فرار از تله - ۱۰ شهریور ۹۴
مترجم: رفیعه هراتی

گرچه یک پیروزی سریع و قاطع سریع‌ترین راه برای پایان دادن به جنگ است، اما لزوما بهترین راه نیست. پیروزی بی‌درنگ نظامی در جنگ داخلی معمولا به قیمت اعمال سطح وحشتناکی از خشونت علیه طرف مغلوب، ازجمله جمعیت غیرنظامی به دست می‌آید. هوتوها در روآندا و صرب‌ها در بوسنی پیروزی در جنگ‌های داخلی‌شان را در سال ۱۹۹۴ از طریق غلبه نظامی و پاکسازی نژادی به دست آوردند.


گروه‌های پیروز جنگ داخلی در برخی مواقع از قدرت تازه به دست‌آورده خود علیه کشورهای همسایه استفاده می‌کنند که به جنگ‌های بین کشوری منجر می‌شود. علاوه براین، فاتحان این جنگ‌ها یعنی ژنرال‌هایی که کودتا کرده‌اند، تظاهرکنندگانی که خواستار تغییرات بودند و دیکتاتورهای ظالم، ممکن است به سرعت به خشونت پایان دهند اما رهبرانی نخواهند بود که ایالات‌متحده تمایل دارد آنها را در قدرت ببیند.


جایگزین راه‌حل نظامی، حل‌وفصل اختلافات از طریق مذاکره است. زمانی که دستیابی به یک پیروزی سریع نظامی غیرممکن است (چه به دلایل سیاسی و چه به این دلیل که هیچ گروهی نمی‌تواند به سرعت و به سادگی پیروز شود)، اگر طرفین تمایل داشته باشند یک توافق‌نامه جامع صلح را امضا کنند و به آن پایبند باشند، می‌توان خیلی سریع به جنگ داخلی خاتمه داد. جنگ‌های داخلی بوسنی، نیکاراگوئه، السالوادور، گوآتمالا، موزامبیک و کامبوج همگی به این روش در دهه ۱۹۹۰ خاتمه یافتند.


قدرت‌های خارجی حل‌وفصل از طریق مذاکره را ترجیح می‌دهند چون اولا جنگ را متوقف می‌کند و خطر سرایت و گسترش آن را کاهش می‌دهد، ثانیا، از انتقام‌جویی پس از پیروزی جلوگیری می‌کند و ثالثا مانع از این مساله می‌شود که دشمن یکی از این قدرت‌ها کنترل کامل دولت را به دست بگیرد. اما مهندسی حل‌وفصل اختلافات از طریق مذاکره آسان نیست. به لحاظ تاریخی، حل‌وفصل جنگ داخلی از طریق مذاکره نیازمند سه شرط اصلی است. نخست اینکه، همه طرف‌های جنگ داخلی باید به این باور برسند که نمی‌توانند پیروزی نظامی به دست آورند. تازمانی که یکی از گروه‌ها باور داشته باشد می‌تواند کنترل کل کشور را به دست بگیرد، برای ادامه جنگ انگیزه دارد و دشمنان خود را وادار می‌کند که به جنگ ادامه دهند. به منظور اینکه طرف‌های اصلی جنگ برای پذیرفتن مذاکره انگیزه داشته باشند، باید به این نتیجه برسند که به دست رقبای‌شان شکست سنگینی خواهند خورد. پیروزی‌های نظامی کروات‌ها در سال 1995 صرب‌ها را متقاعد کرد، پذیرش صلح با میانجیگری آمریکا بهتر از شکست است.


دوم، در توافق‌نامه صلح باید به همه گروه‌های اصلی دیگر توزیع برابر و باثبات قدرت سیاسی پیشنهاد شود. چندین پژوهش نشان داده‌ که تضمین تقسیم قدرت سیاسی، نظامی و سرزمینی برای ترغیب گروه‌های درگیر به امضای توافق‌نامه و توقف جنگ ضروری است. علت این مساله، دادن انگیزه به طرف‌های درگیر است. تا زمانی که به طرف‌های درگیر سهم واقعی در دولت جدید داده نشود، دلایل کمی برای توقف جنگ خواهند داشت. این مساله به این معنی است که یک آرایش کارکردی تقسیم قدرت باید درمیان همه طرف‌ها از جمله نخبگانی که مصالحه کرده‌اند، وجود داشته داشته باشد و باید از حمله گروه‌ها ازجمله اقلیت‌ها حمایت شود.


سرانجام، همه طرف‌های درگیر باید به این باور برسند که شرایط توافق‌نامه صلح در طول زمان لازم‌الاجرا خواهد بود. این موضوع دشوارترین قسمت حل‌وفصل اختلافات از طریق مذاکره است، اما درعین حال مهم‌ترین بخش هم هست. اگر طرف‌های درگیر باور نداشته باشند که سهم آنها در دولت جدید تداوم خواهد داشت و طی اجرای صلح مورد حمایت قرار خواهند گرفت، انگیزه‌ای برای امضای توافق‌نامه ندارند. بنابراین یا به جنگ ادامه می‌دهند و یا به محض اینکه احساس کردند به آنها خیانت شده است به جنگ باز می‌گردند. راه حل این مشکل تعیین چگونگی حمایت فیزیکی و اقتصادی از طرف‌ها است، حتی اگر از قدرت برابر به لحاظ تعداد، توانایی‌های نظامی و دسترسی به منابع برخوردار نیستند.