اهمیت شناسایی شتاب‌دهندگان ایده

مترجم: محیا کربلایی منبع: Economist بخش سوم احتمالا موسسات شتاب‌دهنده ایده بزرگ‌ترین سیستم آموزشی تخصصی در جهان هستند که بسیاری حتی اسم آن را هم نشنیده‌اند. در یک سالن بزرگ، دو مرد میانسال به حضار توضیح می‌دهند که در این دوره همکاری بین اعضای تیم از مهم‌ترین مسائل است. صدای تشویق، سالن را پر می‌کند. سپس چند جوان با هیجان روی صحنه می‌آیند و هریک شروع می‌کند به توضیح دادن درباره ماموریتی که برای خود در نظر گرفته است. یکی قصد دارد به خانم‌ها کمک کند تا بتوانند لباس‌های بی‌مصرف‌شان را بفروشند. دیگری سعی دارد به کودکان آموزش دهد تا در برابر پول توجیبی‌شان، احساس مسوولیت بیشتری کنند و نفر سوم امیدوار است بتواند راه را برای ورود بیمه‌های اتکایی به بازار آنلاین بگشاید.

در واقع ماموریت اصلی موسسات شتاب‌دهنده ایده، آموزش استارت‌آپ‌ها است. تک‌استارز (TechStars) یکی از این موسسات به نمایش‌های فوق‌العاده‌اش معروف است. اما امروزه چنین فارغ‌التحصیلانی را در بسیاری از کشورها می‌توان یافت. در هر کجای دنیا، امروز یک «روز آزمایش» در حال برگزاری است.

آمار دقیقی از تعداد شتاب‌دهندگان ایده در دست نیست، اما بر اساس برخی گزارش‌ها بیش از ۲ هزار آموزشگاه در سراسر جهان به آموزش استارت‌آپ‌ها مشغول هستند. برخی از آنها مانند وای کامبینیتر (Y Combinator)

که به‌عنوان اولین شتاب‌دهنده ایده در سال ۲۰۰۵ تاسیس شد، اکنون به یک برند بزرگ تبدیل شده‌اند. در برخی کشورها مانند شیلی، استونی یا اردن، این موسسات توسط دولت‌ها راه‌اندازی شده‌اند. شرکت مایکروسافت نیز برای عقب نماندن از قافله در حال تاسیس یک زنجیره از این آموزشگاه‌ها است.

این رشد سریع می‌تواند زنگ خطری برای شکل‌گیری «حباب شتاب‌دهنده» باشد. اما در صورتی‌که چنین حبابی به وجود هم آمده باشد، خیلی بعید به نظر می‌رسد که روزی به کلی شکسته شود. این موسسات به‌طور قابل‌توجهی به درد بخور هستند. آنها نه تنها سرعت به‌وجود آمدن و رشد استارت‌آپ‌ها را افزایش می‌دهند، بلکه با ایجاد یک شبکه‌ ارتباطی بزرگ، مانند پلی استارت‌آپ‌هایی را که با احتمال موفقیت بالا روبه‌رو هستند به سرمایه‌گذاران مناسب، متصل می‌کنند.

به نوعی این موسسات را می‌توان با آموزشگاه‌های کسب‌و‌کار که از اواسط قرن ۱۹ میلادی به راه افتادند، قابل قیاس دانست. در آن دوره، این آموزشگاه‌ها با هدف ارائه خدماتی تاسیس شدند که سایر آموزشگاه‌های علمی قادر به انجام آن نبودند. همین امر در مورد شتاب‌دهندگان ایده نیز صدق می‌کند. در دوران شکل‌گیری حباب دات-کام (که در مقالات قبل به آن اشاره شد) نوعی دیگر از این آموزشگاه‌ها شکل گرفتند که به «مراکز رشد» معروف و به شدت محبوب شدند. هدف اصلی این مراکز، اختصاص دفتر کار و ارائه برخی خدمات فنی و حقوقی به استارت‌آپ‌ها بود؛ اما در نهایت با شکسته‌شدن حباب دات‌کام، بسیاری از این مراکز نیز از بین رفتند. یکی از علل ناموفق بودن این طرح به فاصله گرفتن این مراکز از هدف اصلی‌شان مربوط بود. برای مثال صاحبان دفاتر تا زمانی‌که مستاجران اجاره خود را می‌پرداختند، شکایتی نداشتند، درحالی‌که در اصل این مستاجران تنها در صورت فعالیت به‌منظور کارآفرینی می‌توانستند از این خدمات برخوردار شوند و نه صرفا پرداخت اجاره بها.

یکی از دلایلی که آقای گراهام موسس وای کامبینیتر، تصمیم به انتخاب ساختاری متفاوت برای موسسه‌اش گرفت، همین نتایج نه چندان موفق «مراکز رشد» بود. اکنون این شتاب‌دهنده ایده که در دره سیلیکون واقع است، به مدت سه ماه در طول تابستان، یعنی هم‌زمان با تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها، داوطلبان را برای شرکت در دوره آموزشی به این شهر دعوت می‌کند. در مدت این سه ماه، شرکت‌کنندگان هر هفته در سالن بزرگی برای صرف شام دور هم جمع می‌شوند تا به سخنرانی میهمانان مدعو که از برجسته‌ترین کارآفرینان هستند و همچنین سخنان آقا گراهام و همکارانش گوش کنند. این محیط برخلاف مراکز رشد، برای جا خوش کردن اصلا مناسب نیست!

برای پذیرفته‌شدن در این دوره آموزشی، متقاضیان باید از هفت خان رستم عبور کنند. در ابتدا آنها در گروه‌های مختلفی دسته‌بندی و با گزینشی بسیار سختگیرانه روبه‌رو می‌شوند. سپس تعداد بسیار اندکی برای مصاحبه دعوت خواهند شد که در نهایت گروهی کوچک برای شرکت در دوره آموزشی پذیرفته می‌شوند. چیزی حدود یک تا ۲ درصد از کل متقاضیان. به این شرکت‌کنندگان کمک هزینه‌ای معادل ۱۲۰ هزار دلار تعلق می‌گیرد و در ازای آن، استارت‌آپ‌های پذیرفته شده ۷ درصد از سهام شرکت را به موسسه شتاب‌دهنده واگذار می‌کنند.

وای کامبینیتر که موفق‌ترین این موسسات است، روش‌های بسیار سختگیرانه‌ای را اعمال می‌کند که یادآور استیو جابز بنیان‌گذار شرکت اپل است. سایر موسسات قدری ملایم‌تر رفتار می‌کنند. تِک‌استارز که از دیگر موسسات بسیار موفق است نیز برای گزینش شرکت‌کنندگان از غربال ریزی استفاده می‌کند که معمولا تنها یک درصد متقاضیان از آن عبور می‌کنند. عملکرد آن نیز مشابه وای کامبینیتر است و در ازای درصدی از سهام استارت‌آپ، کمک هزینه در اختیار شرکت‌کنندگان قرار می‌دهد. یکی از تفاوت‌های میان این دو موسسه آن است که تِک‌استارز بیشتر شبیه یک آموزشگاه عمل می‌کند. شرکت‌کنندگان به گروه‌های ۱۰ یا ۱۲ نفره تقسیم می‌شوند و برای هر گروه یک راهنما در نظر گرفته می‌شود. گروه‌ها با شرکت در کلاس ضمن بحث درباره ایده‌های مختلف، تهیه استراتژی و برنامه‌ریزی برای پیاده‌سازی کسب‌و‌کار استارت‌آپ‌شان، با سرمایه‌گذاران مختلف نیز ملاقات می‌کنند. در مجموع از ۵۲۶ استارت‌آپ که این دوره‌ها را در تک‌استارز به پایان رسانده‌اند، بیش از ۷۶ درصد از آنان همچنان فعال هستند.

سه ماه در برزخ

مدیرعامل استارت‌آپ مونی (Moni) که به‌منظور تسهیل انتقال پول به خارج از کشور، خدمات موبایل ارائه می‌دهد، می‌گوید: «در واقع ساعتی که روبه‌روی شما قرار دارد، تمام زندگی‌تان را توصیف می‌کند.» او در این دوره‌های سه ماهه آموزشی شرکت کرده است و ادامه می‌دهد: «۱۲ ساعت کار مفید، حداقل چیزی است که از شما انتظار می‌رود. در بسیاری اوقات شرکت‌کنندگان مجبورند خواب را فراموش کنند و شبانه‌روز بی‌وقفه، بر روی پروژه‌ها کار کنند. برخی از آنها در تمام این مدت ارتباط خود را با خانواده و دوستان‌شان قطع می‌کنند.»

بسیاری از این موسسات برنامه روزانه مشخصی ندارند. مدیران آنها که از کارآفرینان خبره هستند مرتبا با شرکت‌کنندگان ملاقات می‌کنند و درباره ایده‌ها به بحث و گفت‌وگو می‌پردازند. در این بین نقش راهنماها که خود یا کارآفرین یا سرمایه‌گذارانی هستند که قبلا این راه را رفته‌اند، بسیار اساسی است.

برای به‌دست آوردن بهترین نتیجه، لازم است راهنما و اعضای تیمی که به او سپرده می‌شوند با یکدیگر هماهنگ باشند. به این منظور در ۱۰ روز اول دوره‌ها، شرکت‌کنندگان با حدود ۱۰۰ نفر از افراد مختلف ملاقات می‌کنند و به مدت نیم ساعت با هریک صحبت می‌کنند. سیدکمپ (SeedCamp) که موسسه دیگری در لندن است، در طول هفته اول، نزدیک به ۴۰۰ متخصص را به شرکت‌کنندگان معرفی می‌کند.

این موضوع همان اندازه که می‌تواند مفید باشد، می‌تواند گیج‌کننده نیز باشد. از یک‌سو ممکن است شرکت‌کنندگان در کمترین زمان ممکن به ایرادهای ایده و طرح خود پی ببرند و از سوی دیگر ممکن است در اثر پیشنهادهای متنوع، دچار سردرگمی شوند.

اگرچه در بسیاری از این موسسات راهنماها حقوقی دریافت نمی‌کنند، اما در عوض معمولا اولین افرادی هستند که با تشخیص استارت‌آپ‌هایی که احتمال موفقیت بالایی دارند، در آنها سرمایه‌گذاری‌ می‌کنند. از دید برخی منتقدان این راهنماها در موقعیتی نابرابر نسبت به سایر سرمایه‌گذاران قرار دارند. در مواردی خود موسسات شتاب‌دهنده ایده نیز بر روی بعضی از این استارت‌آپ‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند یا با صندوق‌های سرمایه‌گذاری کارآفرین یا خطرپذیر همکاری تنگاتنگی را صورت می‌دهند. این صندوق‌ها به امید اینکه از میان استارت‌آپ‌های شرکت‌کننده، چند برنده بزرگ ظهور کنند، روی همه آنها سرمایه‌گذاری می‌کنند و به عبارتی مشابه صندوق‌های سرمایه‌گذاری مبتنی بر شاخص عمل می‌کنند.

دست‌آخر «روز آزمایش» فرا می‌رسد تا سرنوشت استارت‌آپ‌های شرکت‌کننده در دوره را مشخص کند. شرکت‌کنندگان از همان ابتدای برنامه آموزشی خود را برای چنین روزی آماده می‌کنند و روزهای آخر تنها به مرور ارائه و سخنرانی اختصاص می‌یابد. در مدت زمان اندکی که در اختیار هر استارت‌آپ قرار می‌گیرد (در حدود چند دقیقه)، بنیانگذاران آن باید نه‌تنها درباره شرکت نوپای خود بلکه مهارت‌هایشان و همچنین بزرگی بازار هدف، به شنوندگان که سرمایه‌گذاران هستند، توضیح بدهند. برای گرفتن قرار ملاقات دوم از یک سرمایه‌گذار، آنها باید بتوانند در حد یک قصه‌گوی قهار احتمال موفقیت استارت‌آپ خود را برای حضار بیان کنند.

جان اکارت، استاد دانشگاه ویسکانسین-مدیسون تفاوت شتاب‌دهندگان ایده و مدارس کسب‌و‌کار را در این می‌داند که «اولی در ساخت و راه‌اندازی یک شرکت نوپا شما را یاری می‌دهد، اما دومی چارچوبی برای فعالیت‌های ۲۰ سال آینده‌تان می‌سازد.» وی معتقد است باوجود این تفاوت بنیادی، این موسسات نوین می‌توانند برای بسیاری مفید واقع شوند. در طول دوره‌های آموزشی بخش اعظم یادگیری بین خود شرکت‌کنندگان و در نتیجه همکاری و همفکری آنها رخ می‌دهد. هرچه گروه شکل‌گرفته بهتر عمل کند، احتمال یافتن سرمایه‌گذار برای تک‌تک اعضای آن افزایش می‌یابد.

سوال دیگر این است که آیا اصولا این موسسات کسب‌وکار مناسبی هستند؟ برای همه آنها پول هدف اصلی نیست؛ برخی شرکت‌های بزرگ برای سرک کشیدن در عالم استارت‌آپ‌ها یا تجربه نوعی بازاریابی جدید به این بازی وارد می‌شوند. دولت‌ها برای ایجاد فرصت و تغذیه کارآفرینان در داخل کشور اقدام به راه‌اندازی چنین موسساتی می‌کنند. اما برای بسیاری از شتاب‌دهندگان با توجه به سرمایه‌گذاری مستقیم یا غیرمستقیم انجام شده از سوی آنان، امید به بازگشت چند برابری سرمایه، هدف اصلی این برنامه‌ها است.

برای دیدن نتیجه این فعالیت‌ها، زمان بیشتر از هر چیزی مورد نیاز است. اکثر این آموزشگاه‌ها از سال ۲۰۱۰ به بعد تاسیس شده‌اند و بسیاری از استارت‌آپ‌های شرکت‌کننده هنوز در حال پیشرفت هستند. از سوی دیگر به‌دلیل دریافت بخشی از سهام شرکت‌های نوپا، این موسسات به سرعت رشد می‌کنند. بنیانگذارانی که از طریق این دوره‌ها موفق به یافتن سرمایه‌گذار می‌شوند، فرصت شرکت در دوره‌های بهتری را خواهند یافت. همین امر، کار را برای سایر کارآفرینان سخت‌ و سخت‌تر خواهد کرد. پیش‌بینی اینکه در این بازی نابرابر بسیاری از استارت‌آپ‌های دیگر از پا دربیایند، چندان بعید به نظر نمی‌ر‌سد.