گروه تاریخ و اقتصاد: دوم شهریور ۱۳۲۰، یک روز پیش از تعرض نظامی انگلستان و شوروی که طراح آن انگلیسی‌ها بودند، تهران هنوز در بی‌خبری و ابهام بود؛ تنها ریدرز بولارد، سفیر انگلستان در تهران و آندره اسمیرنوف سفیر تازه شوروی و چند نفری از رجال سیاسی و مقامات نظامی که با انگلستان مربوط بودند یا اینکه در چند هفته اخیر تطمیع شده بودند از نقشه تعرض خبر داشتند. اسمیرنوف حتی شایعه تعرض نظامی را رسما تکذیب کرده بود. در این روز واحدهای نظامی شوروی پشت خطوط مرزی ایران در شمال و نیروهای انگلیسی در عراق (در مجاورت مرزهای غربی ایران) مستقر و آماده دریافت دستور حمله بودند. نگرانی چرچیل، نخست‌وزیر وقت انگلستان از این بود که اگر برنامه تطمیع مقامات ایران طبق نقشه عملی نشود، از چند هزار نیروی هندی در حمله به ایران کاری ساخته نخواهد بود و در این صورت آلمانی‌ها همه تلاش خود را به‌کار خواهند برد تا با کمک گرفتن از قفقاز به ایران برسند. در آن روز نیروهای آلمان در پیشروی در خاک شوروی به اوکراین رسیده بودند. آلمان به نقشه انگلستان و شوروی مبنی‌بر حمله به ایران پی برده بود، ولی این دولت هم نمی‌خواست با انتقال این خبر از مجاری رسمی به تهران، مقامات ایران را دچار ترس و شتابزدگی کند. آلمانی‌ها که شناخت کمتری از روانشناسی و شرح احوال رجال وقت ایران داشتند، باور نمی‌کردند که چند مقام نظامی بدون نظر شاه، ارتش ایران را مرخص کنند و وطن را بی‌دفاع رها سازند.