ابریشم، ثروت در دست تجار ارمنی

گروه تاریخ و اقتصاد: دولت صفویه گرچه به اندازه دولت مغول در هند ثروتمند نبود (کیفیتی که موجب مهاجرت عده زیادی از شاعران صفوی به دربار مغول شد) ، از هر حکومتی که از زمان مغول به بعد ایران را اداره کرده بود، پررونق‌تر و احتمالا ثروتمندتر بود. دولت صفویه به‌طور عمده با استفاده زیرکانه از تغییر عمده‌ای که در آخر قرن پانزدهم میلادی / نهم هجری در موازنه تجارت جهانی روی داد، به این رونق بی‌نظیر دست یافت. تقریبا مدت دو قرن و نیم قبل از آغاز قرن شانزدهم/ دهم و نیز قدرت برتر تجاری در کرانه خاوری مدیترانه بود، اما دو حادثه در قرن پانزدهم/ نهم ضربه مهلکی بر این برتری وارد آورد. نخستین آنها تصرف قسطنطنیه در ۱۴۵۳/۸۵۷ توسط ترکان بود و دومین حادثه کشف راه دریایی به جنوب شرق آسیا با دور زدن دماغه امیدنیک در ۱۴۸۷/۸۹۲ توسط پرتغالی‌ها. ونیزیان همه قدرت خود را به کار گرفتند تا از تجارت پرتغالی‌ها با هند از طریق دماغه امیدنیک جلوگیری کنند، اما تلاششان به شکست انجامیده بود. برقراری سلطه پرتغالی‌ها در خلیج‌فارس و اقیانوس هند الگوی سنتی تجارت در منطقه را تغییر داد. قرن‌ها قبل از آمدن پرتغالی‌ها، خلیج‌فارس یکی از شاهراه‌های بزرگ تجارت شرق و غرب بود. محصولات چین، مجمع الجزایر مالایا و هند به سمت غرب می‌رفت و کالاهای ایران، ممالک عرب و اروپا به سمت شرق. دولت- شهرهای تجاری که همه بدون استثنا در خلیج‌فارس واقع بودند، به وجود آمده بودند و از میان رفته بودند، اما هیچ کشوری هرگز نتوانسته بود به تنهایی بر تمامی منطقه استیلا یابد.

لکن پرتغالی‌ها صرفا به‌عنوان تاجر نیامدند، بلکه همچون فاتحان وارد شدند. هدف آنها برقراری حاکمیت پرتغال بر تمامی آسیا بود. ناخدای برجسته پرتغالی آلفونس دالبوکرک به درستی سه نقطه کلیدی را که کنترل آنها تسلط بر آسیا را به ارمغان می‌آورد تشخیص داد: عدن، هرمز و تنگه مالاکا. تا ظهور عصر اتم هیچ حادثه‌ای که تحلیل آلبوکرک را نقض کند روی نداد و حتی امروز نیز این تحلیل در مورد جنگ‌های غیراتمی معتبر است. نقشه اصلی پرتغالی‌ها این بود که با سد کردن راه‌های خروجی سنتی تجارت میان اروپا و جنوب‌شرقی آسیا، یعنی دریای سرخ، خلیج‌فارس و تنگه مالاکا، تمامی این تجارت را وادار به دور زدن دماغه امیدنیک کنند. همه محمولات می‌بایستی با کشتی‌های پرتغالی حمل شوند. پرتغالی‌ها با تصرف و بنای استحکامات در بنادر واقع در سواحل عربستان، خلیج‌فارس و اقیانوس هند در وضعی قرار داشتند که کشتیرانی رقبای اروپایی را فلج کنند و عوارض گمرکی و حقوق بندری پرسودی از کشتی‌های بیگانه دریافت دارند.

حاکمیت پرتغال نه‌تنها ناقوس مرگ ونیز را به‌عنوان ملتی تاجرپیشه به صدا درآورد، بلکه بر رونق اقتصادی کشورهای مسلمان سواحل خلیج‌فارس نیز تاثیر بسیاری نهاد. بازرگانان این کشورها به فرستادن کالاهایی که از اروپا می‌آمد به نقاط شرقی‌تر و خرید اجناسی که سرانجام در اروپا به فروش می‌رسید، در مراکز دادوستدی چون سیلان، کالیکوت در ساحل مالابار و کالابار در ساحل غربی مالایا، اشتغال داشتند. دولت صفویه یکی از دولت‌هایی بود که به‌واسطه استیلای پرتغالی‌ها بر تجارت ساحلی ضربه خورد.

در نگاه اول هرمز مکان جالبی برای یک پایگاه به نظر نمی‌رسید. بازرگان انگلیسی رالف‌فیچ که در ۱۵۸۳/۹۹۱ از جزیره دیدن کرده بود، اظهار کرد: «این خشک‌ترین جزیره دنیا است زیرا در آن چیزی بار نمی‌آید جز نمک.» مع‌هذا هرمز کلید سلطه بازرگانی پرتغالی‌ها بر منطقه بود و بیش از یک قرن شاهان صفوی برای به چنگ آوردن آن هیچ نتوانستند کرد. پرتغالی‌ها به سرعت هرمز را از صورت سرزمینی تحت‌الحمایه به شکل یک مستعمره درآوردند. در ۱۵۲۲/۹۲۸ مقامات پرتغالی مسوولیت گمرکات هرمز را بر عهده گرفتند و همه کشتی‌های پرتغالی که به هرمز می‌آمدند از پرداخت عوارض گمرکی معاف بودند. تجارت دریایی با گجرات و تجارت بین هرمز و شهرهای داخلی ایران توسط کاروان که پایه‌های رونق هرمز بودند، به واسطه اقدامات پرتغالی‌ها سخت ضربه خورد. هنگامی که علاوه بر اینها پرتغالی‌ها مالیات‌های بیش از پیش سنگینی بر مردم هرمز بستند، ثروت هرمز رو به کاهش نهاد که تعجبی هم ندارد. پرداخت مالیات به پرتغالی‌ها در هرمز عقب افتاد و در ۱۵۴۲/۹-۹۴۸ نماینده پرتغال مجبور به صرف‌نظر کردن از دیون عقب‌افتاده شد. تنها در سال ۱۵۸۱/۹۸۹ بود که با رسیدن بازرگان انگلیسی جان نیوبری به هرمز نخستین نشانه‌های افزایش توجه انگلیس به امکانات تجاری در منطقه و در پی آن تاسیس کمپانی هند شرقی در ۱۶۰۰/۹-۱۰۰۸ ظاهر شد. شاه‌عباس در ۱۶۰۲/۱۰۱۰ پرتغالی‌ها را از بحرین بیرون راند، اما دریافت که بدون کمک نیروی دریایی قادر به بیرون راندن آنها از پایگاه بسیار نیرومندترشان در هرمز نیست. شاه‌عباس با زیرکی خاص خود موفق به تحصیل کمک انگلیسی‌ها برای نیل به این هدف شد.

شاه‌عباس در ۱۶۱۵/۱۰۳۲ فرمانی به دو عامل کمپانی هند شرقی انگلیس داد که امتیازات تجاری مختلفی به ماموران کمپانی واگذار می‌کرد و به آنها اختیار می‌داد تا تجارتخانه‌هایی در ایران تاسیس کنند. پس از آنکه کمپانی تجارتخانه‌هایی در جاسک، شیراز و اصفهان دایر کرد شاه‌عباس در موقعیتی قرار گرفت که به کمپانی فشار آورد و از همکاری آن در یک حمله مشترک انگلیسی- ایرانی به هرمز بهره گیرد.

سقوط هرمز خبر از پایان حاکمیت پرتغال در خلیج فارس می‌داد؛ جانشینان آنها یعنی انگلیسی‌ها، هلندی‌ها و فرانسوی‌ها به عنوان بازرگانانی ماجراجو و نه به عنوان استعمارگر آمدند. موارد قراردادهای تجاری از سوی ماموران این قدرت‌های اروپایی به شاهان صفوی تحمیل نمی‌شد، بلکه آزادانه مورد مذاکره قرار می‌گرفت که نتیجه آن شراکت دولت صفوی در سود حاصله از این تجارت بود. کمپانی هند شرقی انگلیس به منظور دستیابی به قراردادهای تجاری سودمندتر کوشید به شاه‌عباس اول فشار آورد، اما تسخیر بغداد در ۱۶۲۳/۱۰۳۲ توسط صفویه عاملین کمپانی را از هرگونه اهرم فشاری که در نتیجه تشویش شاه از عثمانیان می‌توانستند به کار گیرند محروم ساخت. با سقوط هرمز از آنجا که در آن زمان کمپانی هند شرقی انگلیس در خلیج‌فارس تفوق داشت به سودش بود که بکوشد تجارت بین‌المللی صفویه را از مسیرهای سنتی منحرف کند و آن را به راه دریایی از خلیج‌فارس منتقل سازد و بدین سان وابستگی شاه را به کمپانی افزایش دهد. لکن کمپانی فقط حدود یک سال دست بالا را در معامله داشت. در ژوئن ۱۶۲۳/ شعبان- رمضان ۱۰۳۲، اولین هیات تجاری هلند به خلیج فارس رسید و یک تجارتخانه تاسیس کرد بدین سان انگلیسی‌ها فرصت را برای دستیابی به آن نوع سلطه‌ای که پرتغالی‌ها پیش‌تر از آن بهره می‌بردند از دست دادند.

چیرگی پرتغالی‌ها بر تجارت از راه خلیج‌فارس با از دست رفتن هرمز شکسته شد، اما در درازمدت اهمیت این تجارت برای رونق کلی دولت صفویه کمتر از تجارت از طریق مسیرهای سنتی به اروپا بود و شاه‌عباس اول مصمم بود که تجارت دوم را تا سرحد امکان توسعه دهد. بدون شک یکی از ملاحظاتی که به تعیین این سیاست از سوی وی انجامید تمایل او به اجتناب از وابستگی بی‌جهت به هر یک از کمپانی‌های هند شرقی اروپایی بود، اما در راه استفاده از مسیرهای سنتی تجارت اشکالات جدی وجود داشت. سلطه تجاری ونیزیان در کرانه شرقی مدیترانه پایان یافته بود، اما یکی از نیروهایی که به سرنگونی آن کمک کرده بود امپراتوری عثمانی بود که اکنون در دو طرف مهم‌ترین مسیرهای تجاری سنتی قرار داشت: مسیری که از عراق و سوریه می‌گذشت و به بنادر مدیترانه منتهی می‌شد و مسیری که از آناتولی می‌گذشت و به استانبول می‌رسید. امپراتوری عثمانی دشمن عمده دولت صفوی بود و دو امپراتوری در طول قرن شانزدهم/ دهم و نیز بخشی از قرن هفدهم/ یازدهم، ابتدا به طور تقریبا دائم و سپس به طور متناوب درگیر جنگ بودند.

بنابراین مسیری اندیشیده شد که سرزمین عثمانی را دور می‌زد: از گیلان از طریق دریای خزر به هشترخان و سپس در مسیر ولگا جلو می‌رفتند و از آنجا از راه خشکی روانه اوکراین می‌شدند. مسیر چهارمی وجود داشت که شمال اسکاندیناوی را از طریق دریا دور زده به بنادر دریای سفید می‌آمد و از آنجا از طریق روسیه مسیر را ادامه می‌داد. این مسیر که اولین بار توسط بازرگانان کمپانی مسکووی گشوده شده بود از ۱۵۸۱/۹۸۹ به واسطه خطر زیاد متروک ماند. مسیر گیلان- هشترخان- جنوب روسیه، هنگامی که عثمانیان و صفویان در جنگ به سر می‌بردند، که اغلب هم چنین بود، اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کرد. تجارت بین‌المللی که از این مسیر به عمل می‌آمد وسیع و بسیار متنوع بود. پارچه‌های زربفت، تافته، چرم دباغی نشده، چرم مراکشی، مخمل و بالاتر از همه ابریشم، از طریق گیلان به مسکووی و از آنجا به لهستان و کل اروپا صادر می‌شد. در قرون شانزدهم، دهم و هفدهم، یازدهم، ایران در تجارت ابریشم که شاه عباس آن را به نحو بسیار موثری به انحصار درآورده بود، مقام شایانی داشت. هنگامی که در ۲۰-۱۶۱۹/۱۰۲۹ عاملین انگلیسی «اعتصاب خریداران را برای وادار کردن شاه به پایین آوردن قیمت اعلام کردند، دریافتند که تهیه ابریشم از بازار آزاد برای صدور غیرممکن است.

تشکیلات تجارت ابریشم را در

۳۰-۱۶۲۰/۲۰-۱۲۰۹ باید یکی از موفقیت‌های بزرگ ‌شاه عباس در زمینه تشکیلاتی محسوب کرد. او در موقوف کردن صادرات از طریق ترکیه که مورد نظرش بود، موفق نشد و بازرگانان صادرکننده همچنان به خرید مستقیم در نواحی تولید ادامه دادند، لکن هنگامی که خریدهایی خارج از موجودی سلطنتی انجام می‌گرفت، باید برای هر بار ابریشم خریده شده برای صادرات ۱۲ تومان و برای هر بار ابریشم خریده شده برای عمل آوردن در ایران ۴ تومان مالیات پرداخت.

سفرای ایران در دربار فرمانروایان اروپایی وظیفه داشتند که هنگام اقامت در خارج، مقداری ابریشم بفروشند و عایدات آن را برای شاه بفرستند. به گفته شاردن در ۷۰-۱۶۶۰/۸۱-۱۰۷۰ تولید سالانه ابریشم در ایران ۷۵۰ هزار کیلوگرم بود که بخش قابل ملاحظه‌ای از آن صادر می‌شد.

یکی از امتیازاتی که شاه عباس اول به کارکنان کمپانی هند شرقی انگلیس داده بود آزادی ادای مراسم مذهبی بود. این امتیاز در بطن سیاست‌ شاه عباس برای توسعه تجارت خارجی قرار داشت؛ بدون آن، چنان توسعه‌ای امکان‌پذیر نبود. در حالی که تجارت داخلی به‌طور عمده در دست بازرگانان ایرانی و یهودی قرار داشت، تجارت خارجی تقریبا در انحصار ارامنه بود. تخصص بازرگانی و مالی ارمنیان و رابط‌های اروپایی‌شان برای مقصود شاه‌ عباس ضروری بود. درعین‌حال او می‌خواست بازرگانان اروپایی نظر مساعدی نسبت به تجارت در ایران پیدا کنند؛ بنابراین طریقت‌های مختلف کاتولیک را به تاسیس صومعه در ایران تشویق کرد. این سیاست کاملا موفق بود. تونو که در سال ۱۶۶۴/۵-۱۰۷۴ در ایران بود، می‌نویسد: «ایرانی‌ها برای بیگانگان با هر مذهبی، آزادی عقیده کامل قائلند.» این امر به هیچ روی در مورد اسلاف شاه‌عباس اول صادق نبود و درمورد جانشینانش ازجمله شاه عباس دوم که در زمان سلطنتش تونو از ایران بازدید کرد، نیز کاملا صدق نمی‌کرد. نمونه‌ای از این امر تجاهل عباس دوم بود نسبت به تلاش‌های وزیرش برای واداشتن یهودیان اصفهان به قبول اسلام. مع‌هذا میزان تساهل مذهبی که به واسطه سیاست‌های شاه عباس اول القا شد، تا حد زیادی از سوی جانشینانش تا زمان به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین (۱۶۹۴/۱۱۰۶) حفظ می‌شد، تفاوت بسیاری با اوضاع مذهبی متداول در بیشتر نقاط اروپا در همان زمان داشت.

ارامنه به‌ویژه از فرصت نهایت استفاده را کردند. بزرگ‌ترین منبع پول نقد برای خزانه سلطنتی تجارت ابریشم بود و تجارت ابریشم را بازرگانان ارمنی اداره می‌کردند.ارمنیان در محله خود در حومه اصفهان به نام جلفای نو در ساحل جنوبی زاینده‌رود «گروه مجزایی را تشکیل می‌دادند،‌ آنان نخبگانی در امر بازرگانی با سنت‌های ویژه فرهنگی و مذهب خودشان بودند که در جمع خود می‌زیستند و هم از نظر ظاهری و هم از نظر ملی، از ایرانیان جدا بودند. رابطه بین این دو رابطه‌ای ظریف و شکننده بود مبتنی بر منافع متقابل، اعتماد، وابستگی و سعه‌صدر.»

منبع: ایران عصر صفوی، راجر سیوری

ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز