تاثیر اقتصاد در بروز انقلاب

آیت وکیلیان: نظریه‌های متنوعی در تبیین، تحلیل و چرایی بروز انقلاب ۱۳۵۷ ایران تعریف شده است؛ دسته اول، نظریه‌های سیاسی است که از منظر سیاست به انقلاب‌ها می‌پردازد. ماهیت اصلی این نظریه این است که، دولت دارای چه مکانیسم‌هایی هست که به انقلاب مبتلا می‌شود. دسته دوم، نظریات جامعه‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به ابعاد اجتماعی انقلاب توجه دارد و نقش عناصر اجتماعی را در شکل‌گیری انقلاب برجسته می‌کند. دسته سوم نظریات روان‌شناسانه انقلاب است؛ این نظریه به روش‌های فردی و روانی توجه دارد، اینکه افراد در چه شرایط روحی و روانی قرار می‌گیرند که دست به انقلاب می‌زنند. دسته چهارم نظریه اقتصادی انقلاب است. نظریات اقتصادی به‌عناصر اقتصادی مثل فقر، بیکاری و... می‌پردازند. البته در این میان نظریه‌های دیگری چون؛ «نظریه رهبری مذهبی» وجود دارد که به نوعی چهره کاریزماتیک رهبری انقلاب را به میدان تحلیل‌های رایج سوق می‌دهد. بسیاری از این نظریه‌ها بر انقلاب اسلامی ایران تطبیق داده شده است؛ این نظریه‌پردازان در راستای مطالعات خود به موضوع انقلاب اسلامی پرداخته‌اند و بسته به نظریه خود آن را به انقلاب معطوف کرده‌اند.

این نظریه‌ها هر کدام به نوبه خود از فقر تحلیلی بری نخواهند بود و در عین حال می‌توان گفت که بخشی از حقایق مربوط به انقلاب را پوشش می‌دهند. هر کدام از این نظریه‌ها به جنبه خاصی پرداخته‌اند؛ برای مثال نظریه‌ای که به جنبه روان‌شناسانه انقلاب می‌پردازد، نظریه «تد رابرت گر» است. «گر» به بحث محرومیت نسبی در جامعه می‌پردازد و اشاره می‌کند، جامعه‌ای که در مدار توسعه اقتصادی قرار بگیرد و چنانچه روند این توسعه‌یافتگی منقطع شود، طبیعتا مردم انتظار ادامه روند ترقی و توسعه را خواهند داشت. زمانی که بین آمال‌ و خواسته‌ها و انتظارات ارزشی در یک جامعه ترازی وجود نداشته باشد، شرایط برای انقلاب مهیا می‌شود. پیش از انقلاب، قیمت نفت به دلیل جنگ اعراب و اسرائیل بالا رفت و وضعیت اقتصادی جامعه ایران را سامان بخشید. در سال ۱۳۵۶ بعد از صلح اعراب و اسرائیل، این وضعیت به حالت رکود تنزل پیدا کرد و جامعه انتظار داشت که همچنان این افزایش رفاه ادامه پیدا کند.

نفت فراسوی تحلیل‌ها

با برقراری موج سوم دموکراسی در برخی از کشورهایی که با جامعه جهانی پیوند نخورده بودند، این تنها خاورمیانه بود که از نسیم و موج دموکراسی بی‌نصیب بود. پایداری این کشورها در برابر امواج پروژه دموکراسی خواهی، بستر را برای تولید نظریه‌ای به نام «دولت رانتیر» فراهم کرد. «تداسکاچپول» از جمله این نظریه‌پردازان است. دولت رانتیر، دولتی است که در آمدی غیر از مالیات دارد. در شرایط عرف جامعه ملل، دولت‌ها براساس مالیاتی که از مردم دریافت می‌کنند، حاکمیت دارند، اما برخی از دولت‌ها یک منبع درآمدی غیر از مالیات دارند. برای مثال عمده کشورهای خاورمیانه را می‌توان نام برد. این دولت‌ها آن سان که باید به مالیات مردم توجهی ندارند، در نتیجه به خواسته‌های مردم نیز اهمیتی نمی‌دهند، چرا که وابسته به مردم نیستند. این شرایط که به دنبال خود بین انتظارات مردم با دولت فاصله می‌اندازد، موجی از نارضایتی عمومی را به وجود می‌آورد. در بین نظریه‌پردازان جامعه‌شناسانه انقلاب «چارلز تیلی» عرض‌اندام کرده و نظریاتش را بر بسیج توده‌های اجتماعی متمرکز کرده است. هنگامی که نیروهای اجتماعی داخل نظام کنار گذاشته شوند، تبدیل به نیروی اپوزیسیون می‌شوند و زمانی که با نیروهای خارج از نظام ائتلاف می‌کنند، به‌عنوان اپوزیسیون خارج از نظام مطرح می‌شوند و حاصل این ائتلاف بستری برای بروز و ظهور انقلاب است.

طرح نظریه اقتصادی انقلاب

در بروز و شکل‌گیری انقلاب اسلامی، از جمله عواملی که در میان نظریه‌پردازان بیشتر مورد توجه جدی قرار گرفته است، «نظریه اقتصادی» آن است. خاستگاه مهم این نظریه بیشتر در بین نویسندگان مارکسیست ـ لنینیست و برخی نویسندگان غربی دیده می‌شود. اگرچه تفسیر و تبیین این دو گروه از چگونگی تاثیر عامل اقتصاد در ظهور انقلاب، وجوهات متفاوتی را در بر می‌گیرد، از اینکه به دنبال ماحصلی مشترک از تفاسیر این دو نحله باشیم، به کج راهه تحلیل‌های رایج غلتیده‌ایم. پژوهشگران مارکسیست ـ لنینیست سال‌های آخر نظام شاهنشاهی را آغاز و شمارش معکوس فروپاشی آن قلمداد می‌کنند. سال ۱۳۵۲ با بالا رفتن قیمت نفت، شاه فرصت را مناسب دید و دست به اجرای توسعه اقتصادی زودبازده زد. آثار این اقدام شتابزده در زمانی اندک پیامدهای خود را نشان داد؛ کمبود کالا در امر خدمات‌رسانی، رانت‌خواری دستگاه‌های ذی‌ربط، تورم، فشارهای اقتصادی، و... از جمله آثار زیانبار سیاست‌های شتابزده در رونق اقتصادی مملکت بود. اوضاع و شرایط اینچنینی در هر کشوری صورت گیرد، نتایج مشابهی به دنبال خواهد داشت؛ بحران اقتصادی به دنبال خود، بحران سیاسی به دنبال خواهد داشت.

بحران سیاسی به نارضایتی‌های مدنی منجر می‌شود و در فرجام کار این انقلاب است که در سراپرده آن برون می‌تراود. از جمله نویسندگانی که با نظریه اقتصادی به تحلیل انقلاب پرداخته‌اند؛ نیکی کدی، مایکل فیشر، فرد ‌هالیدی و ریچارد کاتم هستند.

اگرچه در سال‌های پیش از ۱۳۵۳ نظام مشکلات اقتصادی داشت و این‌گونه نبوده که این بحران اقتصادی تنها معطوف به سال‌های آخر آن باشد. از سال‌های میانی دهه پنجاه موج مشکلات اقتصادی به ساحل طبقه متوسط و اقشار ضعیف جامعه رسید و اسباب نارضایتی و مبارزه مدنی آنها را فراهم ساخت.

این رویدادها را می‌توان با رویکرد دیگری هم مطرح کرد؛ در نگاه برخی از این نظریه‌پردازان، افزایش فاصله طبقاتی بین اقشار مرفه و اقشار کم درآمد و مهاجرت روستاییان به شهرها،(که یک نوع شوک اجتماعی برای روستاییان پدید آورده بود) از جمله رویکردهای معطوف به مسائل اقتصادی است که مورد توجه قرار گرفته است.

بخشی از یک مقاله