مهندس سید تقی مرتضویان - در شرایط کنونی در تمامی رسانه‌های گفتاری و نوشتاری در زمینه کالاهای شاخص و استراتژیک و همچنین افت و خیز برابری ارزها و اثرات رکود جهانی بر آنها بررسی‌های ارقامی و تحلیلی صورت گرفته است. هرچند افق چندان روشنی هنوز حاصل هیچ تحلیلی از شرایط حادث‌شده کنونی نبوده که بتوان در پرتو آن افقی را نیز برای بازار آهن قراضه و چگونگی رویکردهای اقتصادی در آینده برای این صنعت، حداقل در ایران متصور شد. لذا بر آن شدیم تا مروری داشته باشیم بر وضعیت فعلی رویکردهای بازار آهن قراضه در ایران که در زمان حاضر دچار تنگنا‌های جدی‌شده است.

تقاضای آهن قراضه مصرفی در ایران بالغ‌بر ۲/۳میلیون تن سالانه است. ظرفیت منابع تامین داخلی حداکثر، برابر با نصف این مقدار است. این در شرایطی است که فعالیت‌های اقتصادی در وضعیت رونق قرار داشته باشد. کسری تقاضا بایستی از منابع خارجی تامین شود. با احتمال تحقق اهداف برنامه توسعه صنعت فولاد در سال‌های آتی، تقاضای بازار ۵‌میلیون تن و با کسری ۷۰‌درصدی آهن قراضه روبه‌رو خواهیم بود!

توسعه صنایع فولاد‌سازی بر مبنای کوره‌های قوس الکتریکی بوده که مصرف آهن قراضه در آنها اجتناب‌ناپذیر است. آهن قراضه جزو کالاهای جایگزینی نبوده و کالایی استراتژیک محسوب می‌شود. در اقتصاد، برخی کالاها نظیر قند و شکر یا آجر و سیمان و... که در صورت کاهش عرضه هر کدام دیگری قابل‌جایگزین کردن خواهد بود را کالاهای جایگزینی می‌نامند. در مورد آهن قراضه در صنایع ریخته‌گری با کوره‌های قوس گزیری از مصرف قراضه نیست و کسری یا نبود آن، رکود یا توقف تولید را سبب می‌شود. بنابر این از این منظر می‌توان به اهمیت این کالا در زمینه‌های برنامه‌ریزی کلان توسعه و گزینش تکنولوژی‌های صنعت فولاد‌سازی و نیز مدیریت همه جانبه بر تامین تقاضای بازار از منابع داخلی و خارجی پی برد.

استفاده از سنگ آهن فرآوری و احیا‌شده (گندله) در کوره‌های قوس می‌تواند در میزان مصرف قراضه نقش مهمی داشته باشد، اما به حذف آن منجر نمی‌شود. در حال حاضر میزان مصرف قراضه در کارخانجات فولاد‌سازی بین ۲۰ تا ۱۰۰‌درصد نسبت به حجم تولیداتشان می‌باشد. رابطه آهن قراضه با فولاد تولیدی را در اقتصاد رابطه مکمل می‌نامند. کالاهای مکمل کالاهایی هستند که کاهش در عرضه و تقاضای هر کدام به کاهش در عرضه و تقاضای دیگری نیز منجر خواهد شد.

۷۰‌درصد آهن قراضه مصرفی کشور توسط ۷ واحد فولاد‌سازی عمده کشور در خوزستان، اصفهان، یزد و خراسان مصرف‌شده و ۳۰‌درصد آن توسط مابقی ریخته‌گری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنابراین از دیدگاه طبقه بندی نوع بازارها در اقتصاد، بازار آهن قراضه از نوع انحصار رقابتی و کارکردها و مناسبات این بازار با بازارهای رقابتی (نظیر پوشاک یا مسکن) یا انحصاری صرف (نظیر نفت) متمایز است و در بررسی عوامل موثر در عرضه و تقاضا و قیمت‌گذاری این کالا در بازار بایستی با توجه به طبیعت بازار قراضه به ارزیابی پرداخت. عدم تعادل بین حجم عرضه و تقاضای بازار نیز به پیچیدگی مناسبات در ابن بازار کمک کرده است. این دومین چالشی است که صنعت بازیافت یا صنف تامین و مصرف آهن قراضه با آن روبه‌رو است که تا کنون نه به درستی درک‌شده و نه توسط مدیریت اقتصادی صنعت فولاد به کار گرفته‌شده است. جای خالی نهاد و مرکزیتی کشوری جهت تفسیر و تبیین این راهکارها به شدت احساس می‌شود که لازم است تا نسبت به تاسیس ساختاری قانونی و تدوین راهکارهای سیاست‌گذاری و نهادینه کردن آن در صنعت فولاد (اتحادیه) به سرعت اقدام کرد. بورس فلزات با توجه به طبیعت این بازار به هیچ وجه نمی‌تواند پاسخگوی حل معضلات کنترلی در زمینه قیمت یا تامین مقداری آهن قراضه در کشور نقش آفرینی نماید.

چالش دیگری که صنعت فولاد کشور و صنف تامین‌کنندگان آهن قراضه در زمان حاضر با آن مواجه‌اند، رویارویی با رکود اقتصادی یا بحران مالی جهانی است که آثار مخرب آن بیش از ۲ ماه است که دستاندرکاران این صنعت را با آن درگیر نکرده است. کاهش ارزش سهام، کاهش نرخ نفت و طلا و فلزات از جمله فولاد به طور مستمر طی ۲ ماهه اخیر و به تبع آن بروز رکود و کاهش نقدینگی در گردش بازارها در دنیا که هنوز هم ادامه دارد، به علاوه عوامل داخلی نظیر بالا بودن نرخ تورم و هزینه‌ها، آثار هزینه‌ای تحریم‌ها، افزایش هزینه‌های انرژی و حمل‌ونقل و ثابت ماندن و در پاره‌ای موارد افزایش قیمت برخی از کالاها نظیر مواد غذایی، پدیده رکود اقتصادی جهانی را در ایران تبدیل به رکود تورمی یا اصطلاحا بحران اقتصادی مواجه نموده است. چنین حادثه‌ای عمومی است و در پهنه اقتصادی ایران عمومیت دارد، اما اثرات و کارکردهای آن در بخش‌های اقتصادی و صنایع مختلف، متفاوت است.

صنف تامین‌کنندگان آهن قراضه متشکل از تعداد کثیری از عوامل خرده پا و دوره گرد و شرکت‌های با مقیاس کوچک تشکیل‌شده است. بخش رقابتی بازار شامل همین بدنه بازار بوده و بخش انحصاری آن، مصرف‌کنندگان اندک و بزرگی هستند که بنگاه‌هایی در مقیاس بزرگ می‌باشند. در صورتی که این بازار بزرگ رقابت انحصاری نخواهند یا نتوانند با تعامل از این دوران بحران عبور نمایند و بخش انحصار آن خواسته باشد آثار بحران ایجاد‌شده را به دلیل حفظ موجودیت خود به حاشیه‌ها منتقل نماید تامین‌کنندگان بازار آهن قراضه دچار فروپاشی خواهند شد.

با نگاهی به گذشته تاریخی بحران‌های ادواری گذشته در جهان، عموما شاهد بوده ایم که در یک مقطع زمانی کوتاه قبل از ایجاد رکود مواجهه با افزایش بهای نفت و طلا و سهام (دوران طلایی رونق) بوده ایم. کشورهای نفتی که در جایگاه کشورهای در حال توسعه اند در این دوره رونق صاحب سرمایه فراوان و اندوخته مالی هنگفت می‌شوند و همزمان با وجوه حاصله مبادرت به خرید دانش یا تجهیزات از کشورهای جهان اول و صنعتی می‌نمایند و پس از به تعادل رسیدن‌تراز تجاری کشورهای صنعتی با کشورهای صاحب انرژی، دوران رویایی رونق متوقف و دوران رکود با کاهش قیمت نفت و طلا و افزایش بهای دلار آغاز می‌شود.

بدون‌تردید بهترین استراتژی در زمان بحران برای عموم بخش‌های اقتصادی و از جمله صنعت فولاد «حفظ موجودیت» است، اما برای به اجرا گذاشتن چنین استراتژی باید نگاهی سیستمی داشت. صنعت فولاد جزئی از صنایع کشور و صنعت بازیافت فولاد نیز جزو پیکره صنایع فولاد است و در یک نگاه سیستمی در حفظ بقا و موجودیت صنعت فولاد بایستی راهکارهای متناسبی نیز برای بقای صنف بازیافت و تامین آهن قراضه نیز اندیشید. نگاه سیستمی یعنی تجزیه و تحلیل گذشته، حال و آینده و با دیدگاهی تجاری برای کلیه اجزای وابسته به آن صنعت. نگاه سیستمی یعنی سود حال را اصالت ندادن و ثروت آینده را ملاک قرار دادن و بالاخره نگاه سیستمی یعنی مهندسی مجدد و مدیریت بر فرآیندی اقتصادی در کلیه فراز و فرودها با تمامی شرکای کسب و کار خود.

در دو ماه گذشته صنف تامین‌کنندگان آهن قراضه (به جز دلالان و واسطه‌ها) که در هر حد و اندازه‌ای در این صنعت سرمایه‌گذاری نموده‌اند، به دلیل شرایط بحران (بالا بودن هزینه‌ها و قیمت تمام‌شده کالا و از طرفی کاهش یکباره قیمت‌ها) دچار زیان‌های هنگفت یا بخشی از آنان ناگزیر از تعطیلی کسب و کار خود ‌شده‌اند. چنانچه بر این دوران که هنوز هم به انتها نرسیده است مدیریتی علمی و کارشناسی صورت پذیرد، می‌توان ضمن کاهش قیمت‌های آهن قراضه از آسیب‌ها و شوک‌های ناگهانی به این صنف جلوگیری کرد. باید توجه داشت که سرمایه‌گذاری نیاز به امنیت و پرداخت حداقل هزینه‌ها در حفظ و نگهداری آن را دارد. در صورتی که سرمایه‌گذار در هر جامعه‌ای فاقد ابزار کنترلی کافی بر مالکیت سرمایه خود بوده یا مجبور شود که هزینه گزافی را بابت آن بپردازد قطعا یا از سرمایه‌گذاری رویگردان خواهد شد یا در اولین فرصت و با پرداخت اولین هزینه‌های سر بار اضافی خود را

وا می‌رهاند. برخی از شرکت‌های تامین کننده آهن قراضه که بنگاه‌های اقتصادی مستقلی هستند اقدام به سرمایه‌گذاری در درون تعدادی از کارخانجات بزرگ فولاد‌سازی نموده‌اند. حفظ و احترام به حقوق مالکیت این بنگاه‌ها توسط صنایع فولاد‌سازی تنها شرط بقا و پایداری و کارکرد این سرمایه و خدمت خواهد بود. در صورت عدم رعایت امنیت این سرمایه‌گذاری یا تحمیل هزینه‌ها و زیان‌های ناشی از محدودیت‌های قراردادی وضع‌شده بر سرمایه آن بنگاه‌ها، در دراز مدت، رویکرد فعالیت‌های تامین تغییر خواهد کرد. خصوصا ضرورت نگاه جدی به این چالش در شرایط بحران اقتصادی جاری از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چرا که این بنگاه‌ها نیز همانند فولاد سازها باید حق داشته باشند از حداقل حقوق برابر یعنی اتخاذ «استراتژی حفظ موجودیت» و بقای خود در شرایط بحران استفاده کنند.