چالش‌های ملی‌سازی نفت

«کودتا» اثر پروفسور یرواند آبراهامیان، نویسنده سرشناس تاریخ ایران معاصر است که با استفاده از تازه‌ترین اسناد موجود به موضوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تاثیر آن بر روند روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن پرداخته است. این کتاب در چهار فصل «ملی شدن صنعت نفت»، «مذاکرات انگلیس و ایران»، «کودتا» و «میراث» نوشته شده است. ناشر همچنین به نقل از استاد خارجی، رشید خالدی، استاد مطالعات عرب دانشگاه کلمبیا آورده است: «کودتای آمریکایی انگلیسی سال ۱۳۳۲، رویدادی اساسی در تاریخ ایران مدرن است... این بررسی تازه به همراه درکی عمیق و پژوهشی بی‌نقص، به شکلی مستدل نشان می‌دهد که بررسی‌های پیشین موجود چندان مطمئن نیستند.» نوام چامسکی نیز درباره این کتاب گفته است: آبراهامیان در این اثر از اسنادی کم‌نظیر و سابقا دسته‌بندی‌شده و آثار جدید برای نشان‌‌دادن این لحظه‌ بسیار مهم در تاریخ خاورمیانه بهره گرفته است... بنابراین اثری است شایسته طیف وسیعی از خوانندگان.»

به گفته آبراهامیان، هدف این کتاب به چالش‌کشیدن دو موضوع جداگانه‌ مطرح‌شده در آثار قبلی در این باره است. یکی ادعای حسن نیت بریتانیا در مذاکرات نفتی با دولت مصدق و ادعای تلاش آمریکا برای ایفای نقش به‌عنوان یک میانجی صادق صلح و تلاش برای ناتوان نشان‌دادن مصدق از رسیدن به یک مصالحه. این کتاب تلاش می‌کند تا جایگاه کودتا را مشخصا و در درون مناقشه‌ میان امپریالیسم و ملی‌گرایی، بین جهان اول و جهان سوم، بین شمال و جنوب و میان اقتصادهای صنعتی توسعه‌یافته و کشورهای توسعه‌نیافته‌ متکی به صادرات مواد خام، شناسایی کند. نویسنده تاکید دارد که «با وجود به کاربردن زبان جنگ سرد و ادعای تلاش برای کنترل نفوذ کمونیسم در منطقه‌ خاورمیانه، این موضوع هرگز نمی‌توانست توجیهی برای اقدام نظامی و انجام کودتا در ایران تلقی شود.» از آنجا که موضوع مورد مناقشه در این میان نفت است، کتاب حاضر چنین استدلال می‌کند که ایالات متحده آمریکا نیز به اندازه بریتانیا در این بحران سرمایه‌گذاری کرده بود.

بنابراین، علت مشارکت آمریکا در کودتا صرفا خطر توسعه کمونیسم نبود، بلکه مساله تبعاتی مطرح بود که ملی شدن نفت می‌توانست بر مناطق دوردست مانند اندونزی، آمریکای جنوبی و خلیج فارس به جا بگذارد. کنترل تولید نفت که در اختیار شرکت‌های غربی بود، در اوایل دهه ۱۹۷۰/ ۱۳۵۰ به دولت‌های بومی واگذار شد اما چنین زیانی در اوایل دهه ۱۹۵۰/ ۱۳۳۰ امری کاملا غیرقابل پذیرش بود. به اعتقاد آبراهامیان، ملی‌کردن صنعت نفت ایران بر سر «کنترل» بود و شرایط «مناقشه بر سر همه یا هیچ» را برای طرفین ایجاد کرد. به باور نویسنده، برای مصدق و ایران مساله‌ «حاکمیت و استقلال ملی» مطرح بود و برای شرکت نفت و بریتانیا، ملی شدن نفت ایران، درست برعکس و علیه منافع ملی و حاکمیت و کنترل بریتانیا بر منطقه ارزیابی می‌شد و از این جهت، قدرت مانور طرفین ماجرا بسیار محدود بود.

نویسنده در جایی از کتاب می‌نویسد: «آمریکا در ابتدا تصمیم داشت وارد این دعوا نشود. آمریکا حتی بریتانیا را به پذیرش ملی‌شدن نفت ترغیب کرد، تلاش‌هایی صورت داد تا مناقشه از راه مذاکره حل و فصل شود و بریتانیا را از حمله به ایران منصرف کرد. آمریکا این موضع بی‌طرفانه را تا پایان دوره ریاست جمهوری ترومن در ژانویه ۱۹۵۳ (دی‌ماه ۱۳۳۱)حفظ کرد، اما آن موقع دیگر بسیاری از مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیده بودند که سرپیچی مصدق از رسیدن به توافق در مناقشه نفتی، دارد نوعی بی‌ثباتی سیاسی ایجاد می‌کند که ایران را در معرض خطر سقوط به ورطه کمونیسم قرار می‌دهد.» آبراهامیان در بخشی دیگر از کتاب می‌نویسد: «دیرپاترین تاثیر کودتا، اثرگذاری آن بر حافظه جمعی(مردم ایران) بود. این اقدام نه تنها نگاه پارانوئید(توطئه‌اندیشانه) غالب در فرهنگ سیاسی را تشدید کرد بلکه آمریکا را نیز به این تصویر افزود.»