بحران اقتصادی پسا کمونیسم

چارلز کنی کارشناس عالی مرکز توسعه جهانی مترجم: شادی آذری منبع: بیزینس‌ویک یک ربع قرن از فروپاشی دیوار برلین گذشته است و رویدادهای اخیر در اوکراین به اندازه کافی گواهی می‌دهند که اختلاف بین روسیه و غرب با پایان جنگ سرد به اتمام نرسیده است، اما این تنها دلیل برای دست کشیدن از خوش‌بینی‌های ۱۹۸۹ نیست. اوایل دهه ۱۹۹۰ سرشار بود از این امید که اقتصادهای شرق اروپا و آسیای مرکزی، به‌محض رهایی از قید کنترل دولت، رونق می‌گیرند. در واقع عملکرد اقتصادی بلوک شرق سابق بسیار بد بود و حتی برای برخی از کشورها بدتر از نظام کمونیستی بود. این درسی است که از هرج و مرج ناشی از تغییرات گرفته شد، اما همچنین نشان داد که چرا رشد اقتصادی فقط یک معیار محدود برای سنجش پیشرفت است.

بر اساس آمار منتشر شده توسط بانک جهانی، کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی دارای درآمدهای کم و متوسط، در کل به‌عنوان یک منطقه، از سال ۱۹۹۰ میانگین سرانه تولید ناخالص داخلی خود را تا ۴۳ درصد افزایش دادند. این مقدار کمی بهتر از آمار مربوط به کشورهای آفریقای تحت صحراست، اما بدتر از آمار مربوط به آسیای جنوبی و شرقی، آمریکای لاتین یا خاورمیانه و آفریقای شمالی است. سرانه تولید ناخالص داخلی ۱۳ کشور ( که بیشترین جمعیت منطقه را در بر داشتند) از میان ۲۵ کشور بلوک شرق سابق، از سال ۱۹۹۰ به بعد کندتر از میانگین جهانی افزایش یافت. از ۱۶۵ کشوری که بانک جهانی داده‌های آنان را در اختیار دارد، سرانه تولید ناخالص داخلی روسیه (بر اساس برابری قدرت خرید) سی و سومین رقم بالا در سال ۱۹۹۰ و چهل و دومین رقم بالا در سال ۲۰۱۳ را به خود اختصاص داده است. اوکراین از رتبه پنجاه و پنجم به رتبه نود و سوم سقوط کرده است. بلغارستان و لتونی یک پله سقوط کردند، رومانی ۴ پله و مجارستان ۸ پله سقوط کردند. لهستان با ۱۶ پله ارتقا توانست به چهل و پنجمین کشور ثروتمند جهان تبدیل شود و ارمنستان توانست از سال ۱۹۹۰ تا کنون سرانه تولید ناخالص داخلی خود را دو برابر کند. شش کشور در منطقه هم‌اکنون فقیرتر از آن سال هستند که اوکراین و گرجستان هم در زمره آنان قرار دارند. نرخ رشد اقتصادی کشورهای بلوک کمونیستی سابق فقط در مقایسه با سایر کشورهای جهان مایوس‌کننده نیست؛ بلکه در مقایسه با خودشان در دوران حکومت کمونیستی هم رو به وخامت گذارده‌اند. پروژه مدیسون داده‌هایی تاریخی از ۴۶ اقتصاد جهان در اختیار دارد که سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۸۹ و ۲۰۱۰ را تحت پوشش قرار می‌دهند. این اطلاعات، داده‌های کشورهای بلغارستان، مجارستان، یوگسلاوی سابق و کشورهای جانشین آن، اتحاد جماهیر شوروی سابق و کشورهای جانشین آن را در بر می‌گیرد. در سال ۱۹۳۹، بلغارستان سی و ششمین کشور ثروتمند از میان ۴۶ کشور بود. این کشور تا سال ۱۹۸۹ به جایگاه

سی و یکم ارتقا یافت و تا سال ۲۰۱۰ به جایگاه سی‌ام رسید. اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۳۹ در جایگاه بیست و هفتمین کشور ثروتمند جهان بود و تا سال ۱۹۸۹ توانست به جایگاه بیست و ششم ارتقا یابد، اما تا سال ۲۰۱۰ کشورهای جانشین آن دوباره به جایگاه سی و چهارم تنزل کردند. از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۸۹ متوسط نرخ رشد بلغارستان از آمریکا پیشی گرفت و متوسط رشد در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق هم، از هلند سبقت گرفت. به همین ترتیب یوگسلاوی و کشورهای جانشین آن تحت حکومت کمونیسم نسبتا ثروتمندتر شدند و پس از ۱۹۸۹ دوباره فقیرتر شدند. مجارستان را می‌توان یک استثنا دانست که تحت حکومت کمونیسم نسبتا فقیرتر شد، اما پس از آن هم به سقوط خود در رده‌بندی‌های درآمدی ادامه داد.

یک کتاب از آلفرد بن به نام مطالعه توسعه اقتصادی که در سال ۱۹۵۷ به چاپ رسید، نشان می‌دهد که برخی از رهبران برای دستیابی به موفقیت از اتحاد جماهیر شوروی تقلید می‌کردند. در این کتاب آمده است: «هزینه‌ای که پرداخت شد، ... رهبران کشورهای توسعه نیافته را که گزینه‌های بسیار محدودی برای بهبود شرایط انسانی در اختیار دارند، نترساند.» رشد کندتر منطقه در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و در پی آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث شد بسیاری از مردم فراموش کنند که اقتصادهای کمونیستی زمانی خیلی خوب کار می‌کردند.

این نشان‌دهنده تغییر تئوری‌های موتور محرکه رشد اقتصادی است. در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، سرمایه‌گذاری بالا به‌عنوان رمز توسعه اقتصادی محسوب می‌شد. در دوره پس از سال ۱۹۸۰؛ یعنی زمانی که اقتصاددانان، اقتصاد باز، آزادسازی اقتصاد و کاهش کنترل دولت را به‌عنوان موتور رشد اقتصادی تلقی کردند و طرفدار آن شدند، این ایده که کمونیسم یک فاجعه اقتصادی نیست، رد شد. مشکل چنین تئوری‌هایی این است که کشورهای پسا‌کمونیسم به‌عنوان یک گروه، بد عمل کردند و برخی از کشورها که لیبرال‌ترین سیاست‌ها را به‌کار گرفتند، ضعیف‌ترین رشد را نشان دادند. درست است که لهستان اصلاحاتی بیشتر از همه کشورهای کمونیستی سابق به اجرا گذارده و از آن میان به بعد عملکرد اقتصادی بهتری را نشان داده است، اما گرجستان به‌خاطر برنامه قوی اصلاحاتش مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت. گزارش فضای کسب‌و‌کار که توسط بانک جهانی منتشر شده است کیفیت مقررات راه‌اندازی و ادامه یک کسب‌و‌کار در هر کشور را اندازه‌گیری می‌کند. این گزارش نشان می‌دهد که فضای کسب‌و‌کار در گرجستان بهتر از کانادا، تایوان یا هلند است، اما این کشور (که از مداخلات روسیه آسیب‌دیده است) نسبت به زمان استقلال خود فقیرتر شده است.

رشد کند اقتصاد تنها یکی از مشکلات بسیاری است که گریبانگیر اقتصادهای پساکمونیستی است. در سال ۱۹۸۸ یک پنجم ثروتمند کل جمعیت روسیه، ۳۴ درصد از درآمدهای کشور را در اختیار داشتند. ارقام جدید سهم ۴۷ درصدی آنها را از این درآمدها نشان می‌دهد. امید به زندگی در این کشور به تازگی توانسته است از سطح سال‌های اخیر دوران کمونیسم بالاتر رود. اگر کل ۷۵ سال تاریخ اروپای شرقی یک درس برای تئوری رشد اقتصادی داشته باشد، این است که دولت‌های خود خوانده سوسیالیست در ناکارآمدی و نابرابری و فساد هیچ انحصاری ندارند.

به‌دلیل همه مشکلات اقتصادی فعلی اروپای شرقی و آسیای مرکزی، بسیار مضحک است که پیشنهاد کنیم مدل کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی سابق دوباره احیا شود. چون هزینه‌های انسانی زیادی در پی خواهد داشت: میلیون‌ها نفر در قحطی و زندان و نبود حقوق اولیه و آزادی و کشتارهای دوره استالین جان سپردند. تولید ناخالص داخلی به تنهایی فقط بخشی از معیار پیشرفت‌های انسانی است. به همین دلیل است که با وجود همه شکست‌ها در اصلاحات، هیچ راه برگشتی به آن دوران وجود ندارد.