دکترمهدی زارع زلزله‌شناس از نظر موقعیت، نمی‌توان کلان‌شهر تهران را از محل گسل‌های لرزه‌زا دور کرد. اما آیا با تغییر پایتخت، قصد داریم تا شهر تهران کنونی و مردم آن را فراموش کنیم و فقط امکانات کشور را صرف ساخت پایتختی جدید کنیم که در آن مسوولان و خانواده‌هایشان ایمن باشند و راحت‌تر زندگی کنند؟ (معمولا این انتقاد مهمی است که در مقابل نظریه انتقال پایتخت به شهری دیگر مطرح می‌شود) پاسخ آن است که نخستین کاری که برای ساماندهی شهر کنونی تهران باید بکنیم آن است که رشد محدوده شهری و رشد جمعیت در تهران را به صفر برسانیم. فقط در چنین شرایطی است که از افزودن بر معضلات تهران می‌توان جلوگیری کرد و با طی کردن برنامه‌ای مناسب به ساماندهی محدوده شهری تهران پرداخت. «کم‌هزینه‌تر بودن مقاوم‌سازی تهران» گزاره‌ای است که معمولا در دفاع از حفظ وضع موجود ذکر می‌شود. با لحاظ نکردن آمایش سرزمین و عملا فراخواندن تعداد هرچه بیشتر مردمان از سراسر کشور به تهران برای زندگی بهتر (مفروض)، معلوم نیست که بر مقاوم سازی چه چیزی (بافت فرسوده قدیمی یا زیرساخت‌هایی نظیر بیمارستان‌ها یا ادارات دولتی و مدارس) تاکید می‌شود؟

وضع تهران از نظر قرارگیری بیشتر بخش‌های اخیرا توسعه‌یافته آن در پهنه‌های خطرناک از نظر سوانح طبیعی (زلزله و حریم گسل‌های فعال، دامنه‌های جنبان و احتمال زمین‌لغزش، ناپایداری و فرونشست زمین، خطر سیل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحی و زیرزمینی و خشکسالی در بازه‌های چندساله یا چند ۱۰ سال) ریسک زندگی را در تهران به‌تدریج بیشتر کرده است. آیا با این توسعه که مدام در شرایط مخاطره‌آمیزتر انجام می‌شود و با افزایش تراکمی که در کوچه‌های تنگ و باریک تقریبا در تمام شهر داده می‌شود، می‌توان در جهت مقاوم‌سازی نیز سخنی گفت؟ مطالعات گوناگون از دیدگاه زمین‌شناسی، زلزله‌شناسی، شهرسازی، برنامه‌ریزی شهری و حوزه‌های مختلف فناوری در حوزه ساختمان و مسکن در دو دهه گذشته صورت گرفته است. این مطالعات نشان می‌دهد که اولا روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرین آمارهای مرکز آمار ایران ادامه‌دار است و برآورد نگارنده نشان می‌دهد که سالانه حدود ۱۱۵ هزار نفر به جمعیت تهران اضافه می‌شود. نتیجه بخشی از این موضوع، رشد حاشیه‌نشینی و توسعه ناامنی و سایر ناهنجاری‌ها در تهران بزرگ است. رشد تهران با وضع کنونی، عملا با تخریب فضاها و بافت با هویت خانه باغ‌های گذشته همراه است. پایتختی که نه هویت امروزی و مدرن داشته باشد و نه هویت دیروزی و گذشته را، دیگر عملا نمی‌تواند پایتخت کشوری با سابقه تمدنی و فرهنگی همچون ایران باشد. این مطالعات همزمان مخاطره‌آمیز بودن شهر کنونی و افزایش سریع ریسک طی زمان (به‌دلیل توسعه سریع شهر حتی در ارتفاعات شمال تهران) را مشخص می‌کند.

در کشورهای مختلف دنیا تجربه انتقال پایتخت به دلایل گوناگون (ازجمله خطر بالای زمین‌لرزه) عملیاتی شده و نتایج خوبی نیز به دست آمده است. در ابتدای سده بیستم و هنگام تشکیل کشور جمهوری ترکیه، پایتخت از استانبول به آنکارا منتقل شد. امروزه می‌توان گفت که آنکارا علاوه‌بر مدرن‌تر بودن (از استانبول) در معرض خطر پایین‌تری از دیدگاه رخداد یک زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسیب‌پذیری آن نیز بسیار کمتر است.

در مقابل، استانبول (مثل تهران) ریسک بسیار بالایی از نظر یک زمین‌لرزه مخرب احتمالی دارد. در سوی دیگر در همسایگی ما، در پاکستان در اوایل دهه ۶۰ میلادی پایتخت از کراچی به منطقه‌ای سرسبز و زیبا در حدود ۴۰ کیلومتری شهر راولپندی آن روزگار منتقل شد که نام اسلام‌آباد را روی آن گذاشتند. این تجربه در کشور کازاخستان (که در ایران با نام قزاقستان از آن یاد می‌شود) دقیقا به‌دلیل خطر زلزله در حدود ۱۰ سال قبل رخ داد و در کشورهای دیگری مثل استرالیا نیز تجربه شده است. ضمنا در کشوری مثل سریلانکا نیز شخصا شاهد آن بوده‌ام که با وجود عدم تغییر رسمی پایتخت، عملا تمام نهادهای مهم حکومتی به منطقه‌ای خارج از کلمبو (پایتخت) منتقل شده است. در کشوری مانند آلمان نیز به‌دلیل رخداد جنگ جهانی دوم و شکست این کشور در جنگ و ایجاد کشورهای آلمان شرقی و غربی و به وجود آمدن ۲ پایتخت در برلین شرقی و بن به ترتیب برای آلمان دموکراتیک و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پایتخت به شهر یکپارچه برلین، تجربیات بسیار مفیدی در این مورد به صورت مدون وجود دارد.

جالب است که این جابه‌جا شدن پایتخت در آلمان در حدود ۵۰ سال رخ داد و با برنامه‌ریزی، کوشش، نظم و جدیتی که در آلمانی‌‌ها سراغ داریم، هرگز موجب ایجاد بحران در این کشور نشده است.

در آمریکای جنوبی نیز در برزیل، با ایجاد شهری جدید به نام برازیلیا در مرکز این کشور، تجربیات بسیار جالبی در این مورد وجود دارد که به باور نگارنده می‌تواند در ایران نیز مورد استفاده قرار گیرد.

در این حال به مرور، مدون کردن و لحاظ کردن تجربیات همسایگانمان (پاکستان و ترکیه) می‌توان به مسائل، هزینه‌ها و دستاوردهای چنین تجربه‌ای در کشوری نظیر کشور خود دست یابیم و آن را در کشور به‌کار بریم.

ضمنا از یاد نبریم که در کشور کوچک جنوبی خلیج‌فارس (امارات متحده عربی) با ایجاد مراکز گوناگون سیاسی، تجاری، توریستی و... در امارت‌های مختلف کشور، به‌ویژه با توسعه چشمگیر بندر دبی به‌تدریج در ۲۰ سال گذشته و با برنامه بسیار جالبی که برای توسعه این بندر تا سال ۲۰۲۵ وجود دارد، می‌توان به ارزش افزوده‌های بسیار در عرصه اقتصاد ملی و بین‌المللی دست یافت.

مطالعات انجام شده نشان می‌دهد مدیریت کلان اعمال شده تهران را به عنوان پایتخت ایران عملا به صورت مرکز تمام فعالیت‌ها در کشور درآورده و همچنان برای جذب جمعیت جذابیت دارد.

این در حالی است که تهران را می‌توان به عنوان محور بعضی از فعالیت‌ها (نظیر آموزش عالی، های‌تک و توسعه فناوری‌های نوین در آینده) توسعه داد، ولی به تدریج از مرکزیت عام برای تمام امور کشور خارج کرد.

به این منظور می‌توان تمرکز رشد در عرصه‌های گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهای گوناگون یا به یک نقطه جدید) منتقل کرد. پایتخت ایران با مشکلات گوناگون (از تردد، حمل‌ونقل و دسترسی به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگی هوا و...) دست به گریبان است. این مسائل را باید با به‌کار گرفتن مدیران کارآمد تا حدی التیام داد.

یکی از بحث‌های موجود درباره تغییر و انتقال پایتخت آن بوده که اگر پایتخت به هر یک از کلان‌شهرهای موجود (مثلا اصفهان، سمنان، یزد یا شیراز در مرکز یا جنوب ایران) منتقل شود، مسائل تهران به تدریج به آن نواحی منتقل می‌شود و عملا به جای حل مشکل، با صرف هزینه، فقط آن را جابه‌جا کرده‌ایم. واقعیت آن است که این نظر درست است ولی پاسخ آن است که در صورتی که برای انتقال پایتخت به مکانی جدید (در واقع ایجاد یک پایتخت کاملا جدید) برنامه‌ریزی شود، دیگر مشکلی برای سایر شهرهای بزرگ کشور ایجاد نخواهد شد. جای مناسبی در مرکز کشور در نوار سنندج-سیرجان که از شهر‌های ملایر، گلپایگان و نواحی اطراف اصفهان عبور می‌کند می‌تواند به‌عنوان ناحیه‌ای بکر و جدید برای احداث پایتخت در نظر گرفته شود.