محمد ملک‌شاهی: «بازار پول» قسمتی از بازار مالی است که در آن مردم و بنگاه‌ها ابزارهای مالی با ضریب نقدشوندگی بالا و سررسید کوتاه‌مدت را مبادله می‌کنند. بازار پول توسط مشارکت‌کنندگان به این مقصود استفاده می‌شود تا در کوتاه‌مدت پول قرض بگیرند یا پول قرض بدهند یا حتی خرید‌های لیزینگی و... نیز جزو کالاهایی است که در این بازار قرار می‌گیرد.نرخ سود نیز در این بازار به مثابه قیمت است و به صورت تعادلی تعیین می‌شود. اما در ایران، نرخ سود به ترتیب دیگری تعیین می‌شود، یعنی شورای پول و اعتبار نرخ سود را به صورت دستوری تعیین می‌کنند. اگر یک کالا توسط دولت پایین‌تر از قیمت به فروش گذاشته شود، مازاد تقاضا شکل می‌گیرد و برای خرید آن صف تشکیل می‌شود و عده‌ای آن را در بازار سیاه با قیمت‌های بالاتر می‌فروشند. در بازار پول نیز وضع به همین ترتیب است و اگر نرخ سود که نقش قیمت را بازی می‌کند با نرخ سود تعادلی برابر نباشد، بازار غیرمتشکلی شکل می‌گیرد که عرضه و تقاضا در آن به تعادل برسند.

در تئوری‌ با فرض اینکه خیلی از قیود محدودکننده وجود نداشته‌باشد، در هر دو حالت‌ (رسمی و غیررسمی) نرخ سود تعادلی در نهایت به صورت یکسان در بازار شکل می‌گیرد و تنها تفاوت این است که در حالت دوم که دولت دخالت کرده است و بازار غیررسمی شکل گرفته برخی هزینه‌های اضافی از جمله هزینه زمانی که در پشت صف تلف شده بر جامعه تحمیل می‌شود و رفاه کل را کاهش می‌دهد. اما در عمل قدری پیچیده‌تر نیز می‌شود و حتی ممکن است در حالت دوم نرخ بازار سیاه نیز با نرخ تعادلی متفاوت باشد. در ایران نیز می‌بینیم که متقاضیان وام‌های بانکی بسیار زیادتر از توان تسهیلات‌دهی بانک‌ها است و به تعبیر اقتصادی برای تسهیلات گرفتن صف تشکیل شده است.

یکی دیگر از پیچیدگی‌های بازار پول در ایران این است که همان‌طور که وام‌های متفاوت نرخ‌های ریسک متفاوتی دارند باید نرخ سود هر کدام نیز با دیگری متفاوت باشد و سرمایه‌گذاری‌های پرریسک باید سود بیشتری نیز به سپرده‌گذاران خود بپردازند. اما در ایران اوراق قرضه شرکتی بسیار کم است و نرخ سود تسهیلات و سپرده‌ها نیز توسط بانک‌ها تعیین می‌شود. با این توضیحات در این پرونده می‌خواهیم بررسی کنیم که چرا بازار غیرمتشکل پولی در ایران شکل گرفته و چگونه باید به سمتی حرکت کنیم که بازار رسمی پول بتواند نیاز متقاضیان را پاسخ دهد و رفاه را در جامعه افزون کند.

آقای مصطفی خضری، به این معما در اقتصاد ایران اشاره می‌کند که: از یک طرف بنگاه‌های اقتصادی از کمبود سرمایه در گردش می‌نالند و از طرف دیگر همه مسوولان اذعان دارند حجم عظیمی از نقدینگی هراز چندگاه به بازار مسکن یا بازار ارز یا بورس وارد می‌شود و حباب قیمتی ایجاد می‌کند. آقای دکتر حمید قنبری برخی از مشکلات قانون‌گذاری برای مجوزدهی به موسسات مالی اعتباری را ذکر می‌کند و آقای مهدی رئیس‌زاده نیز ضمن به رسمیت شناختن نیازی که بازار رسمی نتوانسته پاسخ دهد، پیشنهادهایی برای برون‌رفت از این معضل پیشنهاد می‌کند از جمله اینکه باید ساختار شفاف و قانونی برای عرضه و تقاضای اعتبارات شکل بگیرد و در نهایت مسعود گل‌شیرازی می‌گوید که بانک‌ها نیز اقدامات غیرقانونی متعددی مرتکب شده‌اند و در شرایط فعلی شاید حذف تنها رقیب ایشان یعنی بازار غیرمتشکل پولی فضا را برای افزایش این تخلفات مهیا کند.