مذاکره حقوق، دغدغه‌ مشترک تمام کسانی است که به‌کار و فعالیت مشغولند. از کسی که برای نخستین بار وارد یک شغل می‌شود تا کسی که سال‌ها در یک شرکت کار کرده و اکنون، می‌خواهد برای افزایش حقوق خود - بیشتر از نرخ حداقل عرف سازمانی - مذاکره کند. بسیاری از فعالان حوزه مدیریت و کسب‌وکار، مذاکره در مورد حقوق را یکی از دشوارترین و پرتنش‌ترین مذاکره‌های دوران کار خود می‌دانند. حتی کسی که مدیریت یک بانک بزرگ را بر عهده دارد و روزانه با ده‌ها فرد و سازمان مذاکره می‌کند، زمانی که روبه‌روی هیات‌مدیره قرار می‌گیرد و می‌خواهد بر روی منافع خودش مذاکره کند، لحظات راحتی نخواهد داشت. بسیاری از ما برای گرفتن و مطالبه کردن حق دیگران راحت‌تر مذاکره می‌کنیم تا حق و حقوق خود. شاید یکی از دلایل دشواری مذاکره برای حقوق هم همین باشد. ما معمولا ساعت‌ها و گاه روزها، به مذاکره برای حقوق فکر می‌کنیم. به کارهای زیادی که انجام داده‌ایم و به حق‌هایی که فکر می‌کنیم از ما تضییع شده. به روزهایی که زود سر کار آمده‌ایم و به شب‌هایی که دیر به خانه بازگشته‌ایم. در دل خود، ناراحت می‌شویم. حرص می‌خوریم. از اینکه قربانی یک سازمان شده‌ایم احساس بدشانسی و بدبختی می‌کنیم و در نهایت چند جمله و کنایه و خاطره آماده می‌کنیم و منتظر می‌مانیم تا فرصتی برای گفت‌وگو با مدیرمان فراهم شود. اما جالب اینجا است که با وجود صرف زمان زیاد و فکر کردن به مذاکره، برای انتخاب زمان مذاکره، خیلی فکر نمی‌کنیم. اما اگر کمی با خودمان صادق باشیم و منصفانه فکر کنیم، معمولا برای انتخاب زمان مناسب، صرفا «یک‌گزینه» وجود ندارد. حتی اگر قرار باشد ما جلسه‌ای برای بررسی پیشرفت یکی از پروژه‌های شرکت داشته باشیم، حداقل دو گزینه‌ برای مذاکره حقوق وجود دارد: قبل از شروع رسمی جلسه و پس از پایان آن. بنابراین در مورد زمان‌های مختلفی که می‌توان با مدیریت صحبت کرد، فکر کنیم و تلاش کنیم زمان مناسب را انتخاب کنیم. در انتخاب زمان مناسب دقت داشته باشیم که چند گزینه مشخص وجود دارد که باید تا حد امکان آنها را از فهرست زمان‌های مطلوب، حذف کنیم و ترجیحا در آن شرایط مذاکره حقوق را انجام ندهیم.

در اینجا برخی از زمان‌های نامناسب برای مذاکره حقوق را با هم بررسی می‌کنیم:

• زمانی که فرصت کم است و بحث به سرانجام نمی‌رسد. زمانی گفت‌وگو در مورد حقوق را شروع کنید که یک «حداقل زمان مشخص» قابل دستیابی باشد.

اگر علاقه‌مند هستید (یا آرزو دارید) که بتوانید یک ساعت در مورد حقوق و مزایای خود صحبت کنید، شاید در عمل هرگز نتوانید این وقت را به دست بیاورید. اما شاید اگر کمتر از ۱۰ دقیقه هم برای این بحث فرصت باشد، بهتر است اصلا این بحث را مطرح نکنید. به خاطر داشته باشیم که هر بار مطرح کردن بحث حقوق، یکی از برگه‌های اعتبار ما را می‌سوزاند. پس این برگه‌ها را زمانی خرج کنیم که حدس می‌زنیم در ادامه زمان کافی برای گفت‌وگو وجود دارد.

• زمانی که به تازگی منافع مالی قابل توجه برای شرکت ایجاد شده یا نقدینگی به شرکت تزریق شده است. ممکن است از این توصیه تعجب کنید. اما به خاطر داشته باشید که بسیاری از مدیران، اگر پس از تزریق نقدینگی به شرکت، با درخواست افزایش حقوق مواجه شوند، اولین فرض‌شان این خواهد بود که شما متوجه بهبود وضعیت شده‌اید و می‌خواهید از این کیکی که روی میز مشاهده شده، سهمی برای خود بردارید. در صورتی که مدیر شما چنین قضاوتی داشته باشد، بدیهی است که حتی با درخواست منطقی افزایش حقوق شما مخالفت خواهد کرد. چون نگران است که این درخواست، به یک روند تبدیل شود.

• زمانی که فرد دیگری غیر از شما هم در جلسه حضور دارد. اگر فرد سومی در جلسه حضور داشته باشد، از نظر رده سازمانی یا به مدیر شما نزدیک است یا به شما. اگر به شما نزدیک باشد (مثلا یکی از همکاران شما)‌ به احتمال زیاد، مدیرتان به شما امتیاز قابل توجهی اعطا نخواهد کرد. زیرا معتقد است که الگوی بدی برای سازمان ایجاد می‌شود. ضمن اینکه اگر دو یا چند نفر از کارمندان یک شرکت، با هم برای یک درخواست خاص به جلسه‌ای بروند، اولین فرض مدیر این است که آنها خواسته‌اند با حضور همزمان، فشار روانی بیشتری به او وارد کنند.اگر فرد سوم هم‌رده مدیر شما باشد، باز هم ماجرا مثبت نیست. عموم مدیران در جمع‌های خود همیشه تلاش می‌کنند به همکارانشان بگویند که شخصیتی محکم و قاطع دارند و به راحتی امتیاز نمی‌دهند (هنوز بسیاری از مردم، مذاکره را با امتیاز گرفتن و امتیاز ندادن همزمان، تعریف می‌کنند!). بنابراین عموم مدیران، در حضور همکاران همرده خود، خیلی سخت‌تر و کمتر به کارمندان خود امتیاز می‌دهند.

• وقتی که مشکل مالی جدی دارید. یک لحظه خودتان را به جای مدیرتان بگذارید. بسیاری از مدیران - به درست یا به اشتباه - احساس می‌کنند امتیاز دادن سریع، می‌تواند موقعیت آنها را تضعیف کند یا شما را به امتیازخواهی بیشتر، وسوسه کند. تصور اینکه شما الان وارد اتاق من شدید و ۱۰ دقیقه بعد، با افزایش قابل توجه در حقوق خود، از اتاق خارج شدید، احساس خوبی برای من مدیر ایجاد نمی‌کند. نگران می‌شوم که شاید این روند را تکرار کنید. شاید پیروزمندانه به سراغ دوستانتان بروید و آنها را هم به چنین مذاکره‌هایی تشویق کنید. شاید احساس بدی پیدا کنید که کاش ماه قبل این حرف‌ها را زده بودم. اگر به این سرعت می‌شد اوضاع را بهتر کرد، کاش زودتر اقدام کرده بودم. با همه این نوع بحث‌ها، در نهایت مدیر شما ممکن است به این باور برسد که بین درخواست شما و تغییر وضعیت، کمی زمان لازم است. او ممکن است با هر بهانه‌ای این کار را با تاخیر انجام دهد. از هماهنگی با سایر واحد‌های مالی گرفته تا انتظار برای دریافت یکی از مطالبات از دولت.

بسیاری از کسانی که مذاکره افزایش حقوق آنها به تنش یا حتی استعفا ختم می‌شود، انسان‌های تهاجمی و سرسخت و زیاده‌خواه نیستند. بلکه اتفاقا همکاران مظلوم و معصومی هستند که آنقدر فرصت مذاکره را عقب انداخته‌اند که امروز، چاره‌ای جز رفتار خشونت‌آمیز ندارند. اگر احساس می‌کنید روند دریافتی شما از سازمان به شکلی است که در آینده نزدیک دچار مشکلات مالی خواهید شد، زودتر به سراغ مذاکره بروید تا اگر مدیرتان هم وعده دو یا سه ماه بعد را داد، احساس بدی نداشته باشید و درمانده نشوید.

• بلافاصله پس از اینکه موفقیت قابل توجهی در محیط کار داشته‌اید. مناقصه‌ای برگزار شده و شما توانسته‌اید سهم مهمی در موفقیت آن ایفا کنید. فروش مهمی انجام شده. یک مشتری مهم برای سازمان آمده. شرکت پس از سال‌ها توانسته ایزو بگیرد (یا بخرد!). فردای این روزها، روزهای مناسبی برای درخواست افزایش حقوق نیست. به خاطر داشته باشیم که مدیران، دوست ندارند احساس کنند که با آنها معامله می‌شود.

motamem.org