ها برای یادگیری استفاده کنید. اگر ذهن جست‌وجوگر خود را پرورش دهید آنگاه اطلاعات مفید اطراف خود را به سرعت می‌توانید تشخیص دهید و بهره‌برداری کنید. همیشه سوالاتی در ذهن داشته باشید و از فرصتی برای بیان آنها استفاده کنید.
پول به سختی به دست می‌آید: خود را جای مشتری بگذارید و ببینید که در چه صورتی حاضر است، پولی را که به سختی به دست آورده به شما بدهد تا خدمات یا محصولی دریافت کند. باید او را متقاعد کنید که کدام نیاز مهم یا مشکل را می‌خواهید حل کنید. مسلما باید ارزش افزوده قابل‌قبولی ارائه دهید.
به روابط برد- برد بیندیشید: این اولین اصل در کسب‌و‌کار است. سعی کنید نیروهای اطراف را تشخیص دهید و کسب‌وکار خود را با آنها همراستا سازید. این نیروها طیف وسیعی دارند. از نیروی خلاقیت پرسنل گرفته تا میل به رشد فردی. رابطه‌ای برقرار کنید که به نفع دوطرف باشد.
تولید انبوه در مقابل تولید سفارشی: مهم است که بدانیم چقدر سفارشی عمل می‌کنیم و چقدر دیدگاه تولید انبوه داریم. اصولا زمانی که مشغول ایجاد یک محصول خاص برای یک شخص یا سازمان خاص هستیم، نمی‌شود نام آن را کارآفرینی یا استارتاپ گذاشت. در واقع استارتاپ با دیدگاه تولید انبوه و همه‌گیر شکل می‌گیرد. این هشدار خصوصا برای شرکت‌های نرم‌افزاری که مشغول ایجاد برنامه‌‌های سفارشی برای مشتریان هستند قابل‌توجه است. سفارشی‌سازی در تمام دنیا هزینه‌های بسیار سنگینی دربردارد. «انبوه اندیشی» مهارت مورد نیاز کارآفرین تازه‌کار است.
تمرین برای انبوه‌اندیشی: استارتاپ‌ها عموما بر اساس هزینه‌های پایین شکل می‌گیرند. در حالی که در مرحله تولید انبوه نیاز به سرمایه‌های هنگفت همانند سایر صنایع دارند. این مرحله‌ای است که از دید نهان می‌ماند. برای اینکه کارآفرینانی که در محیط فناوری اطلاعات کار می‌کنند دیدگاه بهتری نسبت به الزامات و هزینه‌های تولید انبوه در صنعت داشته باشند، توصیه می‌شود طرح‌های تیپ صنایع مختلف را مطالعه کنند. با همانندسازی آن هزینه‌ها می‌توان به اهمیت تولید انبوه و الزامات آن واقف شد.
نکته بسیار مهم مورد تولید انبوه: جمع قابل‌توجهی از تازه‌کارها به سمت کسب‌وکارهای مشاوره می‌روند. برای شروع یک استارتاپ گاهی می‌توان از یک شرکت مشاوره شروع کرد و در خلال ارائه خدمات می‌توان به مرور صاحب محصولی شد و نهایتا از شرکت خدماتی به شرکت محصولی تبدیل شویم، اما باید توجه داشت که شرکت مشاوره یک استارتاپ نیست. برای اینکه استارتاپ شویم باید شرکت ما محصول- محور باشد نه خدمت-محور. این به معنی لزوم تولید محصول فیزیکی نیست. منظور این است که استارتاپ باید محصولی داشته باشد که بتواند به تعداد زیادی مشتری بفروشد نه اینکه یک خدمت سفارشی برای مشتری خاصی انجام دهد. برای اینکه یک استارتاپ باشید شما باید مانند گروه موسیقی کار کنید که کپی آلبومش را به تعداد نامحدودی می‌فروشد نه اینکه اجراکننده مراسم در جشن‌ها باشید. برای همین ممکن است کسب‌و‌کارهای زیادی در اطراف خود ببینیم، اما همه آنها استارتاپ نیستند؛ چراکه قابلیت و استعداد گسترش را در خود رشد نداده‌اند.
با پیش‌بینی‌های مداوم خود یک گام جلوتر حرکت کنید: به علت تغییر پی‌در‌پی قوانین باید همواره قدم‌های بعدی را پیش‌بینی کرد و مدام تغییر و تحولات آنها را چک کرد. تغییرات قوانین دولتی را در اقتصاد دولتی به دقت زیر نظر داشته باشید و دنبال تاثیرات مستقیم و خصوصا غیرمستقیم آن بر کسب‌و‌کار خود بگردید.
ساده‌سازی‌: کسب‌و‌کارهای موفق الگوهای ساده اما کارآیی داشته‌اند. در خلال پیچیدگی‌های موجود در فرآیندها و فعالیت‌های کاری، می‌توان الگوهای مشترک و ساده‌ای پیدا کرد. تشخیص سادگی نیاز به مهارت دارد و این خود نوعی هنر است. برای اینکه بتوان از یک راه ساده شروع کرد لازم است شاخ و برگ‌های اضافی را تشخیص داده و آنها را حذف کرد. ایده کلی را در ذهن خود تشکیل دهیم و به مرور آن را تکمیل کنیم.
خلاقیت برای ایجاد شکل‌های غیرمستقیم محصول: به‌عنوان مرحله‌ای از بارش فکری برای توسعه ایده خود بهتر است به تغییر شکل محصول هم بیاندیشیم؛ یعنی این محصول را تا چه حد می‌توان تغییر داد. اصولا چه راه‌های جایگزینی برای تامین نیاز مشتری وجود دارد؟ آیا محصولات تغییر یافته یا ادغام شده یا اصلاح شده دیگری می‌توان طراحی کرد. سعی کنیم آنها را بنویسیم. گاهی ممکن است راه‌های جایگزین بسیاری برای رفع یک نیاز وجود داشته باشد.
خلاقیت برای ایجاد سودهای غیرمستقیم: یک کارآفرین خلاق می‌تواند از این مدل کمک بگیرد. در بیشتر شرکت‌های نوآور می‌بینیم کسب سود از راه‌های غیرمستقیم صورت می‌گیرد. به عنوان مثال شرکت فیس‌بوک تمامی خدماتش را به صورت مجانی به کاربران ارائه می‌دهد. این خدمات بسیار گران قیمت و پرهزینه هستند، اما مدیران شرکت درآمدها را بر اساس مسیرهای غیرمستقیم که عمدتا بر اساس تبلیغات است قرار داده‌اند.
تغییر دید نسبت به مشتری و سود: برای اینکه دید خود نسبت به سود را تغییر دهیم لازم است دید خود نسبت به مشتری را تغییر دهیم. اعتقاد به این جمله می‌تواند ساختار سود را تغییر دهد: «من و مشتری هر دو باهم می‌خواهیم سود ببریم» یا «حضور مشتری در فروشگاه یا سایت من به تنهایی خود امر نیکی است.
پی نوشت: مجموعه «ایده تا اجرا» متشکل بر ۱۷ نوشته گام به گام شامل راهنمای عملی و مرحله به مرحله‌ای است تا بتوان ایده‌های موفق را پیدا کرده و ایده خامی را که در سر دارید پرورش داده و به آن رنگ واقعیت بدهید.
charekhah@gmail.com*