گزید‌ه‌ها - ۱۸ دی ۹۳

گروه تاریخ و اقتصاد: من در یکی از شلوغ‌ترین حرمسراهای موجود به دنیا آمدم؛ حرم سلطنتی. شاه بابا به‌خاطر اینکه مالک تمام ممالک محروسه بود، دوست داشت از همه جا دختری را به‌عنوان صیغه در اندرونی داشته باشد. در بین زنان شاه همواره به‌خصوص زنان عقدی و زنانی که مانند مادر من از خاندان قاجاریه هستند، رقابتی برای به دنیا آوردن فرزند پسر وجود داشت تا بتوانند لقب مادر ولیعهد و سپس مادر شاه را کسب کنند. البته شاه بابا در ابتدای سلطنت خود بدعت تازه‌ای گذاشت و برخلاف سنت مرسوم، پسران یکی از زنانش یعنی فروغ‌السلطنه که نام اصلی‌اش جیران خانم تجریشی بود و محبوب‌ترین همسرش بود، به ولیعهدی خودش برگزید. این دو پسر بنا به دلایل نامعلومی فوت کردند. به دنبال مرگ آن دو مادرشان نیز دق کرد و مُرد. قولی در میان است که این زن و فرزندانش قربانی کینه زنان دیگر شدند و به اصطلاح چیز خور شدند. به هر جهت در نهایت قرعه ولایتعهدی پدر ما به فرزند شکوه‌السلطنه یعنی مظفرالدین میرزا رسید؛ برادری که در یاد همه ما همیشه بیمار بود. همیشه او را با دستمال سفیدی جلوی بینی و پزشک معالجش به یاد می‌آورم. اگر چه به‌خاطر رسم، او تا مرگ شاه بابا باید به‌عنوان حاکم دارالسلطنه تبریز باشد. چند باری که شاه بابا به فرنگ رفت او به تهران آمد و اداره امور را به عهده گرفت. خاطرات تاج‌السلطنه