طرحی نو در نظام شهرسازی در اندازیم
خاستگاه حیات انسانی در مناطق مستعد جهت تامین نیازهای اولیه انسانی بوده است. با گسترش شهرنشینی و ارتقای تکنولوژی و تسلط بیشتر انسان بر عوامل محیطی، وابستگی اسکان بشر به اقلیم کاهش یافت و روند گسترش شهرها از شکل کاملا طبیعی براساس پارامترهای زیست بوم خارج شد. اکنون دیگر اقتصاد به‌عنوان عامل اصلی و فراگیر در میزان گسترش شهرها نقش بازی می‌کند. بدون توجه به پایداری اقلیمی و بدون توجه به آسایش و رفاه ساکنان شهرها، شاهد فاجعه انفجار درهم تنیدگی ساکنان در فضای شهرها می‌شویم.

ارتباط زمین به‌عنوان عامل اصلی از عوامل سه‌گانه مصالح، نیروی انسانی و زمین جهت ساخت مسکن، ارتباط پایداری است. یعنی اگر چه مدت زمان بهره‌دهی ساختمان محدود است ولی زمین یک خانه و آپارتمان همیشگی و ماندگار است و مصالح قابل تغییر و تخریب و ساخت دوباره.با به وجود آمدن جذابیت در شهرها، افزایش جمعیت چه از جنبه افزایش زاد و ولد و چه مهاجرت اجتناب‌ناپذیر است. ناکارآمدی و شکست ایده انتقال سرریز این جمعیت به شهرهای اقماری که بیش از 20 سال در ایران سابقه دارد، هزینه‌های هنگفت آن اکنون بر کسی پوشیده نیست و حتی از مسوولان عالی رتبه مرتبط نیز شنیده می‌شود. متاسفانه تجربه جهانی به شکلی غیرواقع‌بینانه و تنها به طور شکلی اجرایی شد، که آثار منفی آن گسترده و شاید غیرقابل جبران باشد. شهرهای اقماری شهرهای بزرگ در کشورهای توسعه یافته از شرایط رفاهی و زندگی بهتری برخوردارند و معمولا افراد دارای امکانات مالی بهتر به این شهرها کوچ می‌کنند و افراد فعال جامعه در سطوح پایین‌تر که به مدت زمان بیشتری از کار و فعالیت نیاز دارند در درون شهرها می‌مانند، ولی در ایران شهرهای اقماری به اصطلاح جدید که توسط دولت‌ها ایجاد و گسترش پیدا کرد، ظرفیت جمعیت‌پذیری آنها کامل نشد و همچنین وقت اقشار زحمتکش و فعال جامعه را ساعت‌ها در پیمودن فاصله تا محل کارشان در درون شهرها تلف کرد. مسائل اجتماعی ابر شهرها از جنبه هویت شهری و تعلق خاطر شهروندان به شهر، آستانه تحمل شهروندان و تعادل روانی و آسیب‌های اجتماعی نیز مسائل مهمی است که باید به آنها پرداخته شود.

تجربه لواسان که دولت دخالت حداقلی در توسعه آن داشت از این منظر قابل تامل است و به‌عنوان یک تجربه موفق قابل ارزیابی و تحلیل است. گسترش ساختمان سازی در زمین‌های اطراف شهرهای بزرگ باعث دست‌اندازی بیشتر به طبیعت و صدمه زدن به آن می‌شود و حال و هوای زندگی طبیعی را هر چه بیشتر ازساکنان شهرها می‌گیرد. در این مورد استاندارد خاصی وجود ندارد ولی دیدگاه بنده این است که باید از لحاظ فاصله زمینی بین محل زندگی درونی شهرها و طبیعت غیرمسکونی یا دست نخورده فاصله متعارفی وجود داشته باشد تا انسان‌ها از طبیعت فاصله قابل قبولی پیدا کنند.پس یک اصل زیست محیطی در مورد زمین این است که تا آنجا که ممکن است از دست‌اندازی بیشتر در طبیعت و گسترش شهرهای بزرگ جلوگیری کنیم و ذخیره زمین‌های بکر را برای نسل‌های آینده به میراث بگذاریم.باید تا آنجا که ممکن است جمعیت کشور را در کل پهنه کشور پخش کرد و هویت مناطق، اقلیم‌ها و فرهنگ‌ها و زبان و گویش‌ها را حفظ کرد.چگونه این کار ممکن است؟ این امر حاصل تلاش ساکنان محلی و افراد تعلق دار به زادگاه و زیستگاه خود است. چنین تجربه‌ای را می‌توان در بعضی از مناطق کشور دید و باید با تشویق و ترغیب و کمک به چنین رشد درونزای محلی طرحی نو دراندازیم. مناطقی مانند لالجین دراستان همدان که سفال‌سازی عامل رشد اقتصادی و اسکان پایدار و توسعه پایدار محلی شد. نایین و یزد به واسطه گسترش صنعت کاشی و سرامیک، ابیانه و ماسوله به خاطر جذابیت گردشگری تجربه‌های موفق ایرانی هستند.

گردشگری فرهنگی و طبیعت‌گردی رونق‌بخش زندگی ساکنان محلی است. باید به ساکنان محلی شهرهای کوچک و روستاهای کشور به‌عنوان ذخایر فرهنگی این دیار نگاه کنیم و تلاش کنیم که روش زندگی آنها در اقلیم‌شان حفظ و نگهداری شود که میراثی پرارزش و گنجینه تاریخ و فرهنگ این کشور هستند.باید با نگاه درونی و تنها تشویق دولت‌ها و اجازه آنها به رشد درونزای محلی، طرح‌های آمایشی از درون جوامع کوچک محلی بیرون بیاید. دوران تفکر و تصمیم گیری افرادی محدود، اگر چه تحصیلات آکادمیک داشته باشند سر آمده و آثار تصمیمات مخرب توسعه‌ای آنها تا سال‌های متمادی پابرجا است.در پهنه کشور باید با کمک افراد محلی جذابیت اسکان و رشد اقتصادی فراهم کرد و باید در کشور شاهد قطب‌های تولید صنعتی به فراخور مناطق هر شهر باشیم قطب آموزش‌های آکادمیک و قطب صنعتی تفکیکی براساس یک محصول در نقاط مشخص به طوری که صنعتگران یک حرفه در یک شهر و یک منطقه گرد هم بیایند.اگر این‌گونه برنامه‌ریزی کنیم، مهاجرت به شهرهای بزرگ کاسته می‌شود افراد با حفظ تعلق به زادگاه خود و عدم ترک آن امکان رشد و تعالی را برای خود و نسل‌های بعد از خود ممکن می‌بینند. این‌گونه خواهد بود که مردم خود به تولید زمین قابل سکونت و باارزش زیستی اقدام می‌کنند و از فشار بیشتر به شهرهای بزرگ که بدون هویت فردی و گروهی و فقط از منظر اقتصادی رشد می‌کنند جلوگیری می‌شود.

محمد مهدی مافی
دبیر انجمن انبوه‌سازان تهران