مراجعه‌کنندگان تالار روزی 30هزار تومان روزنامه می‌خرند
سنا- بیش از 9 سال است که اهالی بازار سرمایه هنگام ورود به تالار شیشه‌ای با روزنامه‌فروش خوش رویی برخورد می‌کنند که بساط خود را در گوشه‌ای از درب ورودی ساختمان 19 طبقه‌ای حافظ پهن کرده است.

«اکبر سردار» سال ۸۰ به پیشنهاد مسوولان وقت سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار برای فروش کتب، جزوات و روزنامه‌های کثیرالانتشار همکاری خود را با آن سازمان آغاز کرد و همچنان به فعالیت خود در این زمینه ادامه می‌دهد. سردار که راننده شخصی معاون وزارت جهاد کشاورزی بود در دهه ۷۰ با حضور سید محمد صفی زاده در روزنامه ابرار، گام به عرصه مطبوعات گذاشت. وی در سال ۷۹ بازنشسته شد تا فعالیت خود را در مطبوعات افزایش دهد، اما یک سال بعد از روزنامه ابرار خارج شد تا حضورش در بازار سرمایه مهیا شود.
«عمو سردار» در حال حاضر بیش از 9 سال است که در سرما و‌گرما بساط روزنامه‌فروشی خود را در حاشیه ساختمان بورس پهن می‌کند. گفت‌وگو با سردار را در ادامه بخوانید.
سردار، چه شد که سر از بورس درآوردی؟
به دلیل برخی مشکلات از روزنامه ابرار خارج شدم. لطف دوستان بود که توانستم کاری برای خودم دست و پا کنم.
اگر به سال ۸۰ برگردیم، باز هم دوست داری به کار روزنامه‌فروشی در بورس بپردازی؟
(لبخند) واقعیت این است که من به غیر از رانندگی و روزنامه‌فروشی کار دیگری بلد نیستم. در سن 65 سالگی برای تامین مخارج خانواده6 نفره‌ام، ناچارم کار کنم.
کتاب‌ها و روزنامه‌ها را از کجا تهیه می‌کنی؟
بیشتر کتاب‌ها را از شرکت بورس و سازمان می‌خرم؛ اما روزنامه را هر روز صبح ساعت 5 برایم می‌آورند.
یعنی هر روز صبح ساعت ۵ اینجایی؟
بله، مجبورم برای‌گرفتن روزنامه‌ها، ساعت 5 در محل کارم حاضر باشم وگرنه روزنامه‌ای برای فروش نخواهم داشت. 8روزنامه اقتصادی را روزانه برای بورسی‌ها می‌آورم. تقریبا مشتریانم ثابت هستند؛ اما اگر روزنامه‌ای بماند بعداز ظهر مجانی در اختیار سهامداران قرار می‌دهم.
روزانه چقدر روزنامه و کتاب می‌فروشی؟
به طور متوسط روزانه 30‌هزار‌تومان کتاب و روزنامه می‌فروشم. اما با وضعیت بازار فروشم، کم و زیاد می‌شود. اگر روند بازار خوب و مثبت باشد، فروشم بیشتر می‌شود، اما در غیر این صورت فروشم کم می‌شود.
بیشترین درآمد روزانه‌ات چه سالی بود؟
سال 83، دوران طلایی فروشم در این 9سال بود، در آن سال رشد شدید شاخص‌ها باعث شده بود تا در تالار جایی برای سوزن انداختن نباشد. تعدادی از سهامداران نیز مجبور بودند، بیرون از تالار بایستند. در آن سال، هر روز بیش از 1000 نسخه روزنامه می‌فروختم، روزنامه‌ها در کمتر از یک ساعت به فروش می‌رفت.
اما سال ۸۸ هم بازار روند صعودی داشت؟
بله، در آن زمان مردم بسیار احساسی رفتار می‌کردند؛ اما الان «سهامداران آگاه‌تر و فهیم‌تر شده‌اند.» در ضمن شرایط نسبت به 5 سال گذشته تغییر کرده است، در آن سال‌ها شرایط برای معاملات اینترنتی در بازار وجود نداشت به همین علت سهامداران برای خرید و فروش سهام، باید به تالار مراجعه می‌کردند.
آیا اخبار بازار را دنبال می‌کنید؟
خیلی کم، متاسفانه از زمانی که چشمم ضعیف شده است، نمی‌توانم خبرهای روزنامه را بخوانم.
خودتان هم خرید و فروش سهام انجام می‌دهید؟
نه، هیچ تخصصی در خرید و فروش سهام ندارم. به همین دلیل ترجیح می‌دهم، وارد بازار نشوم.
آیا تا به حال به کسی پیشنهاد خرید و فروش سهمی را در بازار داده‌اید؟
نه، روزانه افرادی در این رابطه به من مراجعه می‌کنند؛ اما به آنان می‌گویم که بهتر است با کارگزاران مشورت کنند و یا اینکه کتاب‌های آموزشی بخرند.
فرزندانتان چطور؟
آنان در سال 83 دست به خرید و فروش سهام می‌زدنند؛ اما ضرر کردند. در آن سال حدود 7- 8‌میلیون‌تومان سهم خریدند؛ اما الان قیمت آن‌ها به کمتر از نصف رسیده است!
گفته می‌شود شما منبع کتاب‌های نادر بازار هستید؟
بعد از این همه سال می‌دانم که باید چه کتابی را از کجا بخرم.
واقعیت دارد تمام اطلاعات و اخبار دسته اول در بازار است؟
نمی‌دانم، اما افرادی هستند که کارشان حضور مداوم در تالار است. آنان اطلاعات زیادی در مورد شرکت‌ها دارند.
چرا در این مدت مغازه‌ای یا دکه‌ای برای خود دست و پا نکرده‌اید؟
در ابتدا قرار بود در داخل تالار جایی به من داده شود اما تغییر مداوم مدیران باعث شد تا نتوانم وارد تالار شود. تاکنون چند بارهم کنار تالار چادر زده‌ام، اما شهرداری به دلیل نداشتن مجوز آن‌ها را جمع کرده است.
بهترین خاطره شما در این سال‌ها چه بوده است؟
فروش زیاد روزنامه‌ها و شادی سهامداران در ایام رونق بازار.
بدترین خاطره؟
خوشبختانه خاطره بدی در این سال‌ها نداشته‌ام اما بعضی وقت‌ها، افرادی هستند که با دیدن تیتر روزنامه‌ها عصبانی می‌شوند و شروع به فحش و ناسزا می‌کنند. تا به حال چند بار هم سر این موضوع با آنان بحثم شده است.
بزرگ‌ترین آرزوی شما چیست؟
«عمو سردار» آه بلندی کشید و گفت مردی در سن 65 سالگی نمی‌تواند آرزوی زیادی داشته باشد. اما آرزو داشتم، جایی در تالار برای فروش محصولاتم داشتم، با توجه به اینکه سهامداران زیادی روزانه به تالار می‌آیند، اینجا بهترین مکان برای عرضه کتاب‌ها و جزوه‌های بورس است. حاضرم با سازمان و شرکت بورس برای عرضه محصولات آنها همکاری کنم.
به نظر شما مهم‌ترین مشکل بازار سرمایه چیست؟
مردم شناخت کافی از بورس ندارند، شنیده‌ام که در دیگر کشورها مردم برای آینده خود در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند تا مشکلی در دوران پیری و بازنشستگی نداشته باشند. فکر کنم اگر تبلیغات در رادیو و تلویزیون افزایش یابد و مردم با مزیت‌های بورس بیشتر آشنا شوند، افراد زیادی وارد بازار می‌شوند.
چه پیشنهادی برای توسعه بازار دارید؟
در گذشته اتاقی برای مشاوره و راهنمایی افرادی که قصد ورود به بورس را داشتند در تالار وجود داشت؛ اما پس از تغییر و تحولاتی که در تالار انجام شد، این اتاق بسته شد. فکر می‌کنم اتاق مشاوره می‌تواند مشکلات افرادی را که می‌خواهند در بورس سرمایه‌گذاری کنند، برطرف کند.
اگر بورس ما الکترونیکی شود، نگران شغلت نیستی؟
همه مردم دسترسی به اینترنت ندارند، فکر کنم همچنان سهامداران به تالار مراجعه کنند در ضمن «روزی دست خدا است، راضیم به رضای او».