متحد امنیتی تمام‏‏‌عیار آمریکا

طی نزدیک به ۵۰سال، پکن و واشنگتن با موفقیت از تبدیل تایوان به نقطه‌‌ کانونی رقابت استراتژیک و محرک بالقوه‌‌ جنگ اجتناب کردند. این امر به‌طور عمده به دلیل تفاهم ضمنی بین دو کشور در زمان عادی‌‌‌سازی و به رسمیت شناختن دیپلماتیک ممکن شد. این تفاهم باعث شد ایالات‌‌‌متحده، «جمهوری خلق چین» (PRC) را به‌‌‌جای «جمهوری چین» (ROC) [یا همان تایوان] مورد شناسایی قرار دهد و عملا شناسایی خود از «جمهوری چین» را پس‌بگیرد. در نهایت، شناسایی «جمهوری خلق چین» به‌‌‌عنوان تنها دولت مشروع چین و «اعتراف» آمریکا به این موضع «جمهوری خلق چین» که تایوان بخشی از چین است، زمینه‌‌ تفاهم و برقراری روابط را فراهم کرد. در عوض، چین تاکید خود بر «آزادسازی» اجباری تایوان را با سیاست جدید «اتحاد مسالمت‌‌‌آمیز» به‌‌‌عنوان اولویت اصلی جایگزین کرد.

طرف آمریکایی این تفاهم، هسته‌‌ اصلی «سیاست چین واحد» را تشکیل می‌دهد، در حالی که رهبران چین موضع خود را در بیانیه‌‌‌های رسمی از دهه‌‌ ۱۹۷۰ به این‌‌‌سو تکرار کرده‌‌‌اند. پکن برخی از جنبه‌‌‌های «سیاست چین واحد» ایالات‌‌‌متحده را نمی‌‌‌پذیرد -به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال، اینکه واشنگتن فقط «اعتراف می‌کند» تایوان بخشی از چین است و معتقد است وضعیت حقوقی تایوان همچنان تعریف‌‌‌نشده است- اما تا همین اواخر آن را به‌‌‌عنوان موضع معتبر از تعهد ایالات‌‌‌متحده برای خودداری از حمایت از تایوان (درصورتی‌‌‌که به دنبال استقلال یا جدایی دائمی از سرزمین اصلی چین باشد) تلقی می‌‌‌کرد. این مساله به پکن فرصت داده است تا در عین حفظ بازدارندگی در برابر تلاش‌‌‌های احتمالی برای نقض این تفاهم، بر اتحاد مجدد صلح‌‌‌آمیز با این جزیره تمرکز کند.

واضح است که پکن هرگز امکان استفاده از زور برای اتحاد مجدد با تایوان را به‌‌‌عنوان آخرین راه‌‌‌حل رد نکرده است. همچنین روند دستیابی به اتحاد مسالمت‌‌‌آمیز و ویژگی‌‌‌های آن وضعیت نهایی (فراتر از توصیفات مبهم فرمول «یک کشور، دو سیستم») تا حد زیادی همچنان تعریف‌‌‌نشده است. با وجود این‌‌‌، ایالات‌‌‌متحده تعهد چین به اتحاد صلح‌‌‌آمیز را به‌‌‌اندازه‌‌‌ای معتبر می‌‌‌دانست که حمایت از سیاست چین واحد و محدود کردن کمک‌‌‌های نظامی خود به تایوان را (البته در زمینه‌‌ فروش تسلیحات مستمر به جزیره) توجیه کند. حفظ پایداری این تفاهم بین ایالات‌‌‌متحده و چین مستلزم حمایت از رفتارهای خاصی است. مهم‌تر از همه، دامنه‌‌ روابط واشنگتن با تایوان باید محدود به سطح غیررسمی باشد، به‌‌‌گونه‌‌‌ای که به‌‌‌آسانی قابل‌‌‌درک و پذیرش -به‌‌‌ویژه از سوی پکن- باشد. علاوه بر این، مقاومت واشنگتن در برابر تلاش یک‌‌‌جانبه‌‌ تایپه برای جدایی دائمی تایوان از چین باید همچنان معتبر باشد.

آنچه به همان اندازه مهم است، این است که برای حفظ دوام «سیاست چین واحد»، ایالات‌‌‌متحده باید به «رد» تلاش‌‌‌ها برای تعامل یا رفتار با تایوان به‌‌‌عنوان متحد امنیتی تمام‌‌‌عیار ادامه دهد؛ به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال، با برگزاری مانورهای نظامی با نیروهای تایوان، استقرار نیروهای رزمی ایالات‌‌‌متحده در این جزیره یا واردکردن تایوان به شبکه‌‌ دفاعی ایالات‌‌‌متحده که اکنون در امتداد ساحل آسیا ساخته ‌‌‌شده است. نقض این رفتارها و صرف‌‌‌نظر از اینکه مقامات ایالات‌‌‌متحده به‌‌‌طور «لفاظی‌وار» به حمایت از «سیاست چین واحد» ادامه می‌دهند یا خیر، به‌طور مستقیم تفاهم ایالات‌‌‌متحده و چین را تضعیف می‌کند و این امر احتمال درگیری خطرناک بر سر تایوان را که واشنگتن می‌‌‌خواهد از آن اجتناب کند، افزایش می‌دهد. به‌‌‌طور مشابه، تعهد پکن به اتحاد مسالمت‌‌‌آمیز با تایوان نیز باید معتبر باقی بماند. این امر مستلزم تلاش‌‌‌های مستمر برای تعامل با تایپه در گفت‌وگوهای بین‌تنگه‌‌‌ای؛ تقویت روابط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بین‌تنگه‌‌‌ای و اجتناب از دستیابی به قابلیت‌‌‌های بزرگ آبی-خاکی یا سایر قابلیت‌‌‌های نظامی یا کاربردهایی است که به‌‌‌طور منطقی در راستای آماده‌‌‌سازی برای حمله به تایوان است.

شوربختانه، تعهدات ایالات‌‌‌متحده و چین در قبال ویژگی‌‌‌های فوق که ثبات را در تنگه‌‌ تایوان برای چنددهه حفظ کرده، چند سال است که رو به ‌‌‌زوال بوده است. «فرآیند فرسایش» در دهه‌‌ ۱۹۹۰ (اگر نگوییم زودتر) آغاز شد؛ اما در دهه‌‌ گذشته با تشدید رقابت بین پکن و واشنگتن، سرعت قابل‌‌‌توجهی یافته است. هر دوطرف در این روند مقصر هستند؛ اما می‌‌‌توان گفت ایالات‌‌‌متحده خطرناک‌‌‌ترین محرک درگیری احتمالی است. این امر به این دلیل است که از خط‌قرمز پکن نسبت به خط قرمز واشنگتن راحت‌‌‌تر می‌توان عبور کرد. خطرات و هزینه‌‌‌های توسل به‌‌‌زور برای کنترل تایوان برای چین قطعی و همچنان زیاد است، در حالی که تعداد فزاینده‌‌‌ای از ناظران آمریکایی معتقدند حذف یا حتی لغو سیاست چین واحد خطری ضروری و قابل‌‌‌قبول برای بازدارندگی پکن است. در مورد عواقب تصمیم چین مبنی بر حمله به تایوان تردید کمی وجود دارد. شبیه‌‌‌سازی‌‌‌های جنگی متعدد، بحث‌‌‌های مدیریت بحران «دومسیره» و ارزیابی‌‌‌های دقیق از قابلیت‌‌‌های نظامی در همه‌‌ طرف‌‌‌ها به‌‌‌وضوح نشان می‌دهد که جنگ بر سر این جزیره، صرف‌‌‌نظر از اینکه کدام طرف غالب باشد، به پیروزی بزرگی منجر می‌شود.

با وجود نیاز ایالات‌‌‌متحده به حفظ ابهام استراتژیک در مورد اینکه «آیا» و «چه زمانی» ممکن است به تایوان در درگیری با پکن کمک کند، عملا قطعی است که اگر چین بدون تحریک به جزیره حمله کند، نیروهای ایالات‌‌‌متحده برای دفاع در این جزیره مستقر خواهند شد؛ بنابراین از نزاع بزرگ اطمینان حاصل می‌شود؛در نتیجه، تایوان آسیب اقتصادی عظیمی را متحمل خواهد شد که سطح عمیقی از دشمنی بین تایوان و چین را برای نسل‌‌‌ها تضمین می‌کند؛ تلفات جانی احتمالا به ده‌‌‌ها‌ هزار نفر می‌‌‌رسد، اگر نگوییم بیشتر و روابط اقتصادی و دیپلماتیک چین با ایالات‌‌‌متحده، ژاپن و سایر کشورهای بزرگ تیره و باعث رکود بزرگ منطقه‌‌‌ای و جهانی خواهد شد. البته توانمندی‌‌‌های نظامی طرف‌‌‌ها از طریق تلفات یا به کار بردن هواپیماها، کشتی‌‌‌ها، موشک‌‌‌ها و دیگر تجهیزات تسلیحاتی و لجستیکی به‌‌‌شدت کاهش می‌‌‌یابد. در نهایت، هر جنگ بزرگی در صورت اشتباه محاسباتی یک یا هر دوطرف، خطر درگیری هسته‌‌‌ای را به همراه خواهد داشت.

شی جین پینگ، بر دستیابی به پیشرفت در جهت اتحاد تاکید قابل‌‌‌توجهی داشته است. بااین‌‌‌حال، «تلاش برای پیشرفت در جهت اتحاد» و «حرکت قاطعانه برای رسیدن به وحدت»، دو موضوع متفاوت هستند. با وجود اتکای فزاینده‌‌ این کشور به ارعاب نظامی، محاسبات پکن برای استفاده‌‌ واقعی از زور به‌‌‌شدت سیاسی است، نه نظامی؛ تمرکز بر این است که آیا واشنگتن به‌‌‌طور کامل «سیاست چین واحد» خود را ملغا می‌کند و جدایی دائمی تایوان از چین را برمی‌‌‌گزیند یا خیر. چنین اقدامی از سوی ایالات‌‌‌متحده، پکن را به گوشه‌‌ رینگ می‌‌‌کشد و این کشور را وادار می‌کند تا خطر بزرگ استفاده از زور را بپذیرد؛ خواه واشنگتن را وادار به تغییر مسیر کند یا یک‌‌‌بار برای همیشه مشکل تایوان را حل کند. تقریبا یقین داریم که چین این کار را انجام می‌دهد؛ حتی اگر ایالات‌‌‌متحده از توانایی نظامی برتر برخوردار باشد. چین به‌‌‌مراتب انگیزه‌‌ بیشتری برای دستیابی به اتحاد از طریق فشارها و اغواهای غیرمستقیم دارد؛ البته تا زمانی که واشنگتن با کنار گذاشتن سیاست چین واحد خود این گزینه را تعطیل نکند.