اکنون شاهد فاصله حدود ۳۱‌درصدی میان نرخ دلار نیمایی با قیمت ارز در بازار آزاد هستیم. صنایعی که موظف به عرضه ارز در سامانه هستند از قیمت پایین ارز نیمایی یقینا متضرر خواهند شد و در مقابل خریداران از چنین موضوعی منتفع می‌شوند. اگر در فضای اقتصاد، یک بازار متشکل یک‌‌‌‌‌‌‌‌پارچه وجود داشت و قیمت ارز تک‌نرخی بود، یقینا شرایط اقتصاد دستخوش تغییرات

مطلوبی می‌شد.  در موضوع ارز یک بعد به بازار سرمایه مرتبط می‌شود، در صورتی‌که عرضه‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان در این سامانه عمدتا متشکل از شرکت‌های بورسی باشند؛ در واقع ضرر چنین رویدادی به بازار سرمایه بازمی‌گردد، اما باید مورد بررسی قرار گیرد که چه موضوع، دلایل و منطقی باعث‌شده که سیاستگذار به سمت قیمت‌گذاری چند‌‌‌‌‌‌‌‌گانه حرکت کند.

درخصوص اختلاف قیمتی میان نرخ دلار نیمایی، قیمت ارز در بازار آزاد و ارتباط آن با بازار سرمایه باید به این نکته توجه داشت که با توجه به اینکه بیشتر عرضه‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان شرکت‌های بورسی هستند، بنابراین وزن عرضه‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان نسبت به متقاضیان بیشتر خواهد بود.

بر این اساس هر اندازه که اختلاف میان این دو نرخ کمتر باشد، قیمت واقعی‌‌‌‌‌‌‌‌تر است. از طرفی صورت‌های مالی شرکت‌های بورسی نیز واقعی‌‌‌‌‌‌‌‌تر خواهد شد. به‌طور کلی هر اندازه که به قیمت آزاد که حاصل از عرضه و تقاضاست نزدیک‌تر شویم، صورت‌های مالی شفاف‌‌‌‌‌‌‌‌تر می‌شوند. به‌عبارتی صورت‌های مالی واقعی‌‌‌‌‌‌‌‌تر شرکت‌های بورسی می‌تواند در تصمیم‌گیری مطلوب‌‌‌‌‌‌‌‌تر سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران در حوزه خرید، نگه‌‌‌‌‌‌‌‌داشت یا فروش سهام در بازار سرمایه منتهی شود.

در باب مضرات قیمت‌گذاری چندگانه به‌طور مکرر اظهاراتی از سوی کارشناسان صورت ‌گرفته‌است؛ در واقع یکی از معضلات این نوع از قیمت‌گذاری در این است که عرضه و تقاضا به شکل صحیح روی نمی‌دهد. در این شرایط عرضه‌‌‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌‌‌ای به دلیل اینکه قیمت را عادلانه نمی‌داند و به‌عبارتی کمتر از ارزش واقعی در نظر می‌گیرد، بنابراین اقدام به عرضه ارز در سامانه نخواهد کرد. در ادامه چنین اتفاقی باعث می‌شود که طرف عرضه با مشکلات متعددی مواجه‌شده و نرخ نیز به‌صورت واقعی استخراج نشود. حال باید به سمت تک‌نرخی شدن تمام کالاها، خدمات از جمله نرخ ارز حرکت کنیم؛ در واقع در چنین شرایطی عرضه و تقاضا تعیین‌کننده نرخ خواهند بود.

فارغ از این موارد مدتی می‌شود که بازار سرمایه نسبت به بازار‌‌‌‌‌‌‌‌های رقیب و موازی به لحاظ کسب بازدهی عقب ‌افتاده‌است. مشاهده می‌شود که تورم در سایر بازار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مالی اعم از بازار مسکن وجود دارد اما این مهم در بازار سرمایه اتفاق نیفتاده است.

شاید رشد نرخ ارز تلنگری است برای بازار سرمایه که به‌طور مجدد فعالان آن با ارزیابی وضعیت سهام شرکت‌‌‌‌‌‌‌‌ها، موقعیت صنایع به لحاظ بنیادی، بررسی موقعیت سهام به لحاظ ارزندگی و سایر موضوعات پیرامون سرمایه‌گذاری در بخش مولد اقتصاد کشور به‌طور مجدد محاسبات دقیقی را انجام دهند.

با توجه به میزان ارزندگی که در صنایع و شرکت‌های فعال بازار سهام وجود داشت، در برخی موارد حمایت‌هایی از بازار سهام صورت گرفت. مجموع عوامل ذکرشده باعث شد چند روزی بازار سرمایه با رونق همراه شود. بر این اساس انتظار می‌رود این روند و فرآیند در بازار سهام تداوم پیدا کند.