امروزه فعالیت‌های اقتصادی جهان را ترکیبی از سازمان‌های بزرگ، متوسط و کوچک انجام می‌دهند.

همه این سازمان‌ها در محیطی متلاطم و بازاری به شدت رقابتی به دنبال پیروزی در برابر رقبای خود و ارضای نیازهای مشتریان خود هستند. برنامه‌ریزی استراتژیک در صورت تدوین و اجرای درست، ابزاری سودمند برای موفقیت شرکت‌ها در بازار رقابت جهانی بوده و می‌تواند آنها را سرپا نگه دارد. برنامه‌ریزی استراتژیک با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصت‌ها و تهدیدهای محیطی و قوت‌ها و ضعف‌های داخلی را شناسایی می‌کند و با در نظر داشتن ماموریت سازمان، اهداف بلندمدت برای سازمان تنظیم می‌کند و برای دستیابی به این اهداف، از بین گزینه‌های استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی‌هایی می‌کند که با تکیه بر قوت‌ها و رفع ضعف‌ها، از فرصت‌های پیش‌آمده به نحو شایسته استفاده کرده و از تهدیدها پرهیز کند تا در صورت اجرای صحیح باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت شود.

برنامه‌ریزی استراتژیک

نگاه به آینده دارد و تمرکز بر آینده پیش‌بینی شده است. به این مساله توجه دارد که جهان بعد از ۵ الی ۱۰سال چه تفاوت‌هایی با اکنون خواهد داشت. در صدد خلق آینده سازمان بر مبنای آن چیزی است که احتمال می‌رود در آینده ایجاد شود.

برنامه‌ریزی استراتژیک موفقیت‌آمیز، برنامه‌ای است که:

۱ - به عمل ختم شود

۲ - بینش مشترکی بر مبنای ارزش‌ها ایجاد کند

۳ - فرآیندی همگانی و مشارکتی است که کارکنان و مدیران احساس مالکیت مشترک نسبت به آن دارند

۴ - مسوولیت در قبال جامعه را می‌پذیرد

۵ - نسبت به محیط خارجی سازمان حساس بوده و بر آن تمرکز دارد

۶ - بر مبنای داده‌های با کیفیت بالا طرح‌ریزی می‌شود

۷ - بخش کلیدی، مدیریت اثربخش است

تفاوت‌های برنامه‌ریزی استراتژیک بین صنایع کوچک و بزرگ

۱ - صنایع بزرگ دارای اندازه بزرگ و حجم وسیع فعالیت‌ها بوده و با محیط‌های پیچیده و گوناگون در ارتباط هستند. این ویژگی‌ها و برخی عوامل موثر در برنامه‌ریزی باعث می‌شوند تا فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک در صنایع بزرگ طولانی بوده و تعداد مراحل و زمان و هزینه زیادی را شامل شود در حالی که این فعالیت در سازمان‌های کوچک زمان و هزینه کمتری دارد.

۲ - تعداد و تنوع زیاد کالاها و خدمات، بخش‌ها و واحدهای گوناگون سازمانی و وابستگی زیاد و ارتباطات پیچیده آنها باهم و سایر ویژگی‌های صنایع بزرگ باعث پیچیدگی مضاعف کلیه فرآیندهای کاری و به خصوص فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک در این صنایع شده است، چرا که در این فرآیند باید تمام عوامل یاد شده، مورد بررسی قرار گیرند تا بر اساس نتایج این بررسی، برنامه‌ریزی انجام شود در حالی که در صنایع کوچک فرآیند برنامه‌ریزی ساده و مختصر است.

۳ - به خاطر بوروکراسی گسترده و تعداد زیاد لایه‌های مدیریتی ساختار سازمانی صنایع بزرگ، فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک در آنها از رسمیت نسبتا زیادی برخوردار است در حالی که در صنایع کوچک لایه‌های کم مدیران و بعضا عدم وجود بیش از یک لایه مدیریتی باعث سهولت فعالیت‌های مذکور، رسمیت کمتر برنامه‌ریزی استراتژیک و همکاری بیشتر مدیران و کارشناسان در تعیین استراتژی‌های سازمان می‌شود. سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ از واحدهای بازرگانی مختلف با لایه‌های زیاد مدیران تشکیل شده‌اند. استراتژی در چنین سازمان‌هایی باید در سطوح کل موسسه و واحد بازرگانی استراتژیک و بخش وظیفه‌ای تعیین شود و یک استراتژی کلی کارساز نیست، در حالی که در نهادهای کوچک استراتژی کل موسسه و حداکثر در صورت نیاز استراتژی بخش‌های وظیفه‌ای تعیین می‌شود.

رسالت شرکت باید مشخص کند که سازمان به چه فعالیتی مشغول است، در چه وضعیتی قرار دارد، رقبای آن چه کسانی هستند، در آینده می‌خواهد در چه وضعیتی قرار گیرد و به چه فعالیت‌هایی مشغول شود.

بیانیه رسالتی که شامل این موارد باشد باید به تایید مدیریت عالی برسد و در داخل و خارج از سازمان ابلاغ شود تا راهنمای اعمال ذی‌نفعان سازمان باشد. در حالی که در صنایع کوچک، رسالت شرکت معمولا با نظر غالب موسسان و بنیانگذاران تعیین می‌شود و در زمان برنامه‌ریزی استراتژیک احتمال دارد توسط استراتژیست‌ها کمی تعدیل شده یا بدون تغییر بماند.

۴ - سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ از یک طرف در داخل سازمان با انواع منابع، تجهیزات، کارکنان و مدیران که محیط داخلی آنها را تشکیل می‌دهند و از طرف دیگر در بیرون از سازمان‌ با محیط وظیفه‌ای و عمومی مواجهند. همه این محیط‌ها امروزه در حال تغییر و دگرگونی سریع هستند و هرکدام از این تغییرات می‌توانند اثرات مثبت و منفی بسیاری بر یک سازمان بزرگ داشته باشند و حتی یک شرکت بزرگ می‌تواند خود تغییردهنده بعضی از عوامل محیطی باشد. بنابراین، استراتژیست‌های یک شرکت بزرگ باید تمام اجزا و عناصر محیط را به صورتی دقیق بررسی کنند تا قوت‌ها و ضعف‌های داخلی و فرصت‌ها و تهدیدهای خارجی را معلوم کرده، در برنامه استراتژیک لحاظ کنند. در حالی که در صنایع کوچک کافی است اثرات کلی تغییرات محیطی بر شرکت بررسی و در برنامه‌های آن لحاظ شود و این کار توسط مدیران عالی هم که اطلاعات زیادی از محیط دارند، عملی است.

منبع: بولتن آریا سهم