زادروز ابن بطوطه

گروه تاریخ و اقتصاد: پنجم اسفندماه زادروز محمد ابن بطوطه، مورخ و سفرنامه نویس بلندآوازه مراکشی است. او سال ۷۰۳ ق/۱۳۰۴ م در مغرب (مراکش) به دنیا آمد. در سال ۷۲۵ ق به سفری دور و دراز رفت که در نوع خود بی سابقه بود و حاصل سفرنامه‌ای خواندنی و یکی از مهم‌ترین اسناد جغرافیایی و تاریخی دوران اوست. ابن بطوطه تقریبا معاصر با مارکو پولو بود؛ ولی بیش از سه برابر مارکوپولو راه پیمود. ابن‌بطوطه در خلال سفر طولانی خود، چهار بار به ایران یا به قول خودش «فارس» یا «بلاد عجم» وارد شده است. کتاب‌ سفرنامه یا «رحله » را ابن‌ بطوطه‌ خود ننوشته‌ است‌. او مشاهدات خود را نقل کرده و مولفی به نام جزی‌ الکلبى‌ آن را نوشته است.

دکتر محمد علی موحد مترجم کتاب سفرنامه ابن بطوطه در یکی از برنامه‌هایی که از طرف مجله «بخارا » برگزار شده است، چنین گفته؛ «نخستین بار که با نام ابن بطوطه آشنا شدم و از نوادر و ظرایفی که در سفرنامه او گردآمده آگاهی یافتم، وقتی بود که کتاب مرآت‌‌البلدان اعتماد‌السلطنه را مطالعه می‌کردم. تازه به دبیرستان رفته بودم و بر مطالعه کتب تاریخی و سیر رغبتی وافر داشتم، اعتماد‌السلطنه در تالیف این کتاب ناتمام که جغرافیای تاریخی بلدان است، سفرنامه ابن‌بطوطه را در دست داشته و مواردی از آن را به مناسبت، ترجمه و نقل کرده است.

سادگی بیان ابن‌بطوطه و ظرافت داستان‌های سفرنامه وی از همان زمان مجذوبم کرد و همین سابقه علاقه بود که بعدها مرا به ترجمه متن آن واداشت... اما چرا من سفرنامه او را ترجمه کرده‌ام؟ خب، عرض می‌کنم که ابن‌بطوطه در درجه اول یک قصه‌گو است؛ قصه‌گویی بسیار تیزهوش و تیزبین و گرم‌دهن. او نه مرد تحقیق، تتبع، فلسفه، ریاضی و این قبیل چیزها است و نه اهل معنویات، دین، عرفان و عوالم مبتنی بر کشف و شهود، آری او یک‌پا در مدرسه دارد و پای دیگر در خانقاه، اما نه در مدرسه می‌ماند و نه در خانقاه. اصلا او قصد ندارد در هیچ‌جا بماند. در سفری هم که رفت و قریب ۳۰ سال طول کشید، در هیچ‌جا قصد اقامت نکرد.

حتی می‌گوید دوبار از یک راه نمی‌رفت. هشت سال در دهلی به‌عنوان قاضی مذهب مالکی جاه و مقامی داشت، اما مسلمانان دهلی غالبا حنفی بودند و اندکی شافعی، مالکی اگر هم بود نادر بود. او هشت‌ماه نیز در مالدیو عنوان «قاضی اعظم» داشت یعنی قاضی‌القضات،‌ آخر سر هم در شهر تامسنا از مراکش قاضی بود که اجل محتوم سراغش آمد. کاتبان بعضی از نسخه‌های خطی سفرنامه او را به عنوان «الشیخ‌الامام» معرفی کرده‌اند. ویرایشگر سفرنامه او ابن جزی که مردی دبیرپیشه و شاعر بود، او را «شیخ فقیه زاهد پرهیزگار ثقه دانای هوشمند» می‌خواند. از من بپرسید، در هوشمندی‌اش شک ندارم. هوشمند بود اما القاب دیگرش را واقعا نمی‌دانم که بود یا نبود. او البته فقه خوانده بود. تمایلات صوفیانه عمیق هم داشت حتی گاهی چله می‌نشست و ریاضت می‌کشید.

پرهیزگاری‌اش هم البته در این حد که کلاه دیگری را بر ندارد و جیب کسی را نزند، آری پرهیزگار بود، اما او نه متخصص و صاحب نظر در فقه بود و نه مظهر زهد و تقوی بود و نه آمادگی آن را داشت که دل از دنیا برکند و از لذات زندگی چشم بپوشد. پروفسور گیب، مترجم انگلیسی سفرنامه او، می‌گوید آمیزه‌ای بود از فرشته و شیطان. شاید این مناسب‌ترین وصفی است که درباره او می‌توان آورد. رند است و در حق او کس این گمان ندارد. اما کسی نمی‌تواند انکار کند که او قصه‌گویی چیره‌دست و تیزبین است که آنچه را می‌بیند با تمام باریکی‌ها و ظرایفش به‌خاطر می‌سپارد و با شیرینی و گیرایی خاصی بازگو می‌کند. من او را به‌عنوان قصه‌گو شناختم و حکایت‌های او بود که مرا مجذوب خود کرد. آشنایی من با او به نخستین سال‌های نوجوانی برمی‌گردد. پدرم که در روزگار خود از بازرگانان معتبر بود، در سراشیب حوادث همه نفایس و طرایف اموالش را فروخته بود. من آن سال‌های رفاه و رخاء پدر را ندیده بودم.

کتاب‌هایی که از بقیه‌السیف حراج‌ها در خانه ما باقی مانده بود، منحصر بود به چند جلد کتاب دعای مورد علاقه شخصی پدر و چند جلد کتاب به زبان ترکی که خریداری نداشته و چند کتاب پاره‌پوره ناقص مانند گلستان و تاریخ معجم و وصاف و جهانگشای نادری و تذکره‌الشعرای دولتشاه سمرقندی که هیچ‌کدام کامل و تمام نبودند و حتی ارزش آن را نداشته‌اند که خریداران اموال زحمت حمل آنها را متقبل شوند و من که حتی پول برای خرید کتاب‌های درسی خود نداشتم، با اوراق زخم‌خورده و تحقیرشده این کتاب‌ها انس گرفتم و به قول مولانا چون سگ قحط که در استخوان افتد، با ولع و شوق تمام آنها را می‌خواندم و از جمله آن کتاب‌ها جلد اول مرآت البلدان تالیف اعتمادالسلطنه بود که در واقع دانشنامه شهرها و آبادی‌ها است و مولف در ذیل شهرهایی مانند اصفهان و ایذه و بغداد و تبریز که ابن‌بطوطه از آنها دیدن کرده شرحی را از سفرنامه وی نقل کرده است.

در همان زمان‌ها که دو خاورشناس معروف فرانسوی، دیفرمری و سانگینتی، مشغول چاپ متن کامل سفرنامه ابن‌بطوطه بودند، اعتمادالسلطنه هم در پاریس مشغول تحصیل بود و با این کتاب آشنایی پیدا کرده بود... بعدها که من در دوران خلع ید در آبادان به سر می‌بردم، در یک دکان کهنه‌فروشی یک نسخه از مختصر بیلونی را پیدا کردم که گزیده‌ای است از «رحله» ابن‌بطوطه، کتاب او مرا بر سر شوق آورد که در جست‌وجوی متن کامل «رحله» باشم و بالاخره چندماهی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به تهران آمدم، ترجمه را براساس متن منقح چاپ پاریس شروع کردم و در آن روزهای تلخ و نومیدی ابن‌بطوطه مونس و همدم من شد و روزها و شب‌ها با او به سر آوردم. تصادفا همین مختصر بیلونی بود که سبب آشنایی خاورشناسان با رحله ابن‌بطوطه شد چون اول کشیش انگلیسی به نام سموئیل‌لی، مختصر بیلونی را پیدا کرد و ترجمه‌ای از آن به سال ۱۸۲۹ به دست داد و آن مایه توجه محققان شد که رفتند سراغ متن کامل و چاپ آن چنان که اشاره کردم، به همت دو خاورشناس فرانسوی در پاریس به انجام رسید...