حضور نابرابر دولت در عرصه سینما

محمد جمال ساداتیان تهیه‌کننده سینما ارزیابی سینمای ایران در حال حاضر پیچیده است. ظاهر ماجرا این است که دولتی رفته و دولت دیگری آمده است و قاعدتا تصمیماتش باید بر اساس برآیند سلایق کل جامعه باشد. به همین دلیل پروسه فیلمسازی سهولت بیشتری پیدا کرده و سخت‌گیری‌های گذشته کمرنگ‌تر شده است. برای همین این امید به وجود آمده که فیلم‌هایی ساخته شود که نسبت به گذشته شرایط بهتری در جذب مخاطب داشته باشد. این یک سوی قضیه است. مسائل دیگری هم در سینما حاکم است که بعضی‌ از آنها اگر پررنگ شود می‌تواند به سینما ضربه‌زننده باشد، اگر هم قانون‌هایی که حاکم است سهل‌تر گرفته شود می‌تواند در رشد مخاطب موثر باشد. در سینما قانون‌هایی وجود دارد که از قدیم وضع شده و همچنان ادامه دارد و بعید است مدیری بتواند رفتارهای نهادینه‌شده در سینما را که الان دیگر تابو شده است بشکند. ما پیش از این سینمایی داشتیم که بیشتر با پول‌های دولتی تغذیه شده است. این پول‌ها برای عده‌ای توقعاتی به وجود آورده که هر از گاهی بخواهند با پول دولت فیلم بسازند. اگر هم این افراد به این پول‌ها نرسند شرایط کاذبی را ایجاد می‌کنند که مدیرها مجبور شوند بودجه‌هایی را که در اختیار دارند به سمت آنها سوق دهند. این تبعیض‌ها هنوز در سینمای ایران وجود دارد. اگر قرار است پولی به سینما تزریق شود باید به کل سینما تزریق شود، نه به یک عده خاص. پدیده‌ای که در سینمای ما حاکم است برمی‌گردد به تعداد زیادی سالن‌های نمایش غیراستاندارد و تعداد کم‌سالن نمایش استاندارد. از این تعداد کم سالن‌های نمایش هم دوسومش دولتی است که در سرنوشت یک فیلم بسیار اثرگذار است. ما در حال حاضر در ۱۸۰ شهرمان سالن سینما نداریم. در بسیاری از مراکز استان‌ها یا سالن وجود ندارد، یا سالن‌هایشان مخروبه است. در این شرایط وقتی سالن‌های دولتی علیه جریانی موضع‌گیری می‌کنند به اقتصاد سینما لطمه جبران‌ناپذیری می‌خورد. این تبعیض‌ها باعث می‌شود تماشاگر سره را از ناسره تشخیص ندهد. اگر قانون یکنواختی برای ساخت و نمایش فیلم‌ها فراهم شود می‌شود تشخیص داد که کدام فیلمساز توانایی ساختن فیلم‌های مخاطب‌پسند را دارد. ولی وقتی بعضی از فیلم‌ها با حمایت کامل دولت اعم از بودجه تولید و حق پخش تیزر تلویزیونی و بیلبوردهای شهرداری ساخته می‌شوند، اینجا است که دیگر شرایط مساوی‌ای برای فیلم‌ها برای رقابت وجود ندارد. معضل اصلی این است که به‌طور مثال نخبگان این حوزه اعم از منتقدان و داوران جشنواره فجر هیچ جایگاهی برای یک فیلم به لحاظ هنری قائل نمی‌شوند، اما چون تهیه‌کننده فیلم دولت است همه جور امکاناتی به آن فیلم برای زمان نمایش می‌دهند، اطلاعات غلط به تماشاگر می‌دهند و او را منحرف می‌کنند و پای او را به سالن باز می‌کنند، بعد تماشاگر هم که فریب خورده با فیلم نمی‌تواند ارتباط برقرار کند و نسبت به رفتن به سینما دلزده می‌شود. اما فیلم دیگری که از نظر این عده خبره واجد ارزش بوده و جایزه گرفته هیچ امکانی برای تبلیغ ندارد و در زمان نمایشش با مشکل مواجه می‌شود. این تبعیض‌ها است که روی سینمای ایران سایه انداخته و سالن‌های نمایش را خالی از تماشاگر کرده است. این در حالی است که از فیلمی که روی پرده می‌رود حدود ۳۵ درصد فروش فیلم سهم صاحب فیلم است. مابقی سهم ارگان‌های دیگر است که به فیلم تحمیل می‌شود؛ یعنی به‌طور مثال اگر فیلمی ۲ میلیارد تومان بفروشد رقمی حدود ۷۵۰ میلیون تومان سهم تهیه‌کننده است. اگر هزینه پخش و تبلیغات هم از این رقم کسر شود ممکن است چیزی عاید تهیه‌کننده نشود. به همین دلیل بسیاری از فیلم‌هایی که در بخش خصوصی ساخته می‌شود نمی‌توانند خودشان را به مخاطب ارائه بدهند، به همین دلیل مهجور می‌آیند و مهجور می‌روند. این تازه با نگاه خوش‌بینانه‌ای است که همه فیلم‌ها به طور متوسط ۲میلیارد بفروشند، مگر چند فیلم در سال وجود دارد که این رقم یا بالاتر از این رقم بفروشند؟ برای همین است که کارشناسان بخش خصوصی چند سالی است زنگ خطر ورشکستگی سینمای ایران را به صدا درآورده‌اند. اگر بودجه‌ای برای سینمای ایران وجود دارد، باید برای همه سینما هزینه شود،نه فقط برای یک عده خاص. عدالت را باید این‌گونه توزیع کرد. نه اینکه ارگان‌های دولتی، بودجه بدهند فیلم ساخته شود، تبلیغات برای آن بشود و در سینماهایی که در اختیار دارد هم نمایش داده شود. این میدان مبارزه‌ای است که بخش خصوصی قطعا در آن متضرر می‌شود و توان رقابت ندارد. اتفاقا این میدانی است که مدیران دولتی تلاش می‌کنند در آن موفق شوند و فیلمشان بفروشد، چون ویترین پرفروش بودن برای این مدیران مهم است. هرچند بعضی اوقات هم دیده‌ایم که فیلمی یک میلیارد یا ۲ میلیارد فروخته، اما هزینه‌ای بالای ۵میلیارد به بیت‌المال برای تبلیغات و دیده شدن بیشتر تحمیل کرده است. در آمارهای دولتی این یعنی موفقیت یک فیلم در گیشه!