فضای ضدمصدق
استاد عبدالحسین حائری
دکتر مصدق با آیتالله بروجردی هماهنگ بود و خود آقای بروجردی یکجا در مورد واقعهای که در قم رخ داده بود [انتصاب نایبالتولیه حضرت معصومه(س)] گفته بود رئیس دولت در این مورد با من تماس گرفته و این نشان میداد که نخستوزیر با ایشان هماهنگ است، ولی امثال آقای بهبهانی تقریبا از اول با دکتر مصدق مخالف بودند. در روزهای پایانی مرداد ۱۳۳۲ برحسب اتفاق من باید به قم میرفتم، در قم بودم که فهمیدم شبها عدهای (مردم خیال میکردند تودهای هستند) اعلامیههایی خطرناک در منزل آقایان علما پخش میکنند.
استاد عبدالحسین حائری
دکتر مصدق با آیتالله بروجردی هماهنگ بود و خود آقای بروجردی یکجا در مورد واقعهای که در قم رخ داده بود [انتصاب نایبالتولیه حضرت معصومه(س)] گفته بود رئیس دولت در این مورد با من تماس گرفته و این نشان میداد که نخستوزیر با ایشان هماهنگ است، ولی امثال آقای بهبهانی تقریبا از اول با دکتر مصدق مخالف بودند. در روزهای پایانی مرداد ۱۳۳۲ برحسب اتفاق من باید به قم میرفتم، در قم بودم که فهمیدم شبها عدهای (مردم خیال میکردند تودهای هستند) اعلامیههایی خطرناک در منزل آقایان علما پخش میکنند. در اعلامیهها به روحانیون اعلام خطر شده بود و نوشته بودند که همین فردا همه شما را به دار میآویزیم و از این قبیل حرفها.
این اعلامیهها را از منزل آیتالله بروجردی بگیرید تا منزل دیگر علما پخش کرده بودند. حالا این چه بازی بود نمیدانم ولی چیزی بود که من خودم دیدم. به همین جهت وقتی که مصدق سقوط کرد برخی از روحانیون به شدت ابراز خوشحالی میکردند. آن روزها من قم بودم، یادم هست به عیادت یکی از روحانیون سالخورده که به شدت بیمار بود، رفته بودم؛ در آن حالت بیماری اظهار خوشحالی میکرد و خیلی شادمان بود. چنین جو مسمومی در مورد دولت مصدق در قم ایجاد کرده بودند. روزی در قم به حمام رفتم، شنیدم که دلاک به رفقای خود میگفت: آقا نخود کیلویی ۱۷ ریال بود و حالا ۱۸ ریال شده یعنی یک قران گران شده بود و از این حرفها. من فهمیدم که یک دستی به شدت مشغول تبلیغات و فعالیت علیه دکتر مصدق است.
از سوی دیگر دکتر مصدق از سوی نزدیکان و همراهانش هم مورد کملطفی و بیمهری واقع شده بود. در یکی از جلسات محاکمه ایشان این مطلب به خوبی منعکس شده که در یکی از آن روزها که کودتا صورت گرفت دکتر مصدق از حوالی ظهر تا شب سعی کرده بود با سرتیپ ریاحی تماس بگیرد اما نتوانسته بود او را پیدا کند. ساعت ۹ شب بالاخره آقای ریاحی به مصدق تلفن زده بود و پرسیده بود کاری داشتید؟ آن زمان که کار تقریبا تمام شده بود. دکتر مصدق از او پرسیده بود مگر من دستور نداده بودم یک تانک سر خیابان بگذارید؟ چرا تانک را برداشتید؟ نخستوزیر از زمان کودتای اول در ۲۵ مرداد دستور داده بود یک تانک سر خیابانی که به منزل او منتهی میشود بگذارند تا جلوی هر حمله و هجوم احتمالی گرفته شود. ریاحی جواب داده بود: دیدیم لازم نیست، آن را برداشتیم. این چیزهایی است که من دیدم و شنیدم و اطلاع دارم. من از این واقعه خیلی متاثر شدم. به خصوص که در قم آن صحنهها را دیدم و متوجه شدم که اکثر علما به اشتباه افتاده و دشمن مصدق شدهاند چون خیال میکردند او به تودهایها آزادی عمل داده است. خلاصه تبلیغات ناجوانمردانهای علیه مصدق شده بود. او مردی مسلمان، آزادمنش و خواهان استقلال ایران از سلطه اجانب بود.
- به نقل از یک گفتوگو با استاد عبدالحسین حائری
ارسال نظر