مردم‌سالاری فقط مشارکت نیست

دکتر امیرحسین خالقی

دکترای سیاست‌گذاری دانشگاه تهران

گفته شده است که کافی است ۵ دقیقه با یک رای‌دهنده معمولی صحبت کنی تا بهترین دلایل علیه دموکراسی را در اختیار داشته باشی! همچنین نقل کرده‌اند که هیچ استبدادی بدتر از استبداد توده‌های مردم نیست؛ مردمی که اندیشه نمی‌کنند، ولی بی‌پروا عمل می‎کنند.

چنین نقدهایی درباره دموکراسی بی‌بهره از حقیقت نیست، ولی هرچه در احوال جهان می‌نگریم، بیشتر به گفته سیاستمدار کهنه‌کار بریتانیایی، وینستون چرچیل، نزدیک می‌شویم که دموکراسی شیوه بسیار بدی برای حکومت است، ولی چه کنیم که بهتر از آن نداشته‌ایم. کسانی بر این باورند حال که شناختن و یافتن حکمران ایده‌آل ممکن نیست، باید به دنبال ابزاری بود که بتوان دست‌کم حکمران‌های بد را بدون دردسر کنار گذاشت، دموکراسی روشی است که مردم بدون درگیر شدن در جنگ داخلی و خشونت می‌توانند حاکمان بد را کنار گذارند. امروزه دیگر برتری دموکراسی به‌عنوان شکل برتر حکمرانی پذیرفته شده است، حتی تمامیت‌خواه‌ترین حکومت‌ها نیز مجبورند خود را تا اندازه‌ای دموکراتیک و برآمده از خواست مردمشان نشان بدهند. اما گذشته از این دیدگاه‌های مختلف، موضوعی که برای بسیاری در کشور ما نیز مطرح است، نسبت دموکراسی و توسعه است. لازم است دموکراسی داشته باشیم تا توسعه پیدا کنیم، یا در پی توسعه‌یافتگی دموکراسی هم خواهد آمد، یا این دو ربطی به هم ندارند؟ پاسخ به چنین پرسش‌هایی ساده نیست، به ویژه اینکه تفسیرهای متعددی از توسعه و دموکراسی وجود دارد.

وقتی به پیروی از صاحب‌نظرانی مانند آمارتیا سن، توسعه را چندوجهی و گسترده در نظر می‌گیریم و آزادی و پیشرفت اجتماعی و انسانی را در آن پررنگ می‌کنیم، همبستگی توسعه و دموکراسی آشکار است. اما اگر توسعه را بیشتر با اقتصاد تعریف کنیم و با رشد اقتصادی مترادف بگیریم، ارتباط آن با دموکراسی آنقدر هم واضح نیست. کسانی با توجه به نمونه‌هایی مانند چین معتقدند گاهی حکومتی تک‌حزبی و غیردموکرات در زمینه اقتصاد بسیار موثر عمل می‌کند و بهتر می‌تواند اصلاحات سیاسی لازم را پیش ببرد، چنین رویکردی را توسعه آمرانه هم نامیده‎اند که در میان برخی از سیاست‌گذاران ایرانی هم هوادارانی دارد. با این حال، در پژوهشی گسترده که سال‌های ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۰ را در برمی‌گیرد، به‌صورت تجربی نشان داده شده که در یک افق ۳۰ ساله کشورهایی که به دموکراسی رو آورده‌اند، سرانه تولید ناخالص داخلی آنها (نقش هر شهروند در اقتصاد) تا ۲۰ درصد افزایش یافته و دموکراسی و آزادی‌های مدنی نقشی جدی در بهبود و پیشرفت اقتصاد داشته است. همچنین نشان داده شده که در ۵۰ سال اخیر، پیشرفت‌های جهانی در بهبود دموکراسی به رشد ۶ درصدی اقتصاد جهان انجامیده است. از این رو با آنکه برای کشورهای فقیر باید محتاطانه‌تر اظهار نظر کرد، نمی‌توان نقش پراهمیت دموکراسی در تحقق توسعه را نادیده گرفت. گذشته از این، هواداران اقتصاد بازار آزاد (اقتصاد سرمایه‌داری) نیز از مدت‌ها پیش گفته‌اند که وقتی در اقتصاد بر مزیت‌های رقابت و انتخاب فردی تاکید می‌شود، نمی‌توان در عرصه سیاست آنها را ممنوع کرد. دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد در واقع دو روی یک سکه‌اند و ارزش‎های اقتصاد در سیاست و دیگر حوزه‎های کنش انسانی هم سرریز می‌کند. اگر اقتصاد بازار را برای بهبود اقتصاد و توسعه تجویز می‌کنیم که گویا گزینه بهتری هم نداریم، پرداختن به دموکراسی هم ناگزیر خواهد بود.

با این حال باید یادآور شد که دموکراسی فقط برگزاری انتخاب نیست. منظور از دموکراسی چیزی بیشتر از مشارکت شهروندان در انتخابات است و آزادی‌های مدنی و دیگر شیوه‌های مشارکت سیاسی را هم باید در نظر داشت. توجه صرف به نرخ مشارکت گمراه‌کننده است و نرخ بالای مشارکت در انتخابات همیشه و همه جا معنای مثبتی ندارد. پیر بوردیو، جامعه شناس بنام فرانسوی، جایی می‌نویسد در ژاپن بالاترین نرخ مشارکت مربوط به زنان کم‌سواد مناطق روستایی است، ولی در فرانسه برعکس زنان کم‌سواد و محروم پایین‌ترین مشارکت را دارند. در نگاه نخست به نظر تفاوتی عظیم وجود دارد، ولی او نشان می‌دهد که در هر دو مورد حرف یکی است. در واقع آنها نوعی سیاست گریزی را نشان می‌دهند که در یکی با غیبت از فضای مشارکت سیاسی و در دیگری با نوعی مشارکت افراطی جلوه گر می‌شود. از این رو هرچند یکی از بارزترین نمودهای دموکراسی شرکت در انتخابات است، دموکراسی واقعی را نباید تنها با شاخص درصد مشارکت شهروندان ارزیابی کرد. برای آنکه تصویری واقعی‌تر از اوضاع داشته باشیم، بد نیست به وضع کشورمان از نظر شاخص دموکراسی (Democracy Index) اکونومیست بپردازیم، این شاخص افزون بر مشارکت در انتخابات عواملی مانند تکثرگرایی و برگزاری آزاد انتخابات، پاسخگویی دولت‎ها، آزادی‌های مدنی، فرهنگ سیاسی دموکراتیک را هم در نظر می‌گیرد. در آخرین گزارش، رتبه ایران در این شاخص ۱۵۶ در میان دیگر کشورهای جهان است، مقدار شاخص در سال‌های گذشته روند کاهشی نشان می‌دهد، ولی در سال ۲۰۱۵ افزایش یافته است. چنان که شاید بتوان انتظار داشت در حوزه مشارکت سیاسی وضعیت دموکراسی کشورمان مناسب‌تر است، اما در چهار حوزه دیگر وضعیت چندان رضایتبخش نیست.

مشارکت بالای مردم در انتخابات یکی از نشانه‌های دموکراسی و اعتماد مردم به حکومت است، اما نباید در این نقطه متوقف شد و آن را کافی دانست. دموکراسی با برگزاری انتخابات تمام نمی‌شود، روز بعد از انتخابات تازه شروع آن است. دموکراسی مساله به قدرت رسیدن این یا آن نامزد نیست، بلکه مساله ایجاد قانون‌ها و نهادها است، نباید آن را حکومت اکثریت دانست، بلکه حکومتی است که اقلیت هم از حقوق برابر با اکثریت برخوردارند و سهمی و صدایی در اداره کشور دارند. نباید آن را چنان تفننی و لوکس تصویر کرد که گویا تنها مطالبه طبقه خاصی از جامعه است، باید به این باور رسید که دموکراسی ضرورتی جدی برای توسعه و پیشرفت ایران به شمار می‌رود و بیش از همه، فقرا و نابرخوردارها از آن بهره‌مند می‌شوند. بهبود وضعیت دموکراسی مترادف با کاهش فساد و شفافیت است، برای اثبات کافی است رتبه وضعیت دموکراسی کشورها و رتبه فساد آنها (Corruption Perceptions index) را با هم تطبیق دهید. این روزها که به دنبال جذب سرمایه‌های خارجی برای بهبود اقتصاد کشور هستیم و به دلیل برخی تجربه‌های بد قبلی هنوز اعتماد کافی وجود ندارد، باز هم مساله دموکراسی اهمیت خود را نشان می‌دهد. سرمایه‌گذارانی که مشارکت بالای مردم را می‌بینند، اطمینان می‌یابند که سرمایه شان جای امنی است و این ریسک سیاسی کارشان را کاهش می‌دهد. گذشته از این، کشورهای دموکراتیک برای دیگران قابل اعتمادتر به نظر می‎رسند، دلیل آن هم روشن است وقتی شهروندان کشوری از آزادی برخوردار باشند و در داخل بتوانند بدون خشونت و مسالمت آمیز مسائل خود را حل کنند، احتمال بیشتری دارد در برابر دیگر کشورها هم از در گفت‌وگو، صلح و عقلانیت وارد شوند. وقتی کشورهای برتر شاخص دموکراسی را با برترین‌های شاخص صلح جهانی (Global Peace Index) مقایسه می‌کنیم، اشتراک زیادی در آن به چشم می‌خورد که می‌تواند گواهی بر همبستگی دموکراسی و صلح تلقی شود.