احترام سفیر روس
گروه تاریخ و اقتصاد: سفیر در کالسکه شش اسبه که دم اسبها [را] قرمز [کرده] و به سر اسب «طل» قرمز زده بودند نشسته ده بیست نفر قزاق و ده بیست نفر جلودار با فراش و یساول رفت. بیاندازه به این سفیر احترام میکنند. این قسم کالسکه ولیعهد ایران سوار نمیشود. قزاقها سه چهار مرتبه هورا کشیدند تا کالسکه از در میدان بیرون رفت. فردا شب هم در امیریه مهمان آقاست و روز سهشنبه میرود. پریروز که حضرت والا شمران بود به همین شکل آنجا آمده بود. من نبودم. «کارت» داده و رفته بود.
بازار کلاهدوزها دو سه جایش خراب شده، بنا کار میکرده، یک تکه گچ از دست بنا افتاده به روی کالسکه سفیر آمده.
گروه تاریخ و اقتصاد: سفیر در کالسکه شش اسبه که دم اسبها [را] قرمز [کرده] و به سر اسب «طل» قرمز زده بودند نشسته ده بیست نفر قزاق و ده بیست نفر جلودار با فراش و یساول رفت. بیاندازه به این سفیر احترام میکنند. این قسم کالسکه ولیعهد ایران سوار نمیشود. قزاقها سه چهار مرتبه هورا کشیدند تا کالسکه از در میدان بیرون رفت. فردا شب هم در امیریه مهمان آقاست و روز سهشنبه میرود. پریروز که حضرت والا شمران بود به همین شکل آنجا آمده بود. من نبودم. «کارت» داده و رفته بود.
بازار کلاهدوزها دو سه جایش خراب شده، بنا کار میکرده، یک تکه گچ از دست بنا افتاده به روی کالسکه سفیر آمده. فراشها بگیربگیر گذاشتهاند. بنای بیچاره ترسیده از سوراخ طاق خودش را روی پشتبام بازار رسانیده فرار کرده تا یک ساعت فراشها در جستوجو بودند. امروز یک ساعت و نیم به غروب مانده حضرت والا بازدید سفیر رفتند. من منزل آمدم.
- روزنامه خاطرات عینالسلطنه/ تالیف قهرمانمیرزا عینالسلطنه؛ به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار. مشخصات نشر: تهران: اساطیر، ۱۳۷۴
ارسال نظر