دکتر محمد وصال

جایزه نوبل اقتصاد امسال به انگس دیتون از دانشگاه پرینستون تعلق گرفت. طیف کارهایی که پروفسور دیتون در اقتصاد انجام داده، واقعا گسترده است. کمیته نوبل دلیل اعطای این جایزه را نوآوری‌های ایشان در سه حوزه تخمین تقاضای افراد برای مصرف کالاهای مختلف، تحلیل اقتصاد خرد، ارتباط مصرف و درآمد و اندازه‌گیری و تحلیل فقر و رفاه عنوان کرد. دو حوزه اول به کارهای ایشان در دهه‌های گذشته مربوط می‌شود، اما حوزه سوم علاقه‌مندی گذشته و حال این استاد اقتصاد بوده است. در این یادداشت مختصر، دلایل اهمیت حوزه اندازه‌گیری و تحلیل فقر و رفاه بررسی می‌شود.


مساله توسعه و اینکه چرا بعضی از کشورها به سطوح بالای درآمد و رفاه دست می‌یابند؛ در حالی که دیگر کشورها درجا می‌زنند، از دیرباز یکی از مسائل اساسی علم اقتصاد و دیگر علوم اجتماعی بوده است. در گذشته معمولا تحلیل‌های توسعه، کلان‌نگر بوده‌اند، به این معنا که پیشرفت کشورها به صورت یک کل تحلیل می‌شد. طبعا این تحلیل‌ها از اهمیت بالایی برخوردارند، چراکه در صورت موفقیت می‌توانند شاه‌کلیدهای توسعه کشورها را شناسایی کنند، اما خلأ اساسی این تحلیل‌ها غفلت از تحولاتی است که در سطح خرد باید اتفاق بیفتد تا مردم یک کشور بتوانند نردبان ترقی را بالا روند. اعطای جایزه نوبل به دیتون در واقع مهر تاییدی است بر این نکته که تحلیل‌های اقتصاد خرد و روش‌های کمی بررسی تحولات رفاه در پاسخ به مساله توسعه از اهمیت بالایی برخوردارند.


تحلیل‌های اقتصاد خرد از چند جنبه به حل مساله توسعه کمک می‌کنند. اولا توسعه فرآیندی است که از افراد و نظام‌های حاکم بین آنها شروع می‌شود و ظهور آن در مشاهدات کلان بین کشوری است؛ بنابراین لازم است تا فهم دقیقی از دلایل عدم‌توسعه‌یافتگی در سطح خرد حاصل شود. چرا فقرا نمی‌توانند خود را از چرخه فقر نجات دهند؟ آیا افزایش درآمد باعث بهبود تغذیه و سلامت فقرا می‌شود؟ آیا بهبود تغذیه و سلامت می‌تواند بهره‌وری فقرا را افزایش دهد؟ آیا اعطای کمک بلاعوض به فقرا می‌تواند آینده آنان را تغییر دهد؟ اینها همه سوالاتی هستند که نیازمند تحلیل‌های اقتصاد خرد هستند. بسیاری از پژوهش‌های دیتون و دیگر اقتصاددانان حوزه توسعه متوجه پاسخ به این سوال‌ها است. ثانیا مقایسه عملکرد سیاست‌های توسعه‌ای، تنها به پشتوانه اندازه‌گیری‌های متغیرهای اقتصاد خرد ممکن است. به‌عنوان مثال برای بررسی موفقیت سیاست اصلاحات ارضی که زمین‌ها را بین کشاورزان فقیر تقسیم می‌کند، لازم است داده‌هایی برای اندازه‌گیری وضع معیشت آنها جمع‌آوری شود و با تحلیل‌های کمی آماری بررسی شود که بالاخره این سیاست نتیجه مطلوب داشته است یا خیر. پژوهش‌های گسترده دیتون در زمینه اندازه‌گیری فقر و نیز نکاتی که در مقایسه شاخص‌های فقر بین کشورهای مختلف باید لحاظ کرد در این حوزه راهگشا بوده‌اند.


ثالثا ایجاد فهم دقیق از دلایل توسعه‌نیافتن در سطح اقتصاد خرد معمولا نیازمند استفاده از روش‌های کمی اقتصادسنجی خرد است. این روش‌ها می‌توانند از دقت بالاتری نسبت به روش‌هایی که صرفا بر داده‌های کلان تکیه می‌کنند برخوردار باشند. پژوهش‌های گسترده دیتون در زمینه داده‌های برآمده از آمارگیری از خانوارها و نیز مشارکتی که ایشان در پیشبرد روش‌های سنجش اثربخشی سیاست‌ها داشته‌اند در این حوزه بسیار تاثیرگذار بوده است. دیتون یکی از افرادی بوده است که صرفا مقایسه دو سیاست را چندان راهگشا نمی‌داند و توصیه اکید می‌کند که تحلیلگران اقتصاد توسعه (و دیگر حوزه‌ها) حتما در پی شناسایی زنجیره علل و مکانیزم‌های شکل‌دهی یک پدیده باشند. اینکه به چه دلایلی یک سیاست موفق بوده است شاید اهمیتی به مراتب بیشتر از این داشته باشد که آیا اصولا آن سیاست موفق بوده است یا خیر. در واقع اگر زنجیره عللی که در اثر پیاده‌سازی یک سیاست اتفاق می‌افتند شناسایی شود، تحلیل نتایج به مراتب راهگشا‌تر خواهد بود. با در دست داشتن مکانیزم‌ها می‌توان سیاست‌های جدید را بهتر از قبل طرح کرد و موانع موفقیت سیاست‌های سابق را شناسایی کرد. البته یافتن زنجیره علل همواره دشوارتر از یافتن میزان تاثیر یک سیاست بوده است، اما دیتون یکی از افرادی است که همیشه این نکته را از یاد نبرده است. اقتصاد توسعه طی 30 سال گذشته از یک شاخه کلان‌نگر و بعضا کیفی در اقتصاد به یک شاخه خردنگر تبدیل شده است. دیتون یکی از افرادی بوده است که این تحول را رقم زده‌اند.