بررسی تطبیقی نقش دولت در ایران، چین و افغانستان
دکتر محمدرضا عمادی عضو مجمع عالی توسعه بهرهوری اشتغال عمومی راهحل موقتی برای حل گذر از بحران بیکاری در اقتصاد است و بهعنوان راهحل اساسی و ساختاری قابل اتکا نیست، طرحهای اشتغال عمومی غالبا نیرویهای کممهارت و پروژههای زودبازده و کارهای ساده را هدف قرار میدهد. با توجه به ماهیت اشتغال و بیکاری در ایران که عمدتا نیروهای فارغالتحصیل، ماهر و مدرکدار در حال ورود به بازار کار ایران هستند و بحث اشتغال ضربتی مشکل اشتغال در کشور را حل نخواهد کرد و قطعا شامل کسانی خواهد شد که مهارت کم، توقع کم و مدارک پایین دارند.
دکتر محمدرضا عمادی عضو مجمع عالی توسعه بهرهوری اشتغال عمومی راهحل موقتی برای حل گذر از بحران بیکاری در اقتصاد است و بهعنوان راهحل اساسی و ساختاری قابل اتکا نیست، طرحهای اشتغال عمومی غالبا نیرویهای کممهارت و پروژههای زودبازده و کارهای ساده را هدف قرار میدهد. با توجه به ماهیت اشتغال و بیکاری در ایران که عمدتا نیروهای فارغالتحصیل، ماهر و مدرکدار در حال ورود به بازار کار ایران هستند و بحث اشتغال ضربتی مشکل اشتغال در کشور را حل نخواهد کرد و قطعا شامل کسانی خواهد شد که مهارت کم، توقع کم و مدارک پایین دارند. مشکل اساسی ساختار اشتغال در کشور ما عدم تطبیق نظام اقتصادی و معیشتی با نظام آموزشی و نظام زندگی مردم است. در این کشور افرادی را با مهارت بالا و دانشگاههای با سطح کیفیت بالا تربیت کردیم ولی کاری برای این افراد پیشبینی نشده است، در نظام اقتصادی ایران بیکاری عمده کشور مربوط به افراد تحصیلکرده است که بیکاری در بین زنان تحصیلکرده این کشور پررنگتر و غلیظتر است.
اشتغال عمومی یکی از راههایی است که برای حل بحران بیکاری وجود دارد که بیشتر حالت تنفس مصنوعی به مشکل بیماریِ بیکاری در کشور را دارد و ممکن نیست بهطور ساختاری مشکل اشتغال را در کشور حل کند، با این تنفس مصنوعی جامعه از شوک خارج میشود و مقداری از بحران کاهش مییابد، ولی برای راهحل منطقی بیکاری در طولانی مدت، باید برای راهحل کلی این مشکل برنامهریزی شود تا اقتصاد وارد دوره برنامهریزی بلندمدت منطقی شود. برای مثال سه کشور ایران، چین و افغانستان برای بررسی طرحهای ضربتی و عمومی بررسی میشود، هر سه کشور یک نظام مدیریتی متمرکز دارند، مشکل اساسی هر سه کشور هم بیکاری و بازار کار محدود است، البته اقتصاد سه کشور بسیار متفاوت است، به طور مثال اقتصاد ایران بیشتر متکی به نفت است ولی نظام اقتصادی چین نظامی متکی بر صنعت و تولید و در حال پیشرفت و با برنامهریزی بر اساس منافع ملی است، البته نظام سوسیالیستی در چین صرفا بهعنوان یک چتر برای مقابله با نظامهای بیرونی استفاده میشود. دولت افغانستان هم یک اقتصاد ضعیف سنتی متکی بر کمکهای خارجی و حمایتهای بینالمللی دارد.
ایران
در رابطه با ایران، قبل از انقلاب اقدامات زیادی برای حل مشکل اشتغال انجام نشد، در کل چند طرح اجرا شد که البته نتایج آن بسیار کمرنگ بود، یکی از این موارد، فرستادن دانشجویان در تعطیلات تابستان به روستاها بود که دانشجویان مشغول به کار در زمینهای کشاورزی روستاییان میشدند، ولی در بلندمدت با مشاهده زندگی فلاکتبار روستایی منجر به نارضایتی قشر روشنفکر و دانشجویان شد. بعد از انقلاب، هدف؛ تحکیم اصلیترین شعار انقلاب یعنی عدالت بود، شور انقلابی و نزدیکی حکومت و مردم باعث ایجاد بستری برای حرکتها و رفتارهای بسیجی و داوطلبانه عامالمنفعه به صورت نهادی شد. مانند نهاد جهاد سازندگی که بعدها تبدیل به وزارتخانه شد، یکی دیگر از این طرحها دروی گندم توسط مردم شهری در روستاها بود که باعث همدلی و حس کمک به هم نوع و تعلق بود و در نهایت منجر به اشتغالزایی شد، تاکید در این طرحها، در بلندمدت، حفظ منابع طبیعی است، بهخصوص در ایران که یکی از کشورهایی است که از نظر ذخیرهسازی منابع آب و سطح پوشش گیاهی، ساختار جمعیتی و بهرهبرداری از منابع طبیعی شدیدا نامتعادل است.
در پروژههای آبخیزداری که توسط وزارت کشاورزی انجام شد تاکید مدیران بر این بود که این پروژهها بهوسیله خود مردم محلی انجام بشود، موفقترین پروژهها در مناطق محروم به وسیله خود مردم محلی و در قالب پروژههای منابع طبیعی و آبخیزداری انجام شد، این طرحها در مناطقی مانند مناطق سیستان و بلوچستان، فارس و در کل در مناطق خشک که مردم بهشدت نیاز به آب دارند قابل اجرا است، برای اجرای این طرح باید مناطقی را در نظر گرفت که برای ساماندهی و کمک محتاج به دولت هستند، در مرحله بعد دولت به پیمانکار محلی بودجه برای اجرای طرح پرداخت میکرد و پیمانکار نیز مردم محلی را استخدام میکرد، این طرحها در اغلب موارد به نتایج ملی، محلی و بینالمللی خوبی منتج میشود، در عرصه بینالمللی با کاهش گازهای گلخانهای و در حوزه ملی سازمان ملی جنگلداری اعلام رضایت کرده است و در زندگی مردم محلی نیز تغییرات مستقیم و قابل درکی دارند.
بهعنوان مثال دیگری از طرح اشتغال میتوان از بحث واکسیناسیون دفاع کرد که حدود ۱۳ میلیون نفر روز، کار ایجاد کرد، این طرح در تعطیلات تابستانی مدارس اجرا شد که به دانشآموزان آموزش کوتاهی برای اجرای طرح داده شد. در کل در ایران پروژههای مربوط به محیط زیست موفقتر عمل کرده است دلیل آن مشارکت مردم محلی است که میتواند گروههای مردمی را نزدیکتر کند و رابط بین مردم و دولت را بهبود ببخشد.
چین
بعد از دوره اصلاحات اقتصادی اولویت اول چین رفع مشکل اشتغال نیست بلکه چین به سمت خصوصیسازی و اقتصاد برنامهریزی شده و عقلایی پیش میرود.
در چین حقوق بیکاری به افرادی که توانایی کار کردن داشته باشد تعلق نمیگیرد، افرادی که قابلیت کار کردن دارند به مراکز کاریابی مراجعه میکنند به آنها حداقل دستمزد برای شغلی پیشنهاد میشود که با این دستمزد افراد نیازهای اولیه خود را تامین میکنند، کارهای موقتی بسیاری در چین وجود دارد مانند پلیس چهارراهها که در صورت عملکرد درست این افراد قرارداد آنها تمدید میشود، این الگوها قابل استفاده در ایران است مانند پارکبانها در تهران که شهرداری از چین الگو گرفته است، البته این مشاغل برای نیروی ساده کاربرد دارد.
افغانستان
دو طرح اشتغالی در افغانستان اجرا شده است، اول همبستگی ملی با کمک بانک جهانی و دوم طرح غذا در مقابل کار. برنامه اول حدود ۴ میلیارد دلار هزینه داشته است و در آن مردم روستایی برای بازسازی روستاهای خود به کار گرفته شدند، به گفته بانک جهانی این طرح یکی از موفقترین پروژهها بوده است. در طرح غذا در مقابل کار به ازای کار مشخصی غذای یک روز انسان پرداخت میشد.
جمعبندی
در این طرحها ایده ساده است ولی پیادهسازی آن بسیار دشوار است و مراحل اداری اجرای پروژه فساد مضاعف ایجاد میکند، برای جمعبندی اینکه از هیچ کشور نمیتوان به معنای کپیبرداری برای اجرای این طرحها الگو گرفت، ولی از درسهای موفقترین تجریهها کشورهای دیگر باید استفاده کرد، قطعا اشتغال عمومی و ضربتی مشکل اشتغال را در کشور حل نمیکند، حدود ۲ میلیون افغانی در کشور کار میکند و سالانه ۱۲۰ هزار نفر نیروی نخبه از ایران خارج میشود.
پس مساله اصلی نامتوازن بودن نظام آموزشی، نظام مدیریتی، نظام زندگی و نظام اقتصادی است. در کل اشتغال عمومی تنها میتواند بخشی از این روزنهها را پر کند.
ارسال نظر