چالش‌ها و دستاوردهای دانش مدیران ارشد

برای اینکه ترکیب دانش جهانی مدیریت و ویژگی‌های محیطی کشور را در آموزش مدیریت در نظر بگیریم، باید افراد با تجربه را که در همین محیط بومی کار کرده‌اند، در دوره‌هایی که دانش بشری ارائه می‌شود شرکت دهیم. اگر بخواهیم بهره‌وری سازمان‌هایمان بالا برود، نمی‌توانیم خودمان را بی‌نیاز از دانشی بدانیم که استعدادهای دنیا برای اداره یک سازمان خوب آن را توسعه داده‌اند. بنابراین باید حتما از این دانش که نتیجه دستاورد بشری است استفاده کنیم و آن را به کار بگیریم. خوب اداره شدن سازمان‌های موجود و موفقیت سازمان‌های جدید منوط به استفاده از دانش مدیریت است. «دنیای اقتصاد» در گفت‌وگویی با دکتر علی‌نقی مشایخی به بررسی رابطه آموزش و مدیریت در بنگاه‌های اقتصادی پرداخته است.

پریسا حبیبی: در ادامه سلسله گفت‌وگوهای «دنیای اقتصاد» با مدیران موفق داخلی که با همت و تلاش موسسه آموزش عالی IBS)www.ibs.ir) صورت می‌گیرد، با جناب آقای دکتر علینقی مشایخی، رئیس موسسه آموزش عالی IBSو استاد مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف به گفت‌وگو نشسته‌ایم. در این مصاحبه تجربیات مدیریتی و راهکارهای ایشان را برای توسعه مهارت‌های مدیریتی در کشور می‌خوانیم.

در ابتدا خودتان را معرفی کنید و مختصری از فعالیت‌های مدیریتی‌تان بگویید.

تحصیلات اولیه من در زمینه مهندسی مکانیک بوده است و سپس در مدیریت دکترا گرفتم. بعد از برگشت به ایران در راه‌اندازی دوره‌های مختلف برنامه‌ریزی و مدیریت فعال بودم. از آخرین کارهایم پایه‌گذاری دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۸ بوده است. قبل از آن در راه‌اندازی موسسه عالی پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه در نیاوران کمک کردم که سازمانی بود برای کارهای برنامه‌ریزی، تحقیق و آموزش در حوزه برنامه‌ریزی که توسط وزارت علوم و سازمان برنامه و بودجه تاسیس شد. قبل از آن در دانشکده صنعتی اصفهان با عده‌ای از همکارانمان مهندسی سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی و گرایش مهندسی صنایع را در آنجا تاسیس کردیم. بنابراین در حوزه آموزش بعد از برگشتم به ایران دوره‌های مختلف آموزشی و موسسات آموزشی پژوهشی را در حوزه برنامه‌ریزی و مدیریت ایجاد کردم. به سازمان‌های مختلف هم مشاوره دادم و عضو هیات‌مدیره برخی از سازمان‌ها و شرکت‌ها نیز بوده‌ام. در کنار اینها کمی هم تجربه‌های اجرایی و عملیاتی در کسب و کارهای ایران دارم.


با توجه به اینکه دانش مدیریت یک دانش وارداتی است. به نظر شما تا چه اندازه توانسته‌ایم از ظرفیت‌هایمان در بومی‌سازی این دانش استفاده کنیم؟

من فکر می‌کنم برای اداره هرمجموعه‌ای از انسان‌ها که در کنار هم جمع می‌شوند و یک سازمان را تشکیل می‌دهند تا یک کار جمعی را انجام دهند، به دانش مدیریت نیاز داریم. در این زمینه استعداد‌های زبده‌ای در دنیا کار کرده‌اند و قواعد و دانشی را توسعه داده‌اند که برای بهتر اداره کردن یک مجموعه به‌کار می‌آیند. مثل اینکه چطور یک مجموعه انسانی را سازمان بدهیم که بتوانند سازمان یافته و سیستماتیک فعالیت‌های جمعی را جلو ببرند، چطور به افراد مجموعه انگیزه بدهیم و مواردی دیگر در این زمینه ابعادی هستند که در هر کار گروهی و در هر جای دنیا لازم و مطرح است و دانش مدیریت ابعاد مختلف را برای افزایش کارآیی و بهره‌وری کارجمعی و گروهی توسعه داده است.

البته وقتی دانش مدیریت در یک محتوا مشخص ومحیط فرهنگی خاصی کار می‌کند برخی از ابعاد آن باید مرتبط با آن فرهنگ تنظیم شود. مثل اینکه افرادی که در یک سازمان استخدام شده‌اند چه فرهنگی دارند، چه ارزش‌ها و باورهایی دارند و چطور باید مدیریت شوند؟ توجه به این نکات در به‌کارگیری این دانش مفید و موثر است. حالا برای اینکه ترکیب دانش جهانی مدیریت و ویژگی‌های محیطی کشور در آموزش مدیریت را در نظر بگیریم، باید افراد باتجربه را که در همین محیط بومی کار کرده و تجربه کسب کرده‌اند در دوره‌هایی که دانش بشری ارائه می‌شود شرکت دهیم و بعد با آنها در مورد قضایایی که در تجربه پیش آمده است به گفت‌وگو بنشینیم، به یک اختلاط و آمیزش بین تجربه و دانش می‌رسیم که بعد می‌توانیم این محتوا به‌دست آمده را در شرایط کسب‌وکار ایران به‌کار بگیریم، البته وقتی این دانش‌ها و گفت‌وگو‌ها شروع بشوند سازمان‌ها وموسساتی که این دانش را عرضه می‌کنند خود به خود محتوای عرضه‌شان را متناسب با شرایط داخلی ما می‌کنند. ولی نکته مهم و کلیدی آن است که ما اگر بخواهیم کشورمان جلو برود و بهره‌وری سازمان هایمان بالا برود نمی‌توانیم خودمان را بی نیاز از دانشی بدانیم که استعدادهای دنیا برای اینکه سازمانی خوب اداره شود، آن را توسعه داده‌اند. بنابراین ما باید حتما از دانش مدیریت که نتیجه دستاورد بشری است، استفاده کنیم و نسبت به آن آگاهی پیدا کنیم و آن را به‌کار بگیریم تا سازمان‌هایمان بتوانند خوب اداره شوند. هرقدر که افراد دانش را عمیق‌تر بفهمند بهتر می‌توانند آن را در شرایط خاص به‌کار بگیرند.


در ایران اغلب دیده می‌شود که مدیران کسب و کارهای موفق، مهندسانی موفق بوده‌اند. با توجه به اهمیت دانش مدیریت، شما یادگیری این دانش را تا چه اندازه برای مدیران الزامی می‌دانید؟

دو علت وجود دارد که بیشتر مدیران موفق، از مهندسان هستند. ضمن اینکه در دانش‌آموخته‌های رشته‌های دیگر نیز از افرادی با استعداد بالا وجود دارند، اما در کل اغلب افرادی که رتبه‌های بالاتری در آزمون‌های ورودی به دانشگاه‌ها دارند انتخاب‌های اولشان رشته‌های پزشکی یا مهندسی است. در نتیجه عموما رشته‌های مهندسی استعدادهای برتر کشور را جذب می‌کند و به همین دلیل این افراد عمدتا ذهنیتی قوی‌تر دارند و دوره‌های آموزشی مهندس ذهنشان را بیشتر رشد می‌دهد، در نتیجه معمولا فارغ‌التحصیلان رشته مهندسی ذهنی قوی‌تری برای فهم و تحلیل مسائل دارند. دلیل دیگری که می‌توان بیان کرد این است که سازمان‌های تولیدی و صنعتی اغلب توسط مهندسان راه‌اندازی و ساماندهی می‌شوند بنابراین آنها در سمت مدیریت این سازمان‌ها قرار می‌گیرند، اما مشکلی که وجود دارد این است که این افراد بیشتر می‌خواهند با هوش و استعداد خود واحدشان را مدیریت کنند و این موضوع به‌خصوص در اوایل انقلاب و دو دهه پیش بیشتر دیده می‌شد، البته پس از مدتی همین مدیران به اهمیت و نیاز دانش مدیریت پی بردند و از حدود ۲۰ سال پیش دوره‌های آموزشی مدیریت در ایران باب شد و به تدریج توسعه یافت و عده‌ای از مدیران و کارشناسان در آن شرکت کردند. در واقع جامعه کارشناسی و مدیریتی به درستی متوجه شد که در این دوره‌ها مطالبی ارائه می‌شود که برای مدیریت و اداره سازمان‌ها مفید و لازم است. بنابراین برای این دسته از مدیران که مهندسانی موفق هستند باید بیش از پیش امکانی فراهم کرد تا با این دانش و دستاورد بشری با کیفیتی ممتاز آشنا شوند و بتوانند بهتر سازمان را اداره کنند.

مشکل دیگری که در این زمینه دیده می‌شود کارآفرین موفقی است که توانسته کسب و کار خود را به خوبی اداره کند و توسعه دهد اما وقتی به بازنشستگی می‌رسد، کسب وکار او نیز مجبور به بازنشسته شدن می‌شود، در نتیجه عمر کسب وکارهای ما محدود می‌شود. در صورتی که اگر یک اصول درست برای مدیریت و اداره آنها به‌کار گرفته شود و ساختار درستی داشته باشد دیگر دلیلی ندارد که با بازنشستگی موسس آن، موسسه او نیز کم کم جمع شود.

شرکت‌ها می‌توانند مانند سایر نقاط دنیا نسل به نسل ادامه پیدا کنند و رشد کنند. برای اینکه این اتفاق بیفتد باید دید که چه اصولی به‌کار گرفته شده و دانش و تجربه بشری در این زمینه چه می‌گوید و بدون اطلاع از آنها نمی‌توان شرکت را سامان داد و اگر هم بتوان آن را انجام داد با هزینه بسیار زیاد و با احتمال موفقیت خیلی کم است، بنابراین مهندسان یا سایر مدیرانی که فیزیک، پزشکی، اقتصاد یا در سایر علوم تخصص دارند، به دانش بشری در این حوزه نیازمند هستند و به نوعی باید این دانش را در اداره سازمانشان به‌کار گیرند. البته باید این دانش با کیفیت بالا ارائه شود و موسسات پیشتاز باید به دنبال این باشند که کیفیت ارائه این دانش را تا جایی که می‌توانند، بالا ببرند و الگوسازی درستی برای سایر موسسات آموزشی در این حوزه انجام دهند تا بتوانیم بهترین آموزش‌ها و دوره‌ها را در اختیار مدیران قرار دهیم.


همان‌طور که شما هم اشاره کردید متاسفانه چرخه عمر کسب و کارها در ایران کوتاه است. شما دلیل این امر را چه می‌دانید و چرا نتوانسته‌ایم با توجه به ظرفیت‌هایی که داریم یک برند ایرانی موفق داشته باشیم؟

به نظر من ما با دومساله در ایران مواجه هستیم. اول فراهم کردن بستری مناسب برای فضای کسب وکار است که سیاست‌های کلان اقتصادی و اجتماعی را شامل می‌شود و مساله دوم شیوه اداره سازمان‌ها است که هردو آنها موثر بوده است. بهبود فضای کسب وکار که هم جنبه‌های سیاسی و اقتصادی دارد و هم جنبه‌های اداری را شامل می‌شود بسیار مهم است اما این مساله را نمی‌توان فقط منوط به فضای کسب وکار دانست زیرا در همین بستر موجود هم ما سازمان‌های موفق داشته‌ایم. پس یک عامل دیگر هم در موفقیت سازمان‌ها موثر بوده است که آن شیوه اداره سازمان است. ما حتی اگر بتوانیم شیوه اداره سازمان‌ها را بهتر کنیم به طوری که سازمان‌ها در همین بستری که وجود دارد رشد کنند، این رشد سازمان‌ها می‌تواند در بهبود فضای کسب‌وکار موثر باشد و این دو با هم تعامل دارند. بهبود فضای کسب و کار با سیاست‌های اقتصادی و بهبود مقررات و روش‌های اداری توسط دولت‌ها امکان‌پذیر است و ارتقای کیفیت مدیریت سازمان‌ها به‌عهده مدیران سازمان‌هاست. هیچ‌یک به تنهایی نمی‌تواند کشور را از نظر افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی به حرکت در آورد، اگر چه بهبود فضای کسب و کار زمینه‌ساز و بسترساز بهبود مدیریت در سازمان‌هاست. بهبود مدیریت در سازمان‌ها و رشد و تقویت سازمان‌ها تاثیر آنها بر شکل‌گیری فضای کسب‌وکار بهتر را افزایش می‌دهد.


چگونه در عصری که فرصت شغلی تا این حد محدود است، پیشرفت کنیم؟ توصیه شما به جوانان چیست؟ آیا کارآفرینی می‌تواند گزینه مناسب برای حل مشکل محدودیت شغلی باشد؟

مساله بیکاری جوانان یکی از مشکلات مهم جامعه است، اگر بخواهیم این مساله به‌طور کلان و کلی حل شود، باید بهره‌وری بنگاه‌های اقتصادی بالا رود، سودآور شوند و کارشان را توسعه دهند تا نیرو جذب کنند. این توسعه بنگاه‌ها منوط به بالا رفتن بهره‌وری است تا با مازادی که تولید می‌کنند کار خود را توسعه دهند و نیروهای جدید جذب کنند. توسعه سازمان‌های موجود یک حوزه مهم برای ایجاد شغل است. یک حوزه دیگر، کارآفرینی برای ایجاد بنگاه‌های جدید است، این بنگاه‌ها می‌توانند توسط جوانان نوآور تشکیل شوند یا افراد باتجربه‌ای که در حوزه‌های دیگر هم تجربه دارند، مجموعه‌های جدیدی درست کنند. اما اینها اگر کارآفرینی کنند و مجموعه جدیدی را نیز به‌وجود بیاورند، موفقیت‌شان منوط به این است که این مجوعه‌ را خوب اداره کنند. ممکن است مجموعه‌ای به‌وجود بیاید و جدید هم باشد اما اگر خوب اداره نشود منجر به شکست خواهد شد. خوب اداره شدن سازمان‌های موجود و موفقیت سازمان‌های جدید منوط به استفاده از دانش مدیریت است. برای کمک به سازمان‌های موجود و نیز کمک به کارآفرینانی که سازمان‌های جدید را به‌وجود می‌آورند باید آموزش‌های مدیریتی ارائه شود.

یکی از دوره‌های آموزشی استاندارد مدیریت دوره MBA است. این دوره که معمولا دوره‌ای دوساله است برای افرادی است که معمولا چند سال تجربه دارند و فضای سازمان و چالش‌های موجود در آن را تجربه کرده‌اند. وقتی به این افراد دانش مدیریت ارائه می‌شود، آنها می‌توانند آن دانش را در موقعیت‌هایی که قبلا تجربه کرده‌اند، قرار دهند و کاربردهای دانش مدیریت را به‌خوبی احساس و برداشت کنند. علاوه‌بر دوره‌های MBA دوره‌های کوتاه‌مدت آموزش مدیریت برای آموزش حوزه خاصی از مدیریت یا ارائه و آموزش دستاوردهای جدید در دانش مدیریت متمرکز می‌شود. اکثرا این دوره‌ها شامل یک یا چند درس یا بسته آموزشی هستند که برای باز آموزی یا به‌روزرسانی دانش مدیریت مدیران ارائه می‌شود. این دوره‌ها در سطوح مختلف در دنیا ارائه می‌شوند. گاهی هم مدیران مجرب و سطح بالای سازمان‌ها با حضور یک تسهیلگر مجرب و دانا گرد هم جمع می‌شوند و موضوعی را در مورد چالش‌های محیطی یا سازمانی به بحث می‌گذارند.

ما در ایران ظرفیت‌های زیادی برای آموزش مدیریت می‌خواهیم. فرض کنید ۲۰ میلیون نیروی کار داشته باشیم و هر ۱۰۰ نفر یک سرپرست بخواهند. در این صورت ۲۰۰ هزار نیروی کار داریم که شغل سرپرستی دارند. حال ممکن است مدیر دبیرستان باشد یا رئیس کارگاه. همه این سرپرستان به درجاتی از دانش مدیریت نیاز دارند تا از دستاوردهای بشری برای اداره جمعی استفاده کنند. به علاوه فرض کنید هر ۱۰ نفر سرپرست یک مدیر داشته باشد. آن مدیر ۱۰۰۰ نفر را اداره می‌کند. در این صورت ۲۰ هزار مدیر داریم که هر کدام ۱۰۰۰ نفر را اداره می‌کنند. این ۲۰ هزار نفر باید حتما با کیفیت عمیق‌تر و بهتری از سرپرستان به دانش مدیریت مجهز شوند تا مجموعه‌های خود را به‌خوبی مدیریت کنند.

اگر دوره زمانی مدیریتی و سرپرستی را ۲۰سال فرض کنید، در آن صورت سالانه ۱۰۰۰ نفر مدیر و ۱۰ هزار نفر سرپرست بازنشسته می‌شوند که باید با نیروهای آموزش دیده مدیریت و سرپرستی جایگزین شوند. به عبارت دیگر ظرفیت آموزش‌های مدیریتی برای مدیران و سرپرستان جدید به ترتیب ۱۰۰۰ نفر و ۱۰ هزار نفر در سال است. علاوه‌بر آموزش مدیران و سرپرستان جدید، فرض کنید ۲۰ هزار نفر مدیر بخواهند هر ۱۰ سال دانششان را به روز کنند. می‌شود سالی ۲۰۰۰ نفر که باید آموزش‌های مجدد را در دوره‌های کوتاه‌مدت مدیریتی ببینند. اگر ۲۰۰ هزار نفر سرپرست را نیز در نظر بگیرید برای بازآموزی مدیریتی آنها سالی ۲۰ هزار نفر باید آموزش در سطح پایین‌تر ببینند. برای تحقق این هدف‌های آموزشی ظرفیت بزرگی در کشور برا ی آموزش مدیریت لازم است که به هیچ‌وجه در کشور فراهم نیست به‌خصوص برای آموزش‌های مدیریتی با کیفیت در کشور بسیار کمبود وجود دارد.

در مورد ظرفیت آموزش مدیریت دو جنبه کمی و کیفی را باید در نظر گرفت. در حال حاضر در کشور تنگنای مهم اساتید و مدرسین خوب مدیریت است. مدرسین و اساتید خوب مدیریت در کشور وجود دارند ولی تعدادشان جوابگوی نیاز کشور نیست. ما باید از ظرفیت‌های خارج از کشور کمک بگیریم تا ظرفیت داخلی را توسعه دهیم و طوری توسعه دهیم تا با کیفیت خوب ارائه شود. برای همین مجموعه‌هایی مثل موسسه آموزش عالی IBS)Iranian Business School) که در نظر دارد با همکاری دانشگاه‌های خوب دنیا یک ظرفیت آموزشی در ایران به‌وجود آورد کمک مهمی به توسعه کیفی آموزش مدیریت در کشور می‌کند. این موسسات باید ضمن استفاده از اساتید خوب ایرانی با کمک دانشگاه‌های خوب دنیا ظرفیت آموزش مدیریت با کیفیت خوب را در ایران توسعه دهند. نکته دیگری که در این برهه از اقتصاد کشور کلیدی و مهم است اینکه الان کشور و اقتصاد ما در دوران گذار به مرحله جدیدی قرار گرفته است. لازمه پیاده سازی سیاست‌های اقتصاد مقاومتی که درون زایی و برون گرایی را تجویز می‌کند، تعامل سازنده کشور با دنیا است. در دوران جدید اقتصادی باید از دانش دنیا بیشتر استفاده کنیم و محصولات خود را به دنیا صادر کنیم.

اگر بخواهیم از اتکای به نفت که مورد تاکید مدیران ارشد و رهبران جامعه است، رها شویم راهی جز درون‌زایی همراه با برون‌نگری نداریم. راهش این است که تولیدات داخلی‌مان زیاد شود؛ به نحوی که بتوانیم صادر کنیم و جای صادرات نفت را بگیرد. پس باید با دنیا و اقتصاد دنیا تعامل داشته باشیم. باید بتوانیم در بازارهای دنیا حضور داشته باشیم و کالاهایمان را عرضه کنیم و بفروشیم. برای این کار ما قابلیت‌های جدیدی از مدیریت می‌خواهیم که فراتر از آن است که درون مرزهای خودمان کار کنیم. برای همین آموزش‌ها باید مدیران را آماده کند تا در سطح خوبی با دنیا تعامل داشته باشیم. برای همین ما اگر بتوانیم با همکاری دانشگاه‌های خوب دنیا یا با کیفیت‌هایی در داخل هم تراز با کیفیت‌هایی که در دنیا مدیریت عرضه می‌شود مدیران را آموزش دهیم خیلی به اجرای سیاست‌های درون‌زایی و برون‌گرایی کمک می‌کند. آموزش مدیریت با کیفیت خوب هم جهت و حامی همان سیاست‌هایی است که مورد توجه نظام قرار گرفته است. برای شرایط جدید اقتصادی کشور که تعامل سازنده با دنیاست سازمان‌ها باید نیروهای خود را طوری تربیت کنند که در آن تعامل نقش بازی کنند یعنی مدیران باید به دوره‌های آموزشی بروند که در سطح بین‌المللی برگزار می‌‌شود و این آمادگی را پیدا کنند از آن فضای جدید برای رشد بنگاه‌های خود استفاده کنند.


بحثی که چند سال است به‌خصوص در ادبیات غربی بیشتر انعکاس یافته، انطباق روش و محتوای آموزش عالی با نیازهای جامعه و اقتصاد است. از سوی دیگر، ترکیب دانشگاه‌های ما یعنی تقسیم‌بندی و محوریت رشته‌ها شاید صد سال یا بیشتر است که تغییر آنچنانی نداشته، درحالی‌که نیازهای جوامع حرکت‌های انقلابی کرده‌اند. ابتدا در مورد این بحث محتوایی توضیح بفرمایید و دیگر اینکه دانشگاه‌ها به‌خصوص در رشته‌های مدیریتی، تا چه حد دانش‌پذیران را آماده می‌کنند که به محض خروج از دانشگاه بتوانند واقعا عوامل و عناصر مفیدی برای جامعه باشند؟

برنامه‌های مصوب آموزشی در دوره MBA دانشگاه‌های کشور دور از دوره‌های آموزشی روز دنیا نیست ولی کیفیت آموزش دوره‌های مصوب ممکن است در دانشگاه‌های مختلف متفاوت باشد. اطلاعات من از دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف حاکی از آن است که فارغ‌التحصیلان بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی یا حتی قبل از آن، جذب بازار کار می‌شوند. این افراد در بازار و سازمان‌هایی هم که می‌روند خیلی موفق هستند و زود رشد می‌کنند پس حتما یک آمادگی پیدا کرده‌اند که جذب سازمان‌ها می‌شوند و می‌توانند رشد کنند.

در آموزش موثر مدیریت باید حتما مراقب دو موضوع باشیم. یکی اینکه ورودی‌های خوبی به‌عنوان دانشجو بگیریم و دیگر اینکه این ورودی‌ها آموزش‌های خوب و باکیفیت ببینند. ورودی خوب در مدیریت به این معنی است که افراد باید با استعداد، سابقه تحصیلی خوب و تجربه کار و حتی مدیریتی داشته باشند. متاسفانه وزارت علوم در این زمینه شرایط و محدودیت‌هایی تعیین کرده که بر اساس آن افرادی که باتجربه هستند باید در کنکوری شرکت کنند که نمی‌توانند در آن با افراد تازه فارغ‌التحصیل‌شده رقابت کنند، در نتیجه ورودشان به دوره‌های مدیریتی وزارت علوم سخت است. امیدوارم این شرایط تغییر کند و شرایط پذیرش دوره‌های مدیریت دانشگاه‌های دولتی هم طوری باشد که افراد باتجربه بتوانند وارد دانشگاه‌ها شوند.

آموزش باکیفیت هم باید طوری باشد که افراد بتوانند در فضای بین‌المللی تعامل داشته باشند. در این زمینه مواد آموزشی و استفاده از زبان خارجی به انگلیسی خیلی مهم است. تسلط به زبان، مدیران را توانمند می‌کند تا بتوانند با دنیا ارتباط برقرار کنند، کالا صادر کنند، دانش و تکنولوژی کسب کنند. پس باید دانشجوی خوب بپذیریم، با کیفیت درجه یک از نظر مواد آموزشی و شیوه تدریس آموزش دهیم و اگر می‌خواهیم او را برای فضای کسب‌وکار بین‌المللی آماده کنیم که برون‌گرایی در کشور محقق شود، سعی کنیم به او زبان بیاموزیم. این چیزی است که بسیار موثر است. اینکه چقدر دانشگاه‌های ما در این زمینه موفق هستند، درجات مختلف دارد. نمی‌توان گفت همه دانشگاه‌ها موفق هستند یا هیچ‌کدام نیستند.


با توجه به اینکه اصولا رشته مدیریت و نحوه آموزش آن پویایی عجیبی در سال‌های گذشته نشان داده و این پویایی نزدیک با نیاز جامعه پیش می‌رود و با توجه به اینکه خودتان هم اشاره کردید هر آموزشی نیاز به به‌روز شدن دارد، این دو را چگونه همگام می‌بینید؟ یعنی مدیری که امروز در جایگاه بالایی نشسته و حتی آموزش مدیریتی خوبی داشته و شاید ۲۰ سال پیش از یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا مدرک MBA دریافت کرده، چطور می‌توان این نسخه را به او داد که نیاز دارد آموزش و دانش خود را به‌روز کند؟

این سوال را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد. اینکه آیا نیاز به به‌روزرسانی به صورت بالقوه وجود دارد یا نه و دوم اینکه آیا مدیران کشور طالب این به‌روز رسانی هستند یا خیر. این نیاز بالقوه وجود دارد. چون هم دانش مدیریت تغییر و پیشرفت می‌کند و هم شرایط محیطی کسب و کار سازمان‌ها تغییر می‌کند. وقتی به کشورهای صنعتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم مدیران آنها که سازمان‌ها را اداره می‌کنند و آموزش‌های مختلف دیده‌اند، مرتب در دوره‌های مختلف شرکت می‌کنند؛ یعنی ذهنشان را در مورد مطالب به‌روز می‌کنند. اگر برنامه آموزش مدیران را در دانشگاه‌های درجه یک دنیا مثل هاروارد نگاه کنید، می‌بینید بخش قابل‌توجهی از ظرفیت این دانشگاه‌ها صرف آموزش کسانی می‌شود که در سمت‌های مدیریتی هستند، اما می‌خواهند خود را به‌روز کنند. پس وقتی این کشورهای صنعتی با مدیران خوب و باتجربه نیاز دارند خود را به‌روز کنند، یعنی این نیاز بالقوه وجود دارد چون شرایط محیط فرق می‌کند، در کسب‌وکار تحول ایجاد می‌شود، دانش جدید و روش‌های جدید مدیریتی خلق می‌شود.

حال چطور می‌شود مدیران ایرانی را طالب این آموزش‌ها و به‌روزرسانی‌ها کرد؟ به نظر من با ارائه یک کیفیت خوب. اگر کیفیت خوب ارائه شود، تقاضا ایجاد می‌کند. اگر شما به گروهی از مدیران آموزش خوب ارائه دهید و آنها ببینند این روش در بهتر اداره کردن سازمانشان و نیز به‌روزرسانی اطلاعاتشان موثر است، این فواید را دهان به دهان می‌پراکنند و بقیه را هم جذب کرده و مرتب این توسعه پیدا می‌کند. موسساتی مثل IBS یا دانشگاه صنعتی شریف باید بتوانند این دوره‌های کوتاه‌مدت و مفید را برای مدیران به نحوی عرضه کنند که مدیران سطح بالای ایرانی حس کنند حضور در این دوره‌ها می‌تواند برای آنها مفید باشد.



چالش‌ها و دستاوردهای دانش مدیران ارشد