هر دو جنبش بزرگ قرن بیستم در هدف و وسایل جمع‌گرا بودند. جمع‌گرایی با آرمان‌ها و اهداف عدالت اجتماعی، برابری بیشتر، رفاه و امنیت شناخته می‌شود. اما همچنین به معنی روش‌های خاصی است که اکثر جمع‌گرایان از طریق آنها می‌خواهند به اهداف خود برسند و بسیاری از مردم تصور می‌کنند که تنها روش‌های موجود برای رسیدن سریع به این اهداف هستند. به این مفهوم، جمع‌گرایی به معنای حذف شرکت‌های خصوصی، دولتی کردن بانک‌ها، سلب مالکیت خصوصی ابزار تولید و برنامه ریزی و تنظیم اقتصاد خواهد بود. بنابراین نقد اصلی متوجه روش‌های جمع‌گرایانه است و نه اهداف. روش‌های جمع‌گرایان برای رسیدن به اهداف خود همواره برای دیگر ارزش‌ها خطرآفرین بوده است. مهم‌ترین و والاترین این ارزش‌ها، آزادی فردی و حق انتخاب افراد است. بنابراین برنامه‌ریزی مهم‌ترین وجه تفکر جمع‌گرایی است. جمع‌گرایان معتقدند برای تحقق هرگونه آرمان توزیعی، برنامه‌ریزی ضروری است.

درواقع جمع‌گرایی توضیحی برای نظم‌های توتالیتر است. نظم‌هایی که از هویت جمعی، آرمان‌های جمعی و یک «ما» صحبت می‌کنند. جمع‌گرایی وجه مشترک دو نظام فاشیستی و کمونیستی بود. دو نظامی که بیش از هر نظم دیگری به مرگ و تباهی انسان و انسانیت خدمت کردند. در مقابل جمع‌گرایان، لیبرال‌ها بر بهترین استفاده ممکن از رقابت به‌عنوان وسیله‌ای برای هماهنگ کردن تلاش‌های انسانی تاکید دارند. استدلال آنها بر این عقیده استوار است که هرجا که بتوان رقابت مفید و موثر ایجاد کرد، این رقابت می‌تواند بهترین راه برای هدایت تلاش‌های افراد باشد. استفاده کارآمد از رقابت به‌عنوان یک اصل سازمان اجتماعی از برخی مداخله‌جویی‌ها در نظام اقتصادی جلوگیری می‌کند. مداخلاتی که مانع تولید و رشد ثروت در جامعه هستند و در نهایت آزادی انتخاب افراد را محدود می‌کنند.

از دید لیبرال‌ها، اصول جامعه مدرن، آزادی، فراگیری و رقابت است؛ اما مهم‌ترین اصول اخلاقی جوامع ابتدایی، همبستگی، گروه‌گرایی، تعقیب هدف‌های جمعی، سرکوب تک‌روی و مبارزه با فردگرایی است. در واقع جمع گرایی نماینده غرایز و عواطف و اخلاق جوامع ابتدایی است. اخلاقی که به‌کار جوامع بسته و ابتدایی می‌آید؛ زیرا بقای این جوامع در گرو اطاعت از سر کرده یا پیشوا، اطاعت از قواعد از پیش تعیین‌شده، اولویت اهداف جمعی، کمک به دیگران و نزدیکان، دگرخواهی و همبستگی است. در این نوع جوامع، تک‌روی، فردگرایی و استقلال شخصی نه تنها با سرکوب فرد همراه است، بلکه به نابودی جمع یا گروه و حتی فرد منجر می‌شود. بشر در بخش بزرگی از تاریخ در این نوع جوامع زیسته است. اما در دوره جدید، برخلاف زندگی پیشامدرن، شرط زندگی در جامعه آزاد، پذیرش آزادی و مسوولیت، جایگزینی ضابطه به جای رابطه و مراوده و مبادله با انسان‌های خارج از محدوده خانواده، قبیله و آشنایان است. بنابراین مهم‌ترین اصول اخلاقی جوامع ابتدایی جمع‌گرایی بوده که اکنون به سوسیالیسم به ارث رسیده است.

در مقابل، فردگرایی ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص می‌دهد و در نتیجه فردگرایی نظریه‌ای است که از آزاد گذاردن افراد حمایت می‌کند. به نحوی که به هر آنچه آن را نفع شخصی خود می‌دانند عمل کنند. آدام اسمیت در کتاب مهم خود، ثروت ملل نشان داد که پیگیری نفع شخصی در نهایت به سود همگان و زندگی جمعی انسان‌هاست. فردگرایی لیبرال هم هستی‌شناختی است و هم اخلاقی. این مفهوم فرد را واقعی‌تر، بنیادی‌تر و مقدم بر جامعه تلقی می‌کند. فردریش هایک در جلد سوم از کتاب «قانون، قانون‌گذاری و آزادی» می‌نویسد: «انسان در آزادی رشد نکرده است. عضو گروه کوچکی که زندگی‌اش در گرو چسبیدن به گروه بود، نمی‌توانست آزاد باشد. آزادی محصول تمدن است که انسان را از قیود گروه کوچک رها کرد. گروهی که حتی رئیس آن نیز ناچار به تبعیت از وضعیت زودگذر آن بود. آزادی با تحول تدریجی نظام قواعد رفتار تمدن که در عین حال نظام قواعد رفتار آزادی نیز هست امکان‌پذیر شد.»

هایک در ادامه می‌نویسد: «اشاعه تدریجی برخی اعتقادات اخلاقی و پذیرفته شدن آنها از سوی اکثریت مردمان دنیای غرب بود که این جامعه مبادله‌ای و هدایت هماهنگی تقسیم کار بسیار گسترده از راه قیمت‌های متغیر بازار را ممکن گردانید.» بنابراین هایک تحول اخلاقی به سوی فردگرایی را عامل شکل گرفتن تمدن و نظام بازار می‌داند. اما در عین حال گرایش به جمع‌گرایی را به برآمدن و ظهور دوباره غرایز ابتدایی تعبیر می‌کند. او تقاضای جمع‌گرایان برای توزیعی عادلانه را به معنی استفاده از قدرت سازمان‌یافته برای تخصیص هر آنچه هر فرد استحقاق دارد، می‌داند. هایک این جمع‌گرایان را در چند دسته صورت‌بندی می‌کند. یک گروه پیشنهاد بازگشت به قواعد رفتاری را می‌کند که در گذشته‌ای دور رواج داشته و همچنان از نظر احساسی برای انسان گرامی است. گروه دیگری می‌خواهد قواعد جدیدی تدوین کند که خواسته‌های غریزی افراد را بهتر برآورده می‌کنند. نیروهای ارتجاعی و واپس‌گرا نیز از اصول قدیمی در مقابل اصول جدید دفاع می‌کنند.

هایک معتقد است همواره موعظه‌های مبلغان و روشنفکران مانع رشد اقتصاد بازار بوده است؛ پیش از آنکه اقدامات دولتی مانع آن شود. هایک می‌نویسد: «باید قبول کنیم که تمدن مدرن عمدتا با نادیده گرفتن دستورات معلمان اخلاق امکان‌پذیر شده است.» او به ژان بشلر ارجاع می‌دهد که می‌‎نویسد: «خاستگاه و علت وجودی رونق سرمایه‌داری آنارشی سیاسی بود.» بنابراین هایک تمدن را حاصل دور شدن از جمع گرایی می‌داند. در مقابل، رویکرد جمع‌گرا موجب ارجح دانستن آرمان‌های جمعی بر جهت‌گیری‌های فردی است. این ارجحیت راه را برای حذف آرمان‌ها و اهداف افرادی که خلاف جمع می‌اندیشند، باز می‌کند. به بیان دیگر راه برای حذف و سرکوب دگراندیشان، اقلیت‌ها و هویت‌های جدید باز می‌شود. زیر سایه آرمان‌ها و هویت جمعی، افراد و آزادی‌های فردی بی‌اهمیت تلقی می‌شوند. آزادی فدای هویت جمعی، امنیت جامعه یا رسیدن به آرمان‌هایی مانند عدالت اجتماعی می‎‌شود. تاریخ گواهی می‌دهد که انتهای این مسیر به گولاک‌های شوروی و اتاق‌های گاز آلمان نازی می‌رسد.