ویلیام گیل

فکر می‌کنم که واضح است که همه ما کینزی نیستیم. اما سوال مهم این است که در شرایط وخیم فعلی چه باید کرد؟

اقتصاد ایالات متحده دچار یک چرخه شوم شده است(اشاره من به اقتصاد ایالات متحده به این دلیل است که مطالعات من بیشتر در این زمینه است و گرنه نمی‌خواهم فاکتورهای جهانی را بی اهمیت جلوه دهم). چرخه‌ای که در آن مصرف‌کنندگان کمتر خرج می‌کنند، زیرا مطمئن نیستند که شغل ایجاد شود و اشتغال در بخش خصوصی کاهش می‌یابد زیرا شرکت‌ها امیدوار نیستند که مصرف‌کنندگان مخارج‌شان را افزایش دهند. این مارپیچ به واسطه قوانین مربوط به بودجه متوازن، ایجاب می‌کنند زمانی که درآمد دولت و حکومت‌های محلی کاهش ‌یابد مخارج دولت نیز کاهش یابد، ادامه می‌یابد. از سوی دیگر صادرات خالص نیز کاهش می‌یابد زیرا از سویی باقی نقاط جهان هم در رکود به سر می‌برند و از سوی دیگر عزم جهانی برای حفظ ارزش دلار از طریق خریداری اوراق قرضه فدرال رزرو به افزایش ارزش دلار منجر شده است.

بنابراین تمام اجزای تولید ناخالص داخلی به جز مخارج دولتی در حال کاهش یافتن است. به علاوه بخش مالی نیز دچار مشکل شده است (در واقع به جرات می‌توان گفت اگر دولت دخالت نکرده بود این بخش نیز تا به حال سقوط کرده بود). بخش مسکن نیز همچنان بحرانی است و هر دو بخش فشار زیادی به اقتصاد وارد می‌کنند.

خلاصه اینکه اگر معتقد نباشید که بیکار نشستن و مشاهده از خط خارج شدن قطار اقتصاد اوج عقلانیت اقتصادی است، باید هر چه زودتر دست به کار شویم. اما سوال این است که چه کاری می‌توان کرد.

مشکل این است که ما نمی‌دانیم که چه کاری موثر واقع می‌شود، زیرا مثال‌های تاریخی از اقدامات موفق بسیار ناچیزند. باید گفت که وقوع جنگ جهانی دوم بود که به رفع رکود بزرگ منجر شد. تجربه ژاپن در دهه ۹۰ نیز به کار ما نمی‌آید. بنابراین، مجبوریم که متواضع باشیم. به علاوه انتخاب ایده آلی نیز وجود ندارد. می‌دانیم که هر سیاستی که اتخاذ شود باعث می‌شود افرادی منتفع شوند و این امر به بی‌عدالتی و مخاطرات اخلاقی ‌انجامد. اما من معتقدم که ریسک واکنش ناکافی از ریسک واکنش بیش از حد به شدت بیشتر است.

درست است که سیاست پولی سلاحی برای مقابله با نوسانات به شمار می‌رود. اما رکود فعلی یک رکود عادی نیست. در چنین شرایطی که سیاست پولی بی اثر می‌شود و سیستم اقتصادی با مشکلات عدیده‌ای دست وپنجه نرم می‌کند، محرک‌های کینزی می‌توانند به ما کمک کنند تا از طریق افزایش مخارج دولت‌های محلی و دولت فدرال و تزریق اطمینان به مصرف‌کننده و بخش خصوصی، این چرخه شوم به یک چرخه مطلوب تبدیل شود.

همانطور که آقای زینگالس می‌گوید: «در این نکته که راه‌حلی کینزی می‌تواند به اقتصاد ایالات متحده کمک کند کنایه‌ای وجود دارد». زیرا اقتصاد آمریکا به خاطر مصرف بیش از حد و قرض گرفتن بیش از حد به این وضع افتاده است و ما می‌خواهیم با مصرف بیشتر و استقراض بیشتر به مشکل خاتمه دهیم. اما به هر حال این استراتژی می‌تواند حداقل در کوتاه‌مدت تولید ناخالص داخلی را افزایش و بیکاری را کاهش دهد. پس این بسته محرک قابل پشتیبانی است.

حمایت من از محرک کینزی به این معنا نیست که معتقدم نتایج بلندمدت واجد اهمیت نیستند. اما زمانی که خانه کسی آتش گرفته باشد باید روی آن آب ریخته شود، هر چند ممکن است این کار به داخل خانه صدمه وارد کند. در واقع من فکر می‌کنم که تمرکز بر بده بستان بین بلند مدت و کوتاه‌مدت در شرایط حاضر بی‌معنا است. زیرا اگر اکنون اجازه دهیم که اقتصاد سقوط کنَد در بلندمدت با شرایط بدتری مواجه می‌شویم. پس بهتر است دست به کار شویم تا اوضاع در بلندمدت هم بهتر باشد.

به علاوه حمایت از طرح محرک به این معنی نیست که انگیزه‌ها از اهمیت برخوردار نیستند. انگیزه‌ها بسیار مهم‌اند، اما اطمینان و اعتماد هم مهم هستند. زمانی که بحران بگذرد زمان کافی برای تقویت انگیزه‌ها وجود دارد.

اما حتی اگر طرح محرک موفق باشد، باز هم همه مشکلات حل نمی‌شود. آقای زینگالس درست می‌گوید. اگر مشکلات بخش مالی و بخش مسکن حل نشوند، نمی‌توانیم از شر بحران خلاص شویم. در بخش مسکن باید مقادیر بدهکاری مردم را کاهش دهیم. باید بدانیم که کاهش دادن بازپرداخت وام‌های رهنی به تنهایی نمی‌تواند موثر واقع شود. در بخش مالی، نیز باید موسسات از دست رفته را احیا کرده و مقررات کارا ایجاد کنیم.

در نهایت اینکه یافتن استراتژی خروج از بحران بسیار مشکل خواهد بود. حتی اگر طرح محرک، کارگر افتد، ما از این به بعد با سطوح بالاتر (و در نتیجه ناپایدارتر) مخارج و استقراض روبه رو خواهیم بود. در چنین شرایطی ما باید همزمان که اقتصادمان را سرپا نگه می‌داریم آن را از اقتصادی که پس‌انداز کمی در آن صورت می‌گیرد به اقتصادی که پس‌انداز زیادی در آن صورت می‌پذیرد انتقال دهیم. و این مستلزم آن است که مخارج دولت و مصرف خصوصی را کاهش داده تا بتوانیم از عهده سرمایه‌گذاری جدید، پرداخت تعهدات بین‌المللی و پرداخت مزایای تامین اجتماعی بر بیاییم. این بهترین روندی است که اگر دنبال شود می‌تواند بهبود اوضاع را نوید دهد.