کافه‌نگاری تاریخی
هادی عیار
بسیاری از صاحب‌نظران، ظهور و بروز کافه‌ها در شهرها و توسعه آنها را در نتیجه ادامه کارکردهای قهوه‌خانه تحلیل می‌کنند، ‌اما در مقابل کم نیستند کارشناسان اجتماعی و فرهنگی که اعتقاد دارند کافه نه لزوما ادامه حیات قهوه‌خانه‌ها بلکه یک پدیده نوین و متفاوت از آنها هستند و کارویژه‌های منحصربه‌فردی دارند. کارویژه‌هایی که نشأت گرفته از کارکردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قهوه‌خانه‌های سابق نیستند.
رجوع به برخی تجارب زیسته از افراد کهنسال درباره وضعیت قهوه‌خانه‌ها و مطالعه منابع مکتوبی که در این باره تا‌کنون منتشر شده است،‌ امکان ارائه یک رویکرد سوم را در مقابل دو دیدگاه فوق فراهم می‌آورد.
علی بلوکباشی؛‌ پژوهشگر حوزه تاریخ فرهنگی - اجتماعی، در کتاب «قهوه‌خانه و قهوه‌خانه‌نشینی در ایران» می‌نویسد:‌ قهوه‌خانه‌نشینی نخستین پدیده اجتماعی بود که در جامعه شهری ایران شکل گرفت و مردان را از محیط خانه و کارگاه به فضای بیرون از خانه و محل عمومی جذب کرد. در آغاز افرادی از گروه‌های ادیب و شاعر و نویسنده برای تبادل افکار و عرضه دستاوردهای ذوقی خود و تبادل اطلاعات سیاسی، اجتماعی و پاره‌ای سرگرمی‌های دیگر در قهوه‌خانه‌ها جمع می‌شدند. رفته رفته با توسعه قهوه‌خانه در شهرها کاربری آن فراگیرتر شد و جامعیتی بیش تر یافت و افراد از گروه‌های اجتماعی گوناگون، به ویژه گروه‌های شغلی و اصناف به آن روی آوردند و قهوه‌خانه‌ها را پاتوق خود کردند.»
این نگاه دربردارنده یک موضعگیری درباره قهوه‌خانه‌ها در ایران است. موضع‌گیری این است: قهوه‌خانه در بادی امر محملی برای حضور «گروه‌های ادیب و شاعر و نویسنده» بوده است که به واسطه حضور آنان «افکار و عرضه دستاوردهای ذوقی خود و تبادل اطلاعات سیاسی، اجتماعی» میان قهوه‌خانه‌نشینان رد و بدل شده است.

اما بلوکباشی در ادامه با بیان اینکه قهوه‌خانه‌ها گسترش پیدا کرده است،‌ لازم دیده تا بیان کند که «افراد از گروه‌های اجتماعی گوناگون، به ویژه گروه‌های شغلی و اصناف به آن روی آوردند و قهوه‌خانه‌ها را پاتوق خود کردند.»
در واقع می‌توان این گونه گفت که برپایه این مقدمه،‌ قهوه‌خانه‌ها ابتدا خصلتی نخبه‌پرورانه داشته‌اند اما با گسترش آنها در شهرها، شمار مشتریان آنها افزایش یافته و طبیعتا به‌واسطه این گسترش، خصلت نخبه‌پروری قهوه‌خانه‌ها روز از پی روز کمرنگ‌تر شده است.
از آنجا که منابع تاریخی توسعه همه‌گیر قهوه‌خانه‌ها در ایران را حداکثر تا دویست سال پیش برمی‌شمارند،‌ می‌توان با توجه به فضای اجتماعی- اقتصادی این دوره از تاریخ، روند تحول قهوه‌خانه‌ها را از یک نهاد فرهنگی- نخبه پرورانه به یک بنگاه اقتصادی بررسی کرد.

در واقع زمان ظهور کافه‌ها در ایران و توسعه و گسترش آنها در میان شهرهای مختلف، منطبق با سده هجدهم در اروپا و سلطنت سلسله قاجاریه در ایران است.
در این دوره تحولات و شکوفایی اقتصادی در اروپا به واسطه نهادینه شدن تغییرات گفتمانی و توسعه علوم و آثار آن بر وضعیت زندگی اجتماعی ایران قجری،‌ کمابیش پارادیم متفاوتی را در زندگی ایرانیان ایجاد کرده بود.
بازار از یک منبع برای رفع نیاز، در حال تغییر به‌عنوان یک نهاد اثرگذار اقتصادی بود و طبعا در این فرآیند،‌ قدرت اقتصادی در ضریب نفوذ و اثرگذاری بازاریان عاملیت مستقیم داشت.

از این رو به سادگی قابل فهم است که این پارادایم،‌ بر فضای قهوه‌خانه‌ها که در این دوره متعدد و متنوع هم بوده‌اند، ‌اثرگذار بوده باشد؛ بر همین اساس تعداد مشتریان بیشتر،‌ برای صاحبان قهوه‌خانه‌ها اعتبار اجتماعی بیشتر و وضعیت رفاهی و اقتصادی بیشتری را تامین می‌کرده است.
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب نامبرده می‌گوید: «‌در کنار نقش مثبت و تاثیرگذار نهاد قهوه‌خانه در حفظ و اشاعه فرهنگ ملی، قومی و مذهبی و آفرینش و پرورش برخی جلوه‌های هنری در جامعه، شماری از قهوه‌خانه‌ها نقش منفی و ویرانگری هم در رواج بزه‌های اجتماعی در جامعه داشتند و با فراهم کردن تریاک و وسایل و بساط تریاک‌کشی، قمار و عیاشی برای مشتریانی خاص، عملا در توسعه استعمال مواد مخدر و مسکرات در میان مردم، به ویژه قشر کارگران شهرهای مختلف سهیم بودند. قهوه‌خانه‌هایی نیز پاتوق دسته‌هایی از اراذل و اوباش و چاقوکشان، دزدان، جیب‌بران و قماربازان بودند.»

در چنین شرایطی قهوه‌خانه‌ها به زودی مشتریان افزون‌تر و کسب سود بیشتر را بر کارکرد نخبه‌پرورانه خود ترجیح دادند.
دلزدگی نخبگان ایران در این دوره به واسطه شرایط موجود، تمایل فزاینده‌ای را برای هجرت از قهوه‌خانه به نهادی دیگر در جامعه آنها ایجاد کرده بود و این موضوع زمینه‌های شکل‌گیری و استقبال گسترده اقشار نخبه جامعه را از شکل‌گیری کافه‌ها فراهم می‌کرد تا اینکه سرانجام از اواخر دهه سیزدهم شمسی و اوایل دهه چهاردهم قمری با پیدایش اولین کافه ها، روشن فکران به کلی از قهوه خانه دل کنده و به کافه ها هجرت کردند.

بلوکباشی در این باره می‌نویسد: « با گسترش ارتباطات تجاری، صنعتی و فرهنگی ایران با کشورهای اروپایی و پیدایش پدیده کافه و کافه‌نشینی به تقلید اروپاییان در نخستین دهه‌های سده چهاردهم هجری، در تهران و شهرهای بزرگ دیگر ایران، جمعی روشنفکر از طبقات مختلف زن و مرد، نویسنده و شاعر، هنرمند و افرادی از رده‌های مختلف ادارات و سازمان‌ها برای گذراندن اوقات فراغت به کافه جذب شدند. هرچند کافه محلی عمومی و برای همه گروه‌های سنی و جنسی بود ولی در واقع و عمل، به اقشار خاصی از لایه‌های اجتماعی اختصاص یافت. پذیرش کافه‌نشینی برای کسانی که با فرهنگ قهوه‌خانه انس و الفت گرفته بودند دشوار می‌نمود. فرهنگ کافه نشینی پاره‌ای از فرهنگ این مردم به شمار نمی‌آمد و برای آنها عنصری بیگانه و بی‌هویت و پیوستن به آن ناگوار بود. کافه‌نشینی برای قهوه‌خانه‌روها و با شیوه زندگی آنها همان اندازه در تضاد بود که قهو‌خانه‌نشینی برای روشنفکران و راه و رسم زندگی تجدد‌گرای آنان.»