غلبه روشنایی بر تاریکی

بخش دوم از مقاله محمد اسماعیل بانکیان را می خوانید، مقاله ای که طی آن نگارنده با تکیه بر مستندات و اطلاعات تاریخی سعی کرد. تاریخی مدون و موثق از چگونگی ورود برق به ایران ارائه دهد. ۱- برق در دربار

همان‌گونه که اشاره شد دستگاه مولد برق دومی که ناصرالدین شاه پس از سفر دوم خود به اروپا دستور خرید آن را داد، یک مولد «گرام» بود که می‌توانست ۸ لامپ «قوسی»، را روشن سازد که دوبرابر شمار لامپ‌هایی بود که دستگاه نخست می‌توانست روشن کند. بررسی‌ها نمایانگر آنند که این دستگاه مولد را نیز، همان گروه نخست یعنی نظر آقا سرتیپ وزیر مختار ایران در فرانسه- حاج محمدرحیم برادر امین‌الضرب، این بار بدون بواتال و با کارگزاری حاج محمد حسن امین‌‌الضرب، در فرنگ خریداری و از راه بندر انزلی به ایران فرستادند. مسیوبواتال در آن اوان درگیر دشواری‌های کارخانه گاز روشنایی تهران می‌بود از این‌رو درباره حضور او در خرید این دستگاه نمی‌توان با اطمینان نسبی هم سخن گفت. اما به هر روی او و استاد یوسف ارمنی کسانی بودند که می‌توانستند این دستگاه را در تهران برپا داشته به کار اندازند و جای نگرانی نبود. به ویژه که نام استاد یوسف ارمنی در نوشته‌های اعتمادالسلطنه به عنوان رئیس کارخانه گاز و الکتریسیته (برق) برای روشنایی در تهران بارها یاد شده است. به هر روی بررسی‌ها نشان می‌دهند که پس از ورود این دستگاه به تهران، از آن پس شیوه رفتار و برخورد دربار با برق جدی‌تر شد به‌طوری که در خط نگاره‌ای که بر یک پایه سنگی در سال ۱۳۰۶ ق برابر با ۱۲۶۷ ش کنده شده و در افضل‌التواریخ بازتاب یافته، ناصرالدین‌شاه بشاطر «تاسیس چراغ گاز و برقیه» ستایش شده است. از سویی در خاطرات تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه، با بازی‌های دوران نوجوانی او روبه‌رو هستیم که در زیر نور چراغ‌های برق در درون کاخ انجام می‌شد، این ویژگی نمایانگر بهره‌برداری تا اندازه‌ای پیوسته‌تر از کارخانه برق دربار می‌باشد. در این میان، وجود پایه‌های برنزی در محوطه بیرونی پیرامون کاخ‌ها که به آنها در یکی از رخدادهای جالب اشاره شده نیز این ویژگی را تایید می‌کند، درباره این ماجرا چنین یاد شده که ساری اصلان خان نامی از نزدیکان دربار برای جلب توجه شاشودش را به یکی از تیرهای چراغ برق در درون ارک بسته بود. جالب آنکه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب «المآثر و الآثار» که با نام چهل سال تاریخ ایران توسط ایرج افشار به چاپ رسیده و کمابیش همه رویدادهای تا دهه پایانی دوران ناصری را در بر دارد، در جایی که به افتتاح چراغ الکتریسیته اشاره می‌نماید می‌نویسد:

«... که عجاله الوقت چند قائمه برای آن در قورخانه دولتی ریخته و در چند نقطه افراخته و هر شب به قوه برقیه افروخته می‌شود.» اما مشخص نمی‌کند که آیا این قائمه‌ها را در بیرون از ارک هم برافراشته‌اند یا نه، چون اگر بیرون از ارک هم می‌بودند می‌توانستند نخستین روشنایی با برق همگانی به شمار آیند. از همه مهم‌تر خبر خرید یک دستگاه مولد برق توسط امین‌الملک برادر میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان (با امین‌الملکی که پیش از این اشاره شد یکی نیست) است که در دهه پایانی ناصری وزیر خزانه و گمرک به شمار می‌آمد. این دستگاه به مبلغ ۱۵ هزار تومان خریداری شد. از خرید این دستگاه به این دلیل آگاهیم که مظفرالدین‌شاه در سال ۱۳۱۳ق. پس از مرگ پدرش، از زیر بازپرداخت آن به همین امین‌الملک شانشالی کرد و در هنگامه بکش‌واکش‌های دربار با خاندان امین‌السلطان آن دستگاه را هدیه او به دربار و دولت به شمار آورد و به‌این ترتیب خرید این دستگاه مولد برای نیروگاه دربار را مستند ساخت. با این‌گونه داده‌ها و اطلاعات است که درمی‌یابیم که بهره‌گیری از کارخانه برق درباری در دهه آخر ناصری جدی‌تر از آن چیزی است که تاکنون برآورد شده است. وحتی محتمل است که در میان شاهزادگان و پولداران آن دوران نیز ردپای کسانی را یافت که از چنین افزارهایی برای کاربری شخصی و محدود سود می‌بردند، برای نمونه در تصویری ازخانه معیرالممالک در مهرآباد تهران که یکی از کاخ‌های زیبا و فرنگی وار ساخته شده در تهران به شمار می‌آمد، پایه‌های برنزی دیده می‌شود که روی آنها چراغ‌های گازسوز سوار است. این ویژگی نمایانگر آن است که دوست محمد‌خان معیرالممالک برای این کاخ یا خانشویش، دستگاه‌های گازساز (یک کارخانه کوچک گاز) خصوصی داشته و چراغ‌های محوطه بیرونی کاخش را با گاز روشن می‌ساخته، پس چگونه است که نتوانیم به این باور برسیم که چنین کسی می‌توانسته یک دستگاه کوچک مولد برق هم داشته باشد. با این همه اسناد گویایی درباره برق اختصاصی در خانه‌ها یا کاخ‌هایی به جز کاخ‌های درباری در این اوان تاکنون در دست نیست. گرچه از روشنایی با برق در یکی از مغازه‌های تهران آن هم در سال ۱۳۱۲ ق برابر ۱۲۷۴ش باخبریم. عین‌السلطنه در جایی که به زرنگی هلندی‌های تهران و فروش کالاهای گرانقیمت، همچنین جواهرات و سنگ‌های قیمتی توسط آنها در فروشگاه «توکو» در تهران اشاره می‌کند، می‌نویسد؛ که این مغازه یا فروشگاه دارای برق بوده و با این ویژگی شب‌ها در تهران خودنمایی می‌کرده است. گفتنی است که سال ۱۳۱۲ ق آخرین سال شاهی ناصرالدین شاه به شمار می‌آید. وی در سال ۱۳۱۳ق (برابر با ۱۲۷۵ ش) در شاه عبدالعظیم با تیر تپانچه کشته شد و دورانش به سر آمد (منابع پرشمار این داده‌ها و اطلاعات به‌طور گسترده در متن تهیه شده برای «کتاب برق در ایران» و دیگر نوشته‌های وابسته به برق آورده شده‌اند).

از دوران مظفری داده‌ها و اطلاعات بیشتری در دسترس است. مظفرالدین شاه از تاریکی واهمه داشت و حکیم‌الملک پزشک وزیر دربار و وزیر بنایی او که به شاه بسیار نزدیک بود از این ویژگی بشوبی آگاه بود و همه تلاش خود را روی این‌گذاشته بود که فضای زندگی شاه را روشن نگه دارد. در همین راستا بود که تنها چند ماه پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزای ولیعهد دست به دامن ژنرال کنسول ایران در باکو شده بود (معاون‌الدوله) که با هزار تومان برای او یک دستگاه برقزایی کوچکی که بتواند هشت لامپ روشنایی چهار تا با کاربرد درونی (بی‌گمان لامپ ادیسونی) و چهار تا برای کاربرد بیرونی (بی‌گمان لامپ قوسی یا آرکی) بخرد و به تبریز بفرستد. در این‌گیر و دار بود که پدرش کشته شد و داستان دگرگون گردید، والا تبریز در شمار شهرهایی درمی‌آمد که پس از تهران دارای روشنایی برق می‌شد. این توجه مظفرالدین‌شاه پس از نشستن بر اورنگ پدر همچنان دنبال می‌شد و این بار بی‌گمان یکی از جاهایی که می‌توانست او را به هدفش نزدیک کند نیروگاه یا کارخانه برق دربار و کسی که می‌توانست در این راه به او یاری برساند به جز حکیم‌الملک، استاد یوسف ارمنی بود. شاه سه سفر به اروپا رفت که در دو سفر نخست آن حکیم‌الملک نیز همراه وی بود. در این سفرهاست که برای تقویت کارخانه برق دربار دستگاه‌های جدیدی خریداری شد که چگونگی آن در اسناد بازتاب یافته است. این دستگاه‌ها که از اروپای غربی (بروکسل بلژیک) خریداری شده بودند همگی زغال‌سوز ‌بودند. یکی از همین دستگاه‌هاست که به مشهد فرستاده شد و در صحن موزه برپا گردید و در شب تولد شاه در ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۱۹ برابر با ۴ مهر ۱۲۸۰ ش

به کارگزاری بازرگانی تبریزی قفقازنشین به نام رضایوف و توسط آقا بالا قلیف قفقازی (و نه حیدرعمواوغلی) به بهره‌برداری رسید و نخستین چراغ‌های برق را در آستان‌قدس روشن نمود.

گفته شد که حکیم‌الملک در سفرهای شاه به ویژه در سفر نخست وی به جز مولدی که برای آستانشریده بود، چهار مولد نیز برای نیروگاه دربار خریداری کرد و آنها را در اختیار استاد یوسف گذاشت. این مولدها در همان نیروگاهی برپا داشته شدند که پیش از این به آن اشاره شده و در آمارگری اخضرعلیشاه در سال ۱۳۱۷ ق، جایگاه آن در کوچه ترکمان در محله دولت، که امروزه بخشی از خیابان خیام و پارک‌شهر به شمار می‌آید، یاد شده است. دو تا از این دستگاه‌ها جابه‌جایی‌پذیر بودند(پس به احتمال شاید این دو نباید زغال‌سوز می‌بودند) و به دنبال شاه به این سو و آن سو برده می‌شدند. دکتر ویشارد آمریکایی وابسته به میسیون‌های مذهبی مستقر در آذربایجان غربی (این‌گروه در ایران باعث بلاها و آسیب‌های فراوانی شدند و در درگیری‌های مذهبی آسوری‌ها و ارمنی‌ها و مسلمانان در آن دوران، در پیرامون خوی و سلماس، نقش بدآهنگی داشتند) که پیش از برگشت به آمریکا چند سالی نیز در تهران زندگی و پزشکی کرده بود، درباره روشنایی کاخ‌ها در دوران مظفری آشکارا اشاره می‌کند که «تمام اتاق‌های قصر با نور برقی که نیروگاهش در محوطه قصر قرار دارد روشن می‌شود.» و به‌این ترتیب به پیشینه روشنایی با برق در کاخ‌ها، ساختمان‌ها و پهنه ارک پرتو روشن‌تری می‌اندازد. او حتی درباره شمار لامپ‌های برق اشاره جالب زیر را دارد. «در یکی از سالن‌ها بیش از چهارصد چراغ برق پر نور وجود دارد» که بسیار شگفت‌انگیز است و بی‌گمان این‌گونه لامپ‌ها از گونه التهابی و ادیسونی ‌بودند که می‌توانستند در جاهای سربسته به کار روند، و اینکه با توجه به اشاره گوینده، می‌توان آنها را ۵۰ تا ۱۰۰ وات به شمار آورد که برای آن روزها تا اندازه‌ای دیرباورانه است. در موزه برق لامپ‌هایی با تصویر مظفرالدین شاه روی شیشه آنها به نمایش گذاشته شده که می‌تواند نمونه‌ای از لامپ‌های اشاره شده باشند. جالب آنکه دکتر ویشارد که در سال ۱۹۰۷ برابر با ۱۲۷۶ ش، یا سال نخست پادشاهی محمدعلی شاه، از تهران به آمریکا رهسپار شد، حتی به اداره‌کننده نیروگاه دربار نیز اشاره کرده و او را ارمنی دانسته است (همان استاد یوسف ارمنی).

۲- برق در آستان‌قدس

با آنکه هنوز این مجال پیدا نشده تا به سندهای پرشمار آستان‌قدس دسترسی پیدا شود و برپایه آنها به این پرسش که برق کی و چگونه به آستان‌قدس راه‌ یافت پاسخ گویاتری داده شود، با این همه برپایه سندهایی که تاکنون رونمایی شده و در دسترس است، شاید بتوان نمایی کمابیش روشن از چگونگی ورود برق به مشهد، برای روشن‌سازی آستان‌قدس با چراغ‌های برقی را به تصویر کشید. پوشیده نیست که در دوران ناصری کسی به اندیشه روشن‌سازی آستان‌قدس با برق نیفتاد و روشن‌سازی این بارگاه با شیوه‌های شناخته‌شده پیشین همچنان دنبال می‌شد. گفته می‌شود که مظفرالدین‌شاه با آگاهی یافتن از روشن‌سازی «کعبه» با برق توسط دربار عثمانی به اندیشه روشن‌سازی آستان‌قدس افتاد، از این رو حکیم الملک وزیر دربارش، در سفر نخست شاه به اروپا،‌ هنگامی که چهار دستگاه مولد برق برای دربار می‌خرید یک دستگاه نیز برای آستان‌قدس خریداری نمود. این دستگاه که از بروکسل بلژیک به مبلغ سه هزار تومان خریداری شده بود و پیشکش شاه به آستانه برشمرده می‌شد، در تاریخ ۸ ربیع‌الاول ۱۳۱۹ برابر با ۴ تیرماه ۱۲۸۰ ش به مشهد فرستاده شد و در اختیار آستان قدس قرار گرفت. در این میان شاه هنگام گذشتن از قفقاز در راشویش به سوی ایران با گزینش حاج محمدباقر میلانی تاجرباشی که رضایوف هم نامیده می‌شد، او را به عنوان کارگزار خویش برای انجام کارهای برپایی مولد آستان قدس، و همچنین برای پیدا نمودن کسی که بتواند این دستگاه را در آستان قدس برپا داشته به بهره‌داری برساند و مسلمان (ایرانی تبار) هم باشد، برگماشت. تلگراف رضایوف نشان می‌دهد که در تاریخ آخر محرم سال ۱۳۱۹ برابر با ۲۹ اردیبهشت ۱۲۸۰ یک «استاد» مسلمان برای این کار پیدا شد. وی آقا بالاقلیف نام داشت. این استاد با همیاری و همکاری رضایوف، برادر و وکیل او در مشهد کارها را رو به راه کرد و دستگاه مولد پیشکش را در شب تولد شاه، که روز ۱۴ جمادی‌الثانی سال ۱۳۱۹ برابر با ۴ مهرماه ۱۲۸۰ ‌بود به بهره‌برداری رساند. این مولد در صحن موزه آستان قدس برپا شده بود. از آنجا که این مولد با زغال‌سنگ کار می‌کرد،‌ تامین زغال‌سنگ برای آن در پی کارشکنی کارگزار حاج محمدکاظم ملک‌التجار مالک کانسار زغال‌سنگ با دشواری روبه‌رو شد و پس از دو ماه و اندی روز که زغال‌سنگ انبار شده برای روشن نگه‌د‌اشتن آن به پایان رسید، از کار افتاد (شرح این ماجراها در بخش برق در مشهد با اشاره به منابع موجود آمده است). در همین گیر و دار بود که رضایوف خودش هم دست به کار شد و با خرید یک دستگاه مولد جدید از قفقاز به مبلغ هشت هزار تومان، تلاش نمود برق آستان قدس را روشن نگه دارد. با گزینش یک دستگاه مولد نفت‌سوز، وابستگی برق آستان قدس را از زغال‌سنگ برید و چون نفت روسی در مشهد به فراوانی یافت می‌شد از این‌رو از آن پس با دشواری تامین سوخت روبه‌رو نبود به ویژه آنکه به دربار هم پیشنهاد نمود که دستگاه مولد همایونی را نیز نفت‌سوز کند.

این دستگاه مولد از گونه «اتودوتیس» آلمانی بود که استاد نصب‌کننده آن این بار یک مهندس جوان یعنی حیدر عمواوغلی می‌بود، وی به‌رغم ادعای آمده در خاطراتش بی‌گمان توسط خانواده رضایوف گزینش شده بود. حیدرعمواوغلی در آبان ماه سال ۱۲۸۱ ش

همراه با دستگاه مولد برق کشودش نیز در خرید آن از قفقاز دست داشت، به مشهد آمد. پوشیده نیست که اشاره به سال ۱۲۷۹ ش که در بسیاری از نوشته‌ها به چشم می‌خورد، نادرست و یک اشتباه پرتکرار است.

بر پایه بررسی‌های انجام گرفته توسط نگارنده، حیدرعمواوغلی از دیدگاه زمانی نمی‌توانسته برپایه ادعایش هنگام برگشت شاه از اروپا در سفر نخست، در نیمه دوم سال ۱۲۷۹ ش و در روند بازدید از قفقاز، به حضور او یا اتابک رسیده باشد، تنها می‌توان چنین پنداشت که به علت شهرتی که حکیم‌الملک در خرید مولدها و چیزهای نو برای دربار و شاه می‌داشت، در خاطرات حیدرعمواوغلی (که احتمالا نباید از خودش باشد) به نام او هم اشاره شده است.