ارباب و رعیت‌
گروه تاریخ و اقتصاد: روزنامه «صور اصرافیل» نمره 18 از چاپ درآمده این دفعه غمخواری رعایای ایران را کرده و خرابی ایران را به این جهت دانسته که اگر املاک به رعیت واگذار شود ایران آباد می‌شود. بدبخت نمی‌داند که ارباب چیزی نمی‌برد. منتهی حق او پنج دو و سه کوت است که از ده چهار ارباب شش رعیت، و از نه سه قسمت ارباب شش قسمت رعیت می‌برد و از یک جریب زمین که باغ یا یونجه باشد هرقدر رعیت برد ارباب هفت هزار یا یک تومان بیشتر نمی‌برد. چه بسا آن باغ صد تومان بدهد.
در مخارج هم ابدا شریک نیست. یک دفعه ارباب پنج هزار تومان خرج قنات می‌کند و او یک دینار شرکت ندارد. در بعضی دهات کاه‌گل اطاق رعیت با ارباب است، چه رسد به چیزهای دیگر. در بعضی از دهات هم بذر، گاو، تمام مخارج و ادوات رعیتی را ارباب می‌دهد و آنچه عمل بیاید نصف می‌شود. چه خوب می‌گفت اعزاز‌السلطان داماد ملک‌آرا که کار از اصلاح گذشته باید دعا کرد که خدا به حاجی ملک التجار عدالت بدهد تا او پول مردم را رد کند. به میرزا جهانگیرخان مدیر صوراسرافیل که نه زن دارد نه اولاد، نه کس‌وکار، نه ملک، نه مال، نه دین، نه آیین یک ملک شش‌دانگی بدهد تا بداند رعیت ایران به ارباب ظلم می‌کند، نه ارباب به رعیت. به مدیر حبل‌المتین دین بدهد تا آنقدر از مذهب بد نگوید.
روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، تالیف قهرمان‌میرزا عین‌السلطنه؛ به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار. تهران: اساطیر، ۱۳۷۴ ج‌۳، ص: ۱۸۳۴

معدن سنگ‌

علی‌آباد دو کاروانسرای سنگی خوب دارد. اینجا که ما نشسته‌ایم مهمانخانه است. اتاق‌های بدی ندارد. حوض بزرگ و آب جاری فراوان و یک باغ هم پایین هست.تخته سنگ‌های خوب درست کرده‌اند و زیرش را دو سنگ گذاشته‌اند. تخته سنگ را بالای آنها به‌طور خوبی نصب کرده‌اند برای نشستن خوب است. معدن سنگ خوبی دارد. همه این عمارت سنگ است. آجر کم دارد. چند دانه از این تخته‌سنگ‌ها اطراف حوض است. طولش دو ذرع، عرضش یک ذرع، صاف بسیار خوب. معدن سنگ خوبی است. حمام خوبی دارد. رفتیم تماشا کردیم. اول که محمدحسن میرزا در حمام را باز کرد یک سگ بزرگ زرد بیرون آمد. توله استاپ و توله نوبل تا حال راه خوب آمده‌اند. باد پریشب را دیشب نداشتیم و گرد کمتر بود. از آن جهت احوال ما بهتر است. یک ساعت و نیم از ظهر رفته مجددا خواب کردم. عصر بیدار شدم. اسب جلوداری محمدحسن میرزا امروز ناخوش شد. می‌گویند ناخوشی «چر» گرفته است. مشکل زنده بماند. دریا از پشت‌بام پیدا بود. با دوربین تماشا کردم. الان یک ساعت و نیم از شب رفته است در حیاط مهمانخانه نشسته‌ام. هوای خوبی است، خنک. اسب هنوز نمرده. شام خورده شد.