ایده‌آل‌گرایی مرا می‌کشد!

منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی* پرستون عزیز من همیشه فکر می‌کردم ایده‌آل‌گرا بودن چیز خوبی است. تصور من این بود که ایده‌آل‌گرا بودن به معنی آن است که کاملا به کارهای خود اهمیت می‌دهیم و بهترین و بیشترین تلاش خود را برای مشتریانمان به‌کار می‌بریم. اما وسواس روی تمامی جزئیات کارها دارد مرا دیوانه می‌کند. نمی‌توانم بخوابم و تمامی کارکنان و حتی برخی از مشتریانم را خسته و عصبی می‌کنم. چگونه می‌توانم بیاموزم که بدون فدا کردن استانداردهایم از کنار مسائل بی‌اهمیت رد شوم؟ با احترام بیش از اندازه بی‌نقص

***

بیش از اندازه بی‌نقص عزیز،

دوستی دارم که هر زمان به خانه‌ام می‌آید، مرا ایده‌آل‌گرا خطاب می‌کند. این دوستم، به اندازه من به چیدمان خانه اهمیت نمی‌دهد و به خانه‌ای «مهیا برای آسوده زیستن» راضی است؛ البته به جز زمانی که آپارتمان مرا مشاهده می‌کند که من آن را قطعه‌ای از بهشت می‌دانم. او مرا یک ایده‌آل‌گرا می‌نامد و به آپارتمانم لقب «جعبه جواهر گران‌قیمت» داده است. اما حقیقت این است که اگر چه من عاشق آپارتمانم هستم و توجه زیادی به چیدمان آن دارم، اما به دنبال ایده‌آل نبوده‌ام. در حقیقت، من انتخاب‌های آگاهانه زیادی کرده‌ام؛ مانند فرش‌ها و روکش‌هایی که راحت تمیز می‌شوند. این موارد باعث شده است که منزل من مکانی ایده‌آل باشد، برای آنکه گاهی اندکی به‌هم‌ریخته یا کثیف شود. من در «جعبه گران‌قیمت جواهر» زندگی نمی‌کنم و می‌دانم دوستم زمانی که می‌بیند من به چیزی توجه می‌کنم که او نمی‌کند، به وضوح دچار احساس عدم‌امنیت می‌شود. از این رو آنچه که دیگران ایده‌آل‌گرایی می‌نامند ممکن است به سادگی حسادت یا دیدگاه نادرست آنها از سبک کاری شما باشد. گرایش به ایده‌آل‌گرایی به این معنی است که در برخی از زمینه‌ها استانداردهای بالا (مثلا در اجرای چشم‌انداز خلاقانه خود) و انتظار زیادی از خود داشته باشید. ایده‌آل‌گرایی کنترل شده موجب الهام‌بخشی به ما و کمک کردن به انجام بهتر کارها می‌شود.

اما ایده‌آل‌گرایی زمانی به ما لطمه می‌زند که روی چیزهایی تمرکز کنیم که در بلندمدت اهمیتی ندارند. این ویژگی شخصیتی ممکن است باعث شود زمانی که اشتباهی رخ می‌دهد، احساس آزاردهنده‌ای داشته باشیم.

زمانی یک کارمند داشتم که مصداق کامل یک ایده‌آل‌گرا بود. او استانداردهایی به شدت بالا برای خودش داشت. به‌عنوان مثال ساعت‌ها صرف خرید بهترین پارچه برای رومیزی خود می‌کرد. او ممکن بود ۱۰۰ دلار صرف خرید یک متر از پارچه‌ای کند که پیدا کرده بود؛ درحالی‌که این نکته را فراموش می‌کرد که یک رومیزی تنها قرار است برای یک غروب استفاده شود و اگر حساسیت کمتری نشان می‌داد، می‌توانست آن را به قیمت ۱۰ دلار برای یک متر نیز خریداری کند. برای او، پارچه ۱۰ دلاری خیانتی دردناک به استانداردهایش بود و تصور هر کاری که با ایده‌آلش مطابقت نداشت، او را وحشت‌زده می‌کرد. ایده‌آل‌گرایی او باعث می‌شد که دغدغه تمام کردن به موقع کارها استرس زیادی به او وارد کند و عادت‌های خرید غیرواقع‌بینانه او هزینه‌های بسیاری برای من دربرداشت.

اگر هر زمان که در رسیدن به استانداردهای سطح بالای خود شکست می‌خوریم، وحشت‌زده و مبهوت شویم، با هر جزئیاتی دغدغه‌مند می‌شویم و موجب ناراحتی خود و سایر افراد در این فرآیند خواهیم شد؛ همان‌طور که در مورد کارمند سابق من مشاهده کردیم. گاهی مجبور هستیم از کنار مسائل ساده عبور کنیم و پارچه‌ای ۱۰ دلاری را که برای پوشش میز عالی است، خریداری کنیم.

از خود بپرسید که چرا در مورد این قبیل مسائل وسواس به خرج می‌دهید. آیا واقعا اهمیتی دارد؟ آیا شخص دیگری هم به این موضوعات توجه می‌کند؟ توجه کنید که کدام استانداردها برای انجام دادن خوب یک کار واقعا اهمیت دارند و کدام موارد انعکاس‌دهنده تمایل شما به انجام بی‌نقص و دست‌نیافتنی کارها است.

من زمانی ذهن خود را برای انطباق کامل پارچه‌های کتان سفید با چیدمان و دکور سفید برای مراسم شامگاهی مشغول می‌کردم؛ درحالی‌که حقیقت این است که نور شمع هر تفاوت قابل تشخیصی را از بین می‌برد. من و یکی از مشتریانم، سه هفته را صرف یافتن یک پارچه سفید بی‌عیب برای مراسم ازدواجش کردیم. نکته جالب اینجا است که همین فرد می‌خواست مراسمش تنها با نور شمع‌ها روشن شود. مراسم فوق‌العاده‌ای بود، اما چیزی که سبب تعجب من شد این بود که یکی از میهمانان عنوان کرد که عاشق رنگ کِرِم چیدمان مراسم ازدواج است! عروس بلافاصله جمله او را تصحیح کرد: «چیدمان کرم رنگ نیست، سفید است.» هنوز هم گاهی من برای مراسم‌های روز از رنگ سفید استفاده می‌کنم، اما زمانی که مراسم شب است، می‌دانم که این موضوع آنقدرها هم مهم نیست و از کنارش رد می‌شوم.

ایده‌آل‌گرایی «ناهنجار»، نوعی است که توجه ما را معطوف به جزئیات کرده و به کلیت کار ضربه می‌زند. ایده‌آل‌گرایی ناهنجار به آن نوع از ایده‌آل‌گرایی گفته می‌شود که خارج از کنترل است. ممکن است مانند سایر بخش‌های زندگی احساس کنیم که خارج از کنترل هستیم. اما این وسواس برای ما درد و رنج به همراه خواهد آورد. ما به هدف‌گذاری‌های غیرممکن ادامه می‌دهیم که شکست را تضمین می‌کنند. ایده‌آل‌گرایی ناهنجار می‌تواند خلاقیت و انگیزش را در درون شما بکشد. در عوض برای رشد طرز فکر خود تلاش کنید. این کار باعث می‌شود با کارهایتان دست و پنجه نرم کرده و مانند یک هنرمند رشد کنید. زمانی که خود را با ایده‌آل‌های دست‌نیافتنی مستاصل کردید، به یاد داشته باشید که اگر یک قطعه کوچک در جای خود قرار نگیرد، دنیا به آخر نمی‌رسد. حتی برای مشتریان شما هم این موضوع مهم است که شما به پروژه با اشتیاق و تعهد نزدیک شوید، نه اینکه تمامی جزئیات آن‌گونه باشند که تصور کرده بودید. تجارت کردن با قلب خود به این معنی است که استانداردهای سطح بالای خود را در تمام پروژه‌ها نگه دارید؛ فقط مطمئن شوید که بین استانداردهایی که اهمیت دارند و آنهایی که بی‌اهمیت هستند، تفکیک قائل شده‌اید. ایرادی ندارد که هم‌اکنون یا در آینده اشتباهی مرتکب شوید؛ این راه رشد است. در کار بعد، بهتر عمل خواهید کرد.

nikoueimahdi@gmail.com