اوهلین، نظریه‌پرداز جریان‌های سرمایه

گروه تاریخ و اقتصاد: برتیل اوهلین (Bertil G. Ohlin) اقتصاددان و سیاستمدار سوئدی در ۲۳ آوریل سال ۱۸۹۹ در شهر کلیپان سوئد به دنیا آمد. اوهلین در سال ۱۹۷۷ به همراه جیمز مید نوبل اقتصاد را به خاطر مشارکت در شکل‌گیری نظریه «تجارت بین‌الملل و جریان‌های سرمایه» به دست آورد. او علاوه بر سه دهه استادی دانشگاه از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۷ رهبر حزب سوسیال لیبرال سوئد، بزرگ‌ترین حزب این کشور بود. اوهلین فرزند یک حقوقدان و رئیس پلیس بود. در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه لود شد و دو سال بعد به مدرسه اقتصاد و مدیریت بازرگانی دانشگاه استکهلم رفت. در سال ۱۹۱۹ پس از دریافت لیسانس،‌دوره دکتری خود را زیرنظر گوستاو کاسل آغاز کرد. او پیش از پایان دوره دکتری در سال ۱۹۲۴، چند ماهی را در دانشگاه کمبریج و یک سالی را در دانشگاه هاروارد گذراند. اوهلین دوره ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۰ را در دانشگاه کپنهاگ تدریس می‌کرد. او در سال ۱۹۳۰، به مدرسه اقتصاد دانشگاه استکهلم بازگشت و جانشین الی هکشر شد و تا زمان بازنشستگی خود در سال ۱۹۶۵، در همین شغل باقی ماند. اوهلین مدت ۳۰ سال یعنی از ۱۹۳۸ تا ۱۹۷۰ عضو مجلس سوئد بود.

برتیل اوهلین نخستین بار در سال ۱۹۲۹ با مخالفت با نظر کینز در مورد نحوه جبران خسارات جنگ جهانی اول توسط آلمان‌ها شناخته شد. در واقع، اوهلین نظریه موازنه پرداخت‌ها از نظر درآمدی را که کینز بعدا آن را به نام خود به ثبت رساند، مورد سوال قرار می‌داد، در حالی که کینز نظریه کلاسیک که مطابق آن تغییر قیمت - و نه درآمد - باعث ایجاد تعادل در موازنه پرداخت‌ها می‌گردد را مورد بحث قرار می‌داد، اما اوهلین با تالیف کتاب «تجارت ناحیه‌ای و بین‌المللی» که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد، به طرح مسائل تازه‌ای در اقتصاد پرداخت. همین کتاب بود که در واقع جایزه نوبل در اقتصاد را سرانجام نصیب او کرد. اوهلین با استفاده از مقاله‌ای که استادش الی هکشر نوشته بود به این نظریه رسیده بود که هم تجارت ناحیه‌ای و هم تجارت بین‌المللی وسایلی هستند که به کمک آن مبادله کالاها و خدمات تولید شده توسط عوامل تولید صورت می‌گیرد، زیرا که خود این عوامل قابلیت جابه‌جایی چندانی ندارند و مثلا زمین اساسا قابل جابه‌جایی نیست. بنابراین، قیمت‌های نسبی در مناطق جغرافیایی مختلف بستگی دارد به کمیابی نسبی عوامل تولید در این مناطق. نظریه هکشر-اوهلین نشان داد که حتی اگر فناوری تولید در ملت‌های مختلف با هم یکسان باشد، باز هم ممکن است تجارت خارجی صورت گیرد. به این منظور تنها کافی است که عرضه عوامل تولید از قبیل نیروی کار، سرمایه و زمین در بین ملت‌ها متفاوت باشد. نقطه آغاز نظریه اوهلین این است که یک کشور در صورتی صادر‌کننده کالایی می‌شود که نسبتا میزان بالایی از عوامل تولید را در مقایسه با تقاضای داخلی در حالت فرضی بدون تجارت بین‌الملل داشته باشد. برای مثال اگر زمین در استرالیا فراوان باشد و نیروی کار در انگلستان نسبتا فراوان باشد، انتظار می‌رود که استرالیا به صادر‌کننده کالاهایی مانند پشم که در تولیدشان به زمین بیشتری نیاز دارند، تبدیل شود و انگلستان به صادر‌کننده کالاهایی مانند منسوجات که در تولیدشان نسبتا به نیروی کار بیشتری نیاز دارند مبدل شود.

یکی از قضایای حاصل از نظریه فوق، یکسان‌سازی قیمت عوامل است به این مفهوم که تجارت خارجی تا جایی که قیمت عوامل تولید در کشورهای مختلف با هم برابر شود، ادامه می‌یابد. برای مثال وقتی که استرالیا شروع به صادرات کالاهای با زمین‌بری بیشتر می‌کند، تقاضا برای زمین نسبت به نیروی کار افزایش می‌یابد و قیمت‌های زمین افزایش می‌یابد. این در حالی است که کالاهای با نیروی کار بیشتر در انگلستان موجب افزایش دستمزد نسبت به قیمت زمین می‌شود، بنابراین تجارت کالاها موجب می‌شود تا به جای جابه‌جایی عوامل تولید در بین کشورها، قیمت عوامل تولید تحت تاثیر قرار گیرد. در این حالت، تجارت کالا جایگزینی برای جابه‌جایی عوامل تولید است. استنتاج دیگر از نظریه اوهلین این است که تعرفه‌ها بر کالاهایی که کاربری بیشتری دارند، مانند منسوجات بر توزیع درآمد به نفع نیروی کار در کشور وارد‌کننده تاثیر می‌گذارد، در حالی‌که تعرفه بر کالای سرمایه‌بر مانند فولاد بر توزیع درآمد به نفع صاحبان سرمایه تاثیرگذار است. اوهلین معاصر با کینز بود، از این رو به مقوله سیاست‌های کینزی و میزان اثر‌گذاری آن نیز توجه کرد. اقتصادهای صنعتی دو رکود بزرگ را در قرن بیستم تجربه کردند، رکود اول به دهه ۱۹۳۰ بر می‌گردد که با وجود فروپاشی نظام بانکی، بدون هیچ سیاست انبساطی قابل‌توجهی بعد از چند سال رو به بهبود گذاشت. رکود دوم به دهه ۱۹۷۰ مربوط می‌شود که در آن دولت‌ها با تراز پرداخت‌های مناسب اقدام به تدابیر انبساطی قابل‌توجهی کردند، اما این رکود، مزمن تر از رکود قبل و با کندی بیشتری رو به رونق رفت. تاثیر چنین رخدادی با آموزه‌های اقتصاد کلان که در دهه ۱۹۳۰ در کمبریج و استکهلم توسط کینز و ویکسل شرح و بسط یافته بودند، چندان سازگاری نداشت. به اعتقاد اوهلین، این نظریه‌ها مبتنی بر مفروضاتی از قبیل چسبندگی دستمزدها و انتظارات قیمتی معتدل است که با واقعیت‌های دهه هفتاد میلادی چندان تطبیق نداشت. توصیه او سیاست‌هایی بود که شرایط تجاری بین‌الملل و نرخ‌های ارز را هم در نظر می‌گرفت.اوهلین در ماه اوت سال ۱۹۷۹ از جهان رفت.