از بلوفیلد تا استکهلم

جان نش برنده نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۴ من در ۱۳ ژوئن سال ۱۹۲۸ در بیمارستانی در «وست ویرجینیا» به دنیا آمدم که دیگر وجود ندارد. واضح است که از سال‌های اول زندگی‌ام چیزی به‌خاطر ندارم، اما وقتی حافظه مستقیم در دسترس نیست، حقایقی وجود دارد. پدرم که نام مرا از او گرفته‌اند مهندس الکترونیک بود و برای کار به «بلوفیلد» آمده بود. او سرباز کارکشته جنگ جهانی اول بود که در فرانسه به‌عنوان ستوان خدمت می‌کرد. او که اصالتا اهل تگزاس بود، مدرک کارشناسی مهندسی برق داشت. مادرم در بلوفیلد به دنیا آمده بود. او در دانشگاه وست ویرجینیا درس خوانده بود و قبل از ازدواج معلم مدرسه بود. او بعدا بخشی از شنوایی‌اش را به‌خاطر بیماری از دست داد. من دو سال و نیم پس از تولدم صاحب خواهری شدم. من در بلوفیلد به مدرسه رفتم اما پیش از شروع مدرسه ابتدایی، به مهدکودک هم رفته بودم. والدینم دایره‌المعارفی مصور برای من تهیه کرده بودند که چیزهای زیادی از آن آموختم. در خانه یا خانه پدربزرگ و مادربزرگ هم کتاب‌های دیگری وجود داشت که ارزش آموزشی داشتند. بلوفیلد جای دانشمندان یا فناوری بالا نبود. آنجا مرکز تجار و وکلا بود. وقتی به دبیرستان رفتم، کتاب «مردان ریاضی» نوشته «ای‌تی‌بل» را می‌خواندم. تجاربی هم در برق و شیمی به‌دست آوردم. وقتی در مدرسه از ما خواستند که مقاله‌ای درباره کار آینده‌مان بنویسیم، مقاله‌ای در مورد مهندسی برق تهیه کردم. بعدا وقتی وارد «کارنگی تک» در پیتسبورگ شدم، رشته اصلی‌ام مهندسی شیمی بود. من در کارنگی که حالا دانشگاه «کارنگی ملون» نامیده می‌شود، شانس دریافت بورسیه‌ای را داشتم که بورسیه جورج وستینگ‌هاوس خوانده می‌شد، اما پس از یک ترم مهندسی شیمی خواندن، در برخی درس‌ها به مشکل برخوردم و به سراغ رشته شیمی رفتم. بعد در شیمی هم به مشکلاتی برخوردم. دانشکده ریاضیات هم من را تشویق می‌کرد به رشته ریاضی بروم و همزمان کسانی به من مشاوره می‌دادند که هیچ دوره کاری خوبی برای یک ریاضیدان در اروپا وجود ندارد. وقتی فارغ‌التحصیل شدم، به من برای پژوهش در هاروارد و پرینستون پیشنهاد داده شد. پیشنهاد پرینستون سخاوتمندانه‌تر بود و آنها اشتیاق بیشتری برای استخدام من از خود نشان دادند. من در کارنگی دوره اختیاری «اقتصاد بین‌الملل» را گذراندم و «مشکل چانه‌زنی» نتیجه همین پژوهش‌ها بود. همین پژوهش‌ها بود که من را به نظریه بازی که توسط نویمان و مورگنسترن ارائه شده بود، علاقه‌مند کرد. من بعد از فارغ‌التحصیلی به‌طور گسترده درباره ریاضی مطالعه داشتم و در کنار آن ایده «بازی‌های غیرمشارکتی» را بسط می‌دادم. من آماده این قضیه بودم که نظریه بازی به‌عنوان یک تز قابل قبول در ریاضی مورد توجه نگیرد، اما در جریان کار با نظریه بازی که از کتاب نویمان و مورگنسترن مشتق شده بود، نظرات من به‌عنوان تز دکترای ریاضی مورد تایید قرار گرفت. بعد در جریان دوره‌ای که در ‌ام.آی.تی مربی بودم، کتابی را در این مورد نوشتم. این روند در طول تمام سال‌های پس از آن ادامه پیدا کرد. اینکه ریاضیدان یا دانشمندی در سن ۶۶ سالگی همچنان به تلاش خود برای تحقیق ادامه دهد، ممکن است نامناسب به نظر برسد. اما من همچنان در حال تلاشم و امید دارم که قادر باشم از طریق مطالعه یا با ایده‌های جدیدی که در آینده ممکن است از راه برسند، ارزش‌های تازه‌ای خلق کنم. *این اتوبیوگرافی در سال ۱۹۹۴ تقریبا همزمان با اعطای جایزه نوبل به جان نش نوشته شده و در کتاب «جوایز نوبل» منتشر شده است. این نوشته بعدها توسط دبیران این نشریه به روز شده است.