چشم‌انداز رونق انحصار نوآورانه

افزایش سریع قیمت سهام این شرکت‌ها که برای بزرگ‌ترین بازیگران بالغ بر هزار‌درصد نیز بود، فضایی هیجان‌‌‌انگیز برای ورود بازیگران جدید پدید آورده بود که طبق یک‌اصل رفتار می‌‌‌کردند: «هرچه سریع‌‌‌تر بزرگ‌‌‌شدن.» از انبوه شرکت‌های ایجادشده در آن زمان، تا امروز شمار محدودی باقی مانده‌‌‌اند که از مشهورترین آنها می‌‌‌توان به آمارون، ای‌‌‌بی و شاترفلای اشاره کرد. امروزه برخلاف سه‌دهه قبل، این تعداد محدود شرکت‌های بزرگ فناوری هستند که پاسخگوی نیاز کاربران هستند و همین امر به بروز نگرانی‌هایی درباره حاکمیت انحصار بر بازار خدمات دیجیتال و به حاشیه رفتن رقابت که روح اقتصاد بازار آزاد است، منجر شده است.

برآیند این وضعیت را می‌‌‌توان در جدال‌‌‌های دو سوی اقیانوس اطلس مشاهده کرد که در یک‌سو کمیسیون تجارت فدرال، دولت ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا ایستاده‌‌‌اند و در سوی دیگر متا، گوگل، آمازون و اپل صف‌‌‌آرایی کرده‌‌‌اند. در حالی که گروه نخست ادعا می‌کند، شرکت‌های گروه دوم انحصار ایجاد کرده‌‌‌اند و باید با اهرم‌‌‌هایی نظیر جریمه تنظیم شوند، گروه دوم خود را تنها یکی از بازیگران اقتصاد نوظهور دیجیتال می‌‌‌دانند. اما تا چه میزان می‌‌‌توان از وجود واقعیتی تحت عنوان «انحصار» در این زمینه یاد کرد؟ آیا بار دیگر قرار است وارد عصر دات‌‌‌کام دیگری با ورود شرکت‌های جدید شویم که انحصار بازیگران فعلی را می‌‌‌شکنند؟

معمولا باورمندان به وجود انحصار در حوزه دیجیتال، از پاسخ‌دادن به این پرسش که بیگ‌‌‌تک‌‌‌ها در چه زمینه‌‌‌ای انحصار ایجاد کرده‌‌‌اند، عاجزند. برای مثال ادعا می‌شود که فیس‌‌‌بوک از سال ۲۰۱۱ بیش از ۶۰‌درصد بازار شبکه‌‌‌های اجتماعی ایالات‌متحده را به خود اختصاص داده است. این در حالی است که معلوم نیست ۴۰‌درصد دیگر بازار دست کدام‌یک از شبکه‌‌‌های اجتماعی است که ممکن است تنها در زمینه چت یا به‌‌‌اشتراک‌‌‌گذاری عکس یا دیگر کارکردهایی که در فیس‌‌‌بوک ترکیب شده است، فعالیت کنند. زمانی که بازار ارتباطات اجتماعی این‌‌‌گونه مقطع به تصویر کشیده می‌شود، سهم ادعایی ۶۰درصدی فیس‌‌‌بوک نیز چندان محلی از اعراب ندارد و رقم واقعی پایین‌‌‌تر خواهد بود. مساله مهم دیگر، خلط میان دو مفهوم محبوبیت نسبی و سهم بازار است.

اینکه کدام‌یک از پلتفرم‌‌‌ها بیشتر از سایرین مورد استفاده قرار می‌‌‌گیرند، تنها از محبوبیت نسبی آنها بین کاربران حکایت دارد که با سهم بازار منطبق نیست. در واقع حتی می‌‌‌توان ادعا کرد که بازاری برای شبکه‌‌‌های اجتماعی وجود ندارد. کاربر فیس‌‌‌بوک می‌‌‌تواند در آن واحد، کاربر توییتر و اسنپ‌‌‌چت هم باشد. حضور در یک پلتفرم، آزادی حضور در دیگر پلتفرم‌‌‌ها را از بین نمی‌‌‌برد و همین امر سخن راندن از مفهومی تحت عنوان انحصار را در میان آنها دشوار می‌‌‌سازد. این واقعیت در زمینه فروشگاه‌‌‌های آنلاینی همچون آمازون نیز صادق است. سهم تخمینی ۴۰درصدی آمازون از فروش آنلاین در آمریکا اغراق‌‌‌آمیز است؛ زیرا سه‌‌‌چهارم آن مربوط به فروشندگان شخص ثالثی است که علاوه بر آمازون، از پلتفرم‌‌‌های دیگر مانند سایت‌‌‌های فروش آنلاین اختصاصی خودشان (۳۴درصد)، ای‌‌‌بی (۵۲درصد)، والمارت (۱۷درصد) و شاپیفای (۱۷درصد) نیز بهره می‌‌‌برند.

حال اگر به جای واژه «انحصار»، از اصطلاح واقع‌‌‌گرایانه‌‌‌تری همچون «تسلط بر بازار» در این زمینه استفاده کنیم، پیامد این وضعیت چه خواهد بود؟ اگر ده‌‌‌ها موتور جست‌‌‌وجوی قدرتمند به‌جز گوگل و ده‌‌‌ها شبکه اجتماعی به‌جز فیس‌‌‌بوک، نیاز کاربران را که بین آنها به صورتی تقریبا مساوی توزیع شده بود، پاسخ می‌‌‌دادند، تجربه کاربر چه تحولی را از سر می‌‌‌گذراند؟ مساله حائز اهمیت این است که نقطه شروع بیگ‌‌‌تک‌‌‌ها به‌‌‌عنوان شرکت‌هایی با تسلط زیاد در میان کاربران، خلق محصولاتی با ارزش‌افزوده به‌‌‌شدت بالا برای عموم مردم است. در واقع، مطلوبیت تولیدات آنها برای مصرف‌کنندگان به‌قدری بالاست که در نظام ترجیحات آنها، نوعی مهندسی را صورت می‌دهد و ارزشی مانند کارآیی را فوق‌ارزشی مانند حریم خصوصی یا چیزی مشابه انحصار قرار می‌دهد.

از این رو، نمی‌‌‌توان این را بدیهی دانست که اقدامات ضدانحصار دولت‌‌‌ها و تامین فضا برای رقبای نوپدید، الزاما کاربران وفادار شرکت‌های مسلط را به سمت دیگر بازیگران سوق دهد. شرکت‌هایی مانند ای‌‌‌بی و آمازون، در فضایی انحصارگرایانه رشد نکردند، بلکه بازماندگان رقابت شدید عصر دات‌‌‌کام بودند؛ رقابتی که معلول رشد سریع محبوبیت فناوری اینترنت بود؛ نه تنظیم‌‌‌گری نیروهای بخش عمومی. به‌رغم آنکه عملکرد مطلوب این شرکت‌ها در بازار به تسلط بالای پایدار آنها منجر شد، مصرف‌کنندگان خود را در وضعیت اجبار حس نکردند که این نیز یکی از ویژگی‌‌‌های خاص حوزه پلتفرم‌‌‌ها و شبکه‌‌‌های اجتماعی است.  بسیاری از پلتفرم‌‌‌های محبوب، عمر کوتاهی دارند و در مدت‌زمانی کم توانسته‌‌‌اند، نظر مساعد کاربران را به خود جلب کنند. شبکه اجتماعی تیک‌‌‌تاک که در سال ۲۰۱۶ معرفی شد، طی ۶ سال توانسته است به سومین شبکه اجتماعی محبوب جهان، پس از فیس‌‌‌بوک و اینستاگرام، تبدیل شود.

برآورد شده است که این برنامه ۷۵۰میلیون نفر کاربر ماهانه فعال دارد که معلول رشد سریع ۸/ ۵۹درصدی در سال ۲۰۲۰ و ۸/ ۴۰درصدی آن در سال ۲۰۲۱ بود. براساس آنچه ذکر شد، مناسبات فعلی جهان بیگ‌‌‌تک‌‌‌ها دو خصیصه مهم را به‌صورت توامان داراست: تسلط بالای بازیگران کم‌‌‌شمار و گشودگی همیشگی در زمینه نوآوری. این شرایط باعث شده است تا تسلط بر بازار به انحصار نینجامد و بازیگران مسلط پیشین، همیشه به دنبال راه‌‌‌هایی برای حفظ کاربران خود باشند. در عین حال، همیشه بازیگران خلاق تازه‌‌‌واردی نیز حضور دارند که به شیوه خاص خود، نیاز کاربر را پاسخ می‌دهند. می‌‌‌توان حاصل این روابط را نوعی خودتنظیمی دانست که بهتر و موثرتر از هر نوع تنظیم‌‌‌گری ملی و فراملی عمل کرده و منافع عموم کاربران را با مشارکت و انتخاب خود آنها تامین می‌کند. امروزه به‌سختی می‌‌‌توان از ظهور دوباره عصر دات‌‌‌کام سخن به میان آورد. با این حال، انحصار نیز خطری محسوس در بازار مکاره بیگ‌‌‌تک‌‌‌ها نیست.