اقتصاد کشور زیر بار هزینه های خشکسالی
آرش جمشید نژاد
کارشناس ارشد علوم اقتصادی
آب از جمله منابع طبیعی کشور محسوب می‌شود و عامل اصلی حیات بشر و آبادانی جهان است. به علاوه آب یکی از نیازهای رشد و توسعه اقتصادی کشور است.

آب نه‌تنها برای توسعه کشاورزی لازم است بلکه یکی از عوامل ایجاد و توسعه صنایع و گسترش شهرها نیز به شمار می‌رود. مساله آب در ایران همیشه یک مشکل بزرگ بوده است. ایران به علت موقعیت جغرافیایی‌اش و به سبب وضع خاص پستی و بلندی‌هایش یکی از نواحی خشک یا نیمه خشک عالم به شمار می‌رود. مقدار متوسط بارندگی سالانه در ایران حدود ۳۰ - ۲۵ سانتی‌متر یا کمتر از یک‌سوم حد متوسط باران سالانه کره زمین (۸۶ سانتی‌متر) است که در مقام مقایسه با برخی از کشورها و قاره‌های جهان ناچیز محسوب می‌شود. علل اصلی خشکی ایران را باید در سه عامل عرض جغرافیایی، فاصله از دریا و پستی و بلندی‌های کشور دانست که هر سه در وضع نامناسبی قرار دارند. طبق بررسی‌های به عمل آمده، یک‌سوم مجموع باران ایران در سواحل دریای خزر می‌بارد که فقط ۱۰ درصد از مساحت کشور را شامل می‌شود و فلات مرکزی ایران که ۶۰ درصد از مساحت کشور را تشکیل می‌دهد در حدود یک‌سوم از مجموع باران را داراست. بررسی دیگری از وضع توزیع باران در کشور نشان می‌دهد که فقط ۴ درصد از سطح کشور دارای ارتفاع باران سالانه بیش از ۵۰ سانتی‌متر است که ۲۷ درصد مجموع باران کشور است و ۷۳ درصد بقیه باران در ۹۶ درصد از مساحت کشور می‌بارد و ارتفاع آن از ۲۰ سانتی‌متر در سال تجاوز نمی‌کند. در ایران توزیع مکانی و زمانی باران یکنواخت و منظم نیست، به همین علت در ایران، به سبب طبیعت خشک و نامساعد، تامین آب برای کشاورزی و آشامیدن همواره یکی از مهم‌ترین مسائل بوده و احداث قنوات، برکه‌ها، بندها و سدهای کوچک انحرافی به منظور تهیه و ذخیره آب جهت آبیاری مزارع سابقه چندین هزار ساله دارد. به طور کلی چهار مشکل اساسی بین عرضه و تقاضای آب در ایران به چشم می‌خورد:

۱- اختلاف زمانی: به این معنی که معمولا زمانی که آب به طور عادی در دسترس قرار می‌گیرد، با زمانی که برای مصرف مورد نیاز است منطبق نیست. چنان که باران غالبا در زمستان و بهار می‌بارد در حالی که آب، بیشتر در تابستان مورد نیاز است.
2- اختلاف کیفی: در این مورد، کیفیت آب طبیعی عرضه‌شده با مشخصات آب مورد نیاز وفق نمی‌کند، مانند آب دریاها که به صورت طبیعی قابل استفاده نیست.
۳- اختلاف کمی: بدین معنی که در زمان و مکان معین، بین آب عرضه‌شده و آب مورد نیاز هماهنگی وجود ندارد، مثلا اواخر زمستان احتیاج به آب کمتر است، در حالی که مقدار آب رودخانه‌ها در آن موقع بیشتر می‌شود.

۴- اختلاف مکانی: در این مورد، محل وجود آب با محل مصرف یکی نیست، باید توجه داشت که در زمان و مکان معین، تقاضای آب تقریبا ثابت و مشخص است یا به ندرت تغییر می‌کند.
میزان بارندگی، منبع اصلی و عمده آب در دسترس است و میزان رطوبت خاک را نیز تعیین می‌کند که یک متغیر کلیدی در کشاورزی به حساب می‌آید. میزان رطوبت خاک تنها به وسیله میزان بارندگی تعیین نمی‌شود، بلکه طی یک فرآیند واکنشی پیچیده و بازخورد آن توسط تبخیر و تعرق و میزان دما تعیین می‌شود. میزان دما نیز به نوبه خود متغیر مهمی در بخش کشاورزی است، زیرا منجر به تغییرات در فصول رشد گیاهان و در حقیقت فصول کشت و رشد محصول می‌شود و این امر در کشورهای گرمسیر اهمیت بیشتری دارد.

شبیه‌سازی مدل‌های آب و هوایی حاکی از افزایش متوسط دمای جهانی و افزایش متوسط میزان بارندگی جهانی است که البته اختلافات منطقه‌ای در این زمینه بسیار وسیع است. در مناطقی که دارای عرض جغرافیایی بالاتر هستند، میزان بارندگی افزایش خواهد یافت و روند مخالفی در مناطق با عرض میانه و پایین اتفاق خواهد افتاد.باید در نظر داشت که اثرات مثبت افزایش میزان بارندگی، توسط تغییرات الگوی بارندگی و شدت آن و همچنین تغییرات الگوی فصول رشد و کشت محصول خنثی می‌شود. بنابراین انتظار می‌رود اثر نهایی تغییرات آب و هوایی بر منابع و سیستم‌های آبی منفی باشد. همچنین، همراه با افزایش میزان بارندگی و شدت آن، تشدید آلودگی منابع آبی را خواهیم داشت که منجر به کاهش کیفیت منابع آبی زیرزمینی و فرسودگی (تحلیل تدریجی) خاک می‌شود. به طور مشابه، انتظار می‌رود ریسک ناشی از خطر خشکسالی نیز افزایش یابد و زمین‌های کشاورزی بیشتری دستخوش دگردیسی قرار گیرند که منجر به افزایش ریسک کاهش مواد غذایی خواهد شد.گزارش‌ها نشان می‌دهد تعداد کشورهایی که با کاهش منابع آبی روبه‌رو هستند، بیشتر از تعداد کشورهایی است که افزایش جریان آب و رودخانه‌ها و منابع آبی را خواهند داشت. در بسیاری از مناطق آسیایی، کاهش منابع آبی ذخیره شده در یخچال‌های طبیعی، کاهش عرضه آب، کاهش نرخ تغذیه سفره‌های زیرزمینی و افزایش مدت فصول خشک و گرم (که برای کشاورزی مناسب نیستند) مشاهده شده است که منجر به کاهش تولید محصولات کشاورزی و انرژی برقابی در این منطقه شده است.

نزدیک به 70درصد آب در دسترس، مورد استفاده بخش کشاورزی است، 22درصد استفاده صنعتی و 8درصد استفاده عمومی. بنابراین، بخش کشاورزی به دلیل اینکه بیشترین استفاده از منابع آبی را دارد و آب و هوا یک نهاده مستقیم برای این بخش به حساب می‌آید، در نتیجه بیشترین آسیب را از تغییرات آب و هوایی می‌بیند که نیازمند سرمایه‌گذاری و مخارج بیشتری بر روی تحقیق و توسعه است و این خسارات بدون پذیرش و اقدامات اصلاحی در این زمینه شدیدتر نیز می‌شود. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بخش کشاورزی وسیله اصلی امرار معاش و استخدام و به‌کارگیری نیروی کار است و ابزاری برای توزیع GDP محسوب می‌شود. بنابراین کاهش تولید بخش کشاورزی به دلیل تغییرات آب و هوایی و تغییر کاربری زمین به خصوص در سطح منطقه‌ای، تاثیرات معناداری بر امنیت غذایی و شرایط امرار معاش در این کشورها دارد. به عنوان مثال، بخش کشاورزی در ایران تقریبا 20 درصد GDP و 23 درصد اشتغال را تشکیل می‌دهد (این ارقام برای آمریکا به ترتیب 1 و 2 درصد است) و اکثریت نیروی کار بخش کشاورزی از بخش فقیرتر جامعه هستند. علاوه بر این، منطقی است که کشاورزان در کشورهای در حال توسعه، توانایی کمتری برای پذیرش تغییرات آب و هوایی به دلیل محدودیت‌های موجود در تکنولوژی داشته باشند.

تاثیر تغییرات آب و هوایی بر سیستم عرضه آب، منجر به تاثیر بر تقاضای آب نیز شده است که بر اساس تحقیقات، تقاضای آب به منظور آبیاری محصولات کشاورزی به میزان 45درصد تا سال 2080 افزایش خواهد یافت که البته این عدد در کشورهای مختلف، متفاوت است. در کشورهای در حال توسعه این مقدار 50درصد و در کشورهای توسعه‌یافته این مقدار 16درصد پیش‌بینی شده است.تغییرپذیری آب و هوا به خصوص تغییر الگوی بارندگی، نقش مهمی در محصولات زراعی که نیازمند باران هستند ایفا می‌کند. کاهش رطوبت خاک، بهره‌وری محصولات زراعی را کاهش می‌دهد و این امر فعالیت‌های کشاورزی را ریسکی می‌کند که باعث می‌شود به سمت سیستم آبیاری برویم که این نیز به منابع آبی بستگی دارد.پیش‌بینی می‌شود کاهش منابع آبی و گرم‌تر شدن زمین و همچنین انتشار بیشتر گازهای گلخانه‌ای و تغییرات آب و هوایی ناشی از آن می‌تواند باعث کاهش تولید محصولات کشاورزی و در نتیجه کاهش دوبرابری تولید مواد غذایی تا سال 2020 و سه‌برابری تا سال 2070 شود.باید توجه داشت که شوک‌های کوتاه‌مدت ناشی از افزایش تغییرپذیری آب و هوا زودتر احساس می‌شوند و این شوک‌ها در مناطق گرمسیر شدیدتر هستند.

ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که هیچ صنعت یا بنگاهی به صورت انفرادی یا هیچ کشوری به صورت انفرادی نمی‌تواند این موضوع را تحت تاثیر قرار دهد، بلکه باید بخش‌های اقتصادی، صنایع انرژی‌بر و سیستم جهانی را همزمان مورد بررسی قرار داد.از جمله اختلافات عمده مناطق طبیعی و اقلیمی در ایران، میزان بارندگی در مناطق مختلف است. به طور کلی آب و هوای ایران خشک و برّی است. علت اصلی کمی بارندگی در ایران جهت‌گیری ارتفاعات آن است که مانع ورود هرگونه رطوبت به مرکز فلات ایران می‌شود. اگر نظری بر وضع ساختمان طبیعی فلات ایران بیفکنیم، خواهیم دید که قسمت اعظم مرکز و مشرق ایران را بیابان‌ها، کویرهای بزرگ و دریاچه‌های خشک تشکیل می‌دهند، به این معنی که یک چهارم مساحت ایران از کویر پوشیده شده است. اگر جلگه‌های حاصلخیز را مرکز تجمع انسان‌ها و سبب به وجود آمدن تمدن بدانیم، باید کویر را دافع انسان و هرگونه حیات گیاهی و حیوانی به حساب آوریم.

بروز خشکسالی‌های ناشی از تغییرات آب و هوایی مکرر که از ویژگی‌های اقلیمی این سرزمین خشک یا نیمه خشک به شمار می‌رود، در طول سال‌های اخیر فشارهای سنگینی بر اقتصاد کشور وارد کرده است، به نحوی که تقریبا همه ساله بخشی از بودجه عمومی که می‌توانست صرف توسعه و عمران کشور شود، برای جبران خسارت‌های وارد به نواحی آسیب‌دیده از خشکسالی‌ها اختصاص می‌یابد. به‌عنوان مثال، خشکسالی سال 1379-1378 فقط در استان‌های خراسان و سیستان و بلوچستان، 920 میلیارد ریال خسارت به بار آورد. اگر خسارت‌های وارد بر استان‌های دیگر را به این مقدار اضافه کنیم، کل خسارت ناشی از خشکسالی رقم بسیار بزرگی را تشکیل خواهد داد.

پهنه‌بندی خشکسالی در ایران نیز دارای اهمیت فراوانی است و به درک این موضوع کمک فراوانی می‌کند. خشکسالی متوسط با مساحتی حدود 1/ 45 درصدِ کشور، در جایگاه اول قرار گرفته و به صورت کمربندی ناحیه غربی را به ناحیه شمال شرقی و شرق پیوند می‌دهد، همچنین این سطح از خشکسالی مانند نواری از ناحیه غربی در امتداد کرانه‌های دریای عمان و خلیج فارس به گوشه جنوب شرقی کشور می‌رسد. خشکسالی خفیف حدود 7/ 26 درصد از مساحت ایران را به خود اختصاص داده که در بخش جنوب شرقی، شرق و مرکز، ترسالی متوسط و شدید را دربرگرفته و بر بخش عظیمی از گوشه شمال غربی کشور حاکم شده است.

این خشکسالی در نیمه شمالی استان‌های اصفهان و خراسان رضوی نیز مشاهده می‌شود. در سومین جایگاه، خشکسالی شدید با 3/ 11 درصد مشاهده می‌شود که کمربند جنوبی و جنوب غربی کشور را در برگرفته است. این خشکسالی بخش جنوبی استان خوزستان شامل شهرهای آبادان، رامهرمز و ماهشهر را درگیر کرده است. اما خشکسالی بسیار شدید با 2/ 4 درصد کمترین طبقه یا سطح خشکسالی را به خود اختصاص داده که این خشکسالی به صورت نوار کوچکی در استان خوزستان مشاهده می‌شود و پیش‌بینی می‌شود کرانه دریای عمان را احاطه کرده و همچنین به بخش شمال شرقی استان اصفهان و ناحیه جنوب شرقی استان یزد کشیده شود.

به نظر کارشناسان، خشکسالی سال قبل در طول 40 سال گذشته، شدیدترین خشکسالی‌ها به شمار می‌رود. میزان نزولات جوی در سال گذشته، 40 درصد کمتر از حد معمول 30 سال اخیر بوده که این امر به معنای کاهش 50 درصدی منابع و ذخایر آبی کشور است. 80 درصد چاه‌های کشور دچار کم‌آبی شده و نزدیک به 14 میلیون راس دام، دچار لاغری شده و حدود یک میلیون راس نیز تلف شده‌اند.
بدیهی است که زیان‌های اقتصادی ناشی از خشکسالی جنبه‌ها و وجوه متعددی دارد که برخی از آنها ظهور و نمود بیشتری دارند. تاثیر خشکسالی بر بخش کشاورزی و منابع آبی بیشتر نمود خواهد داشت. بخش آب در معرض خسارت‌های جدی قرار دارد. کاهش نزولات جوی، فشارهای سنگینی را بر منابع آبی کشور وارد آورده است. فشار شدید بر منابع آب‌های زیرزمینی برای رفع مشکلات کم‌آبی ساکنان شهرها و روستاها، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت مشکلات کم‌آبی را برطرف سازد، ولی در بلندمدت آثار خود را به صورت تخلیه سفره‌های زیرزمینی و شور و ناگوار شدن آنها آشکار خواهد ساخت. تغییرات آب و هوایی یا جوی به دلیل انتشار گازهای گلخانه‌ای بوده و دارای منشأ تماس انسان با طبیعت و تکامل انسانی است (انتشار CO۲ و گازهای گلخانه‌ای اغلب دارای منشأ انسانی است).

اقدامات و برنامه‌ریزی‌های کارشناسی می‌تواند در مدیریت خشکسالی و در صدر آن منابع آب موثر واقع شوند و از خسارات احتمالی حاصل از خشکسالی و کمبود آب جلوگیری به عمل آید اما با توجه به نااطمینانی قابل‌ملاحظه در الگوی بلندمدت تغییرات آب و هوایی و تاثیرات احتمالی آن روی بخش کشاورزی، انتظار می‌رود سیاست‌های اتخاذ شده توسط دولت‌ها برای کاهش گازهای گلخانه‌ای، نیازمند زمان کافی باشد. هر دوی تغییرات بلندمدت و کوتاه مدت (شوک‌ها) نیازمند افزایش تجارت با سایر نقاط جهان است. بدون پذیرش این امر امنیت غذایی به‌شدت کاهش خواهد یافت.