عکس

تعاملات بین افراد معمولا آسان‌تر است و ازاین‌رو، زمانی که از نظر جغرافیایی نزدیک هستند، شدیدتر و مکررتر است. ازاین‌رو، نزدیکی خبر خوبی برای بسیاری از تعاملات مثبت مانند تجارت و نوآوری است. اما نزدیکی یک جنبه «تاریک» دارد: نزدیکی نه تنها تجارت و همفکری با دیگران را آسان‌تر می‌کند، بلکه سرقت، حمله و آسیب رساندن به آنها را نیز آسان می‌کند. در ادبیات جرم، نقاط داغ، مدت‌هاست از طریق روش‌های آماری فضایی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. نمونه‌های فراوانی از عاملان در شورش‌های خشونت‌آمیز که در نزدیکی قربانیان خود زندگی می‌کنند، وجود دارد: برای مثال، در کشتار 97مسلمان در احمدآباد در سال2002 در نارودا پاتیا، مشخص شد که عاملان معمولا در شعاع 400 متری محل قتل‌ها زندگی می‌کنند. در مشکلات ایرلند شمالی، حملات اغلب در مناطق نزدیک به پایگاه‌های شبه‌نظامی قوی صورت می‌گرفت.

مطالعات مربوط به این سمت تاریک مجاورت در حال حاضر هیچ ساختار متعارفی از مدل‌های نظری برای تکیه بر آن ندارند. در نتیجه، نقش توزیع فضایی جمعیت برای چنین تعاملات خشونت‌آمیزی (جمع منفی) به کل مورد مطالعه قرار نگرفته است. درحالی‌که برای چندین دهه نقش تنوع قومی در درگیری‌ها نقطه کانونی اصلی برای دانشگاهیان، سازمان‌های غیردولتی، سیاستمداران و روزنامه‌نگاران بوده است، تاکید آنها تقریبا منحصرا بر ترکیب جمعیت قومی در سراسر کشور بوده است و مکان گروه‌ها را نادیده می‌گرفتند. این حذف بسیار سنگین است؛ زیرا جمعیت‌شناسی قومی به تنهایی می تواند تنها یک‌دهم فوران خشونت را توضیح دهد. درواقع، ناهمگونی نتایج حتی برای کشورهای قطبی‌تر قومی قابل توجه است: برای هر کشور/ منطقه با قطبیت بالا با درگیری‌های اخیر (مثلا گوآتمالا، افغانستان، ایرلند شمالی و سریلانکا) کشورهای دیگری وجود دارند که از نظر قومی به همان اندازه قطبی شده‌اند؛ اما برای دهه‌ها یا حتی قرن‌ها در صلح به سر می‌برند. (اردن، موریس، سوئیس و مالزی).

برای ادغام اثر فضای جغرافیایی در مطالعه تضاد قومی، مقاله یک مدل نظری بازی جدید از تعاملات قومی در سراسر فضا می‌سازد و پارامترهای ساختاری مدل را تخمین می‌زند. در این محیط، هر گروه قومی به‌طور استراتژیک جنگجویان را در مکان‌های ناهمگون جذب می‌کند تا غنایم درگیری خود را به حداکثر برساند؛ آن هم با در نظر گرفتن ترکیب فضایی گروه‌های مخالف در مجاورت و حمایت محلی در سرزمین‌های مادری. این منجر به پیش‌بینی‌های خاصی درباره چگونگی تاثیر متقابل فاصله مکانی و توزیع جمعیت برای شدت درگیری می‌شود. مقاله پارامترهای مدل ساختاری خود را برای 24کشور با درگیری قومی قابل توجه تخمین می‌زند (بر اساس طبقه‌بندی کالیواس و بالسلز، 2010). مقاله برای هر کشور، اثر میزان فاصله فضایی بر درگیری استراتژیک و همچنین یکسری پارامترهای مربوط به انگیزه مبارزه، اتکا به حمایت محلی و منشأ فضایی حملات را برآورد می‌کند.

یافته‌های مقاله چندین بینش جدید درباره ماهیت درگیری های قومی ارائه می‌دهد. اول، مبتنی بر رگرسیون‌های کاهش‌یافته ساده نشان داده می‌شود که درگیری در مکان‌های نزدیک مرزهای قومی شدیدتر است: اگر یک مکان 10درصد به مرز قومی نزدیک‌تر باشد، 3/ 1درصد بیشتر از مکان‌های مشابه متحمل تلفات درگیری می‌شود. دوم، این یافته، ناهمگونی قابل‌توجهی را در میزان فاصله فضایی در مدل ساختاری پنهان می‌کند: برخی کشورها شواهد کمی از اثر افزایش فاصله را نشان می‌دهند، درحالی‌که برای برخی دیگر تقریبا تمام خشونت‌ها ممکن است حتی پس از 100کیلومتر از بین بروند. به‌طور کلی، معلوم می‌شود که برای 14کشور از 24کشور، فضا عنصر کلیدی تعامل درگیری است و متوجه می‌شویم که اثربخشی درگیری‌ها در فاصله 350کیلومتری به نصف کاهش می‌یابد.

برآورد پارامترهای ساختاری قدرت توضیحی اضافی قابل توجهی را نسبت به معیارهای تنوع در سطح کشور که به‌طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد، مانند قطب‌بندی قومی به دست می‌دهد. ما نشان می‌دهیم که با جداسازی اهداف و عاملان خشونت، مدل ما چندین آمار معنادار مانند سهم خشونت در عبور از مرزهای منطقه، میانگین انگیزه گروهی برای درگیری، پرخاشگری گروه‌های خاص یا عدم تقارن یک درگیری قومی را ارائه می‌دهد. با توجه به زوال خشونت در فواصل فضای جغرافیایی، موقعیت جنگجویان دارای موقعیت استراتژیک و خشونت ناشی از آن در یک مکان ممکن است به ترکیب فضایی گروه‌های قومی در سراسر کشور بستگی داشته باشد.

بنابراین درگیری در یک مکان معین ممکن است تقریبا به‌طور کامل از مکان‌های دیگر سرچشمه بگیرد: در 24کشور نمونه ما، سه‌چهارم خشونت‌های قومیتی در یک منطقه به ترکیب قومی مناطق اطراف مرتبط می‌شود. به نظر می‌رسد که میزان خشونت از خارج از یک مکان به‌شدت توسط انگیزه‌های خاص گروه برای درگیر شدن در خشونت با دیگران هدایت می‌شود. ما متوجه شدیم که این تعامل عدم تقارن قابل توجهی را نشان می‌دهد: برخی از گروه‌ها تقریبا تمام خشونت‌های قومی را در یک کشور تحریک می‌کنند؛ درحالی‌که به نظر می‌رسد برخی دیگر عمدتا در معرض تهاجم قرار دارند. در نهایت، تخمین‌های مدل ساختاری ما به ما اجازه می‌دهد تا تخمین‌های خلاف واقع انجام دهیم. مشخص شده است که ایجاد موانع ممکن است خشونت را کاهش دهد؛ اما آرام کردن گروه‌هایی که از نارضایتی رنج می‌برند، اغلب موثرتر است.