احسان حاجی تحلیلگر بازار سرمایه بخش پنجم در شماره‌های گذشته عنوان کردیم که تحلیل بنیادی همواره تلاش می‌کند تا با بررسی و محاسبه، نهایتا ارزش واقعی یک دارایی مالی را به دست آورد. این محاسبه شامل مراحل: ۱- جمع‌آوری اسناد و مدارک مالی ۲- راستی‌آزمایی ۳- تحلیل مالی ۴- مدل ارزش‌گذاری ۵- محاسبه نرخ رشد ۶- محاسبه نرخ بازده ۷- اجرای مدل ۸- تحلیل حساسیت و... است که هر کدام از آنها فعالیتی کاملا تخصصی و حرفه‌ای خواهند بود. در پایان این مراحل تحلیلگر، ارزش بنیادی شرکت را به دست می‌آورد و با مقایسه آن با قیمت جاری سهام شرکت در بازار می‌تواند با توجه به این اصل که نهایتا قیمت بازار سهم به سمت ارزش ذاتی خود میل می‌کند تصمیم‌سازی خود را برای خریداری یا عدم خریداری سهام شرکت نهایی سازد. تحلیل بنیادین اساس کار شرکت‌های سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاری‌های کلان با دید بلند‌مدت است؛ اما طبیعتا در بازه‌های کوتاه‌مدت در تمام بازار‌ها شاهد نوساناتی هستیم که با ارزش شرکت و سهم هیچ تناسبی ندارد. این نوسانات ناشی از سو‌گیری‌های رفتاری سرمایه‌گذاران است که در شماره‌های بعدی بیشتر به آن می‌پردازیم.اما در کنار آن تحلیلگر تکنیکال فارغ از تمام این محاسبات اعتقاد دارد تمامی شایعات، تحلیل‌ها، قوانین و مصوبات، حوادث غیر‌طبیعی، سخنرانی‌ها و هرآنچه در عالم هستی که بتواند اثری بر قیمت سهم داشته باشد حاصل آن را در قیمت سهم می‌توان دید. به این معنی که تمام عواملی که اثر‌گذار بر وضعیت شرکت و روند سود‌آوری آن هستند (این موضوع حتی شامل اخبار و وقایعی است که تاثیر آن درآینده بوده ولی اکنون انتشار یافته‌اند) همگی اثر خود را بر ذهن و تفکر سرمایه‌گذاران گذاشته و بر‌اساس تمامی این اطلاعات درخواست‌های خرید و فروش به بازار ارائه شده که حاصل آن قیمت‌های موجود در بازار است. حال که قیمت حاضر در بازار و تمام قیمت‌های ثبت شده از لحظه جاری تا گذشته‌ها، حاصل این فرآیند و برآیند تمامی اطلاعات و اخبار است، بنابر‌این تحلیل تکنیکال تمرکز خود را تنها و تنها بر روی بررسی قیمت و مسیر حرکت آن و چگونگی تغییراتش معطوف می‌دارد و به غیر از نمودار قیمت (و حجم معاملات) با پارامتر دیگری سر و کار ندارد.

با این تفاسیر می‌توان به راحتی فهمید که تحلیل‌های بنیادین برای نوسانات هفتگی قیمت‌ها و در بازه کوتاه‌مدت راه حلی ارائه نخواهد داد و این موج‌های کوتاه‌مدت کاملا مرتبط با جو روانی بازار هستند، جو روانی که تحلیل‌های رفتاری یا تکنیکال پاسخ‌های بهتری برای آن خواهند داشت. بنابر‌این با دید کوتاه‌مدت تحلیل تکنیکال امتیاز بیشتری نسبت به فاندامنتال خواهد داشت.

منظور از بازه کوتاه‌مدت دوره‌های تقریبی کمتر از سه ماه، بازه‌های میان‌مدت دوره تقریبی کمتر از یک سال و بازه بلند‌مدت دوره تقریبی بیش از یک سال است.

اما در بازه‌های میان‌مدت و بلند‌مدت شرایط متفاوت است. در دوره‌های بلند نوسانات روزانه کمرنگ است و قیمت سهام شرکت نمی‌تواند ‌مدت زمان طولانی را در جهت مخالف واقعیت حرکت کند. خرید یک سهم بر اساس پیش بینی بنیادی ممکن است زمان‌هایی افت قیمت را به همراه داشته و معامله‌گر را نگران سازد؛ اما در صورت تحمل و صبر در بلند‌مدت نهایتا مسیر اصلی قیمت سهم به سمت ارزش ذاتی خودش خواهد بود. بنابر‌این تحلیل و ارزش‌گذاری بنیادین برای دارایی‌های مالی قطعا در میان‌مدت و بلند‌مدت بهترین و کم‌ریسک‌ترین مدل ممکن خواهد بود.

علاوه بر آن باید گفت که خواص موجود در تحلیل تکنیکال از جمله تایم فریم‌ها و تحلیل زمانی از آن تحلیلی بسیار جامع و کامل ساخته است. با وجود ابزارهای متفاوتی که این مدل تحلیل به آن مجهز است، قالب زمان در آن پوشش داده شده و ارائه هر دو تحلیل کوتاه‌مدت و بلند‌مدت را امکان‌پذیر می‌سازد.

در تکنیکال عموما بررسی روند یک‌ماهه با بررسی روند ۵ ساله از یک مدل و الگو تبعیت کرده و چه بسا در بازه‌های بلند‌مدت پیش‌بینی‌های دقیق‌تری نیز به دست خواهد آمد. بنا بر این تکنیکال در سرمایه‌گذاری‌های بلند‌مدت نیز ابزار بسیار سود‌مندی برای روشن‌تر کردن مسیر پیش رو به شمار می‌آید.

بنابراین به‌طور کلی باید گفت در فضای سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه تفکیک این دو مدل تحلیلی از هم بدون شک ناشی از فضای فکری بسته و محدود سرمایه‌گذار خواهد بود. به واقع این دو مدل نگاه به یک جسم واحد از دو زاویه متفاوت است و تعصب و پافشاری مبنی بر صداقت و صحت هر کدام از آنها به تنهایی صرفا دید سرمایه‌گذار را محدودتر و اطلاعاتش را ناقص‌تر خواهد کرد.

ادامه دارد...