برنامه‌های جایگزین

نگاه سید حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی به اقتصاد ایران

طرح تحول اقتصادی یا برنامه سیاسی؟

آنچه ما از عنوان کلی طرح تحول اقتصادی، می‌فهمیم بیش از آنکه طرحی برای تغییرات بنیادی و اصلاح ساختاری در اقتصاد ایران باشد بیشتر یک برنامه سیاسی است. کشور ما کشور برنامه‌مداری است. ما برنامه مدونی به نام برنامه چهارم توسعه داریم که اتفاقا بخش‌های مهمی‌ که مربوط به‌ایجاد تحول در اقتصاد ایران بود (بحث حامل‌های انرژی) همین دولت و مجلس هفتم آن بخش‌ها را کاملا متوقف کردند. نکته اصلی این جا است که تحول یا انقلاب در اقتصاد مفهومی‌ ندارد. ما در اقتصاد به اصلاح و بهبود معتقدیم و دنیا هم اصلاحات و بهبود اقتصادی را دنبال می‌کند. از طرفی دولت مشخص نکرده که طرح تحول اقتصادی‌اش چه رابطه‌ای با برنامه چهارم توسعه دارد. ما سوالمان این است اگر طرح تحول اقتصادی همان برنامه توسعه است، این برنامه چرا تا به حال اجرا نشده و چه نیازی به تدوین طرح جدید بوده است؟ اگر اصلاح برنامه توسعه است چرا برای تصویب اصلاحات به مجلس نفرستاده‌اند. به خاطر همین به نظر حزب کارگزاران، طرح تحول اقتصادی یک برنامه سیاسی و تبلیغاتی است که چند هدف سیاسی را هم دنبال می‌کند.

یک هدف سیاسی کلان دولت این است که فضای منفی اجتماعی که تحت تاثیر تورم ایجاد شده بود را پوشش دهد. در واقع دولت با این خبرسازی‌ها و مطرح کردن پی‌درپی طرح تحول اقتصادی می‌خواهد این نکته را در جامعه مطرح کند که‌‌‌ای مردم بدانید اگر مشکل و فشاری برایتان پیش آمده ما دنبال حل آن هستیم. این کار در ایران البته همیشه مرسوم بوده است. همیشه وقتی دولت‌ها با سیاست‌های غلط‌شان تورم را ایجاد می‌کردند سپس می‌آمدند عناوین دهان پرکنی را در جامعه رواج می‌دادند تا گرانی و تورم فراموش شود. حالا یک بار تعزیرات حکوتی مطرح می‌شد، و حالا تحول اقتصادی...

پرسش‌های بی پاسخ

دولت در سالی که باید به کارشناسان، مراجع نظارتی، مجلس و افکار عمومی‌پاسخ می‌داد که بالاخره تکلیف وام‌های زودبازده چه شد؟ کاهش بهره بانکی به کجا انجامید؟ رفع محرومیت‌ها پس از سفر استانی به کجا رسید؟ رفع بی‌عدالتی و کاهش فاصله طبقاتی به کجا انجامید و ده‌ها سوال دیگر، یک موضوع جدید مطرح کرده که کسی شعارهای انتخاباتی و مطالبات اصلی را مطرح نکند. به ‌این ‌ترتیب با طرحی که دولت مطرح کرده، ده‌ها سوال اصلی به کناری رفته و همه افتاده‌اند دنبال این که طرح تحول اقتصادی چیست و با توجه به نامشخص بودن ابعاد این طرح، هرکسی هم از ظن خودش یار این طرح شده و در موردش به اظهار نظر می‌پردازد. یک نگاه بدبینانه دیگری هم در مورد استفاده سیاسی دولت وجود دارد که دولت بخواهد با این کار و پخش پول نقد به سه دهک پایین جامعه در انتخابات آینده کسب رای کند که اگر این تحلیل صحیح باشد، سوءاستفاده از موقعیت برای منافع شخصی به حساب می‌آید و جای بحث زیادی دارد. به هر صورت من چیزی به نام طرح تحول اقتصادی نمی‌شناسم و فکر می‌کنم همه چیز یک برنامه سیاسی تبلیغاتی است. دولتی که پاسخ سوال‌های قبلی را نمی‌تواند بدهد موضوع جدیدی مطرح کرده تا همه در مورد آن حرف بزنند....

بازگشت به برنامه چهارم توسعه

دولت باید برنامه چهارم توسعه را اجرا کند. در برنامه نیامده که دولت یارانه‌ها را حذف کرده و سپس آن را نقدی کند. نقدی کردن یارانه‌ها قبلا در مجلس پنجم و ششم مورد بررسی قرار گرفت و از سوی نمایندگان رد و دولت مکلف شد که یارانه‌ها را هدفمند کند.بین هدفمند کردن یارانه‌ها و نقدی شدن یارانه‌ها تفاوت ماهوی وجود دارد. هدفمند شدن یعنی این که از یک وضع نامطلوب به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم، اما نقدی کردن یارانه‌ها به‌این نتیجه منجر می‌شود که از یک وضع نامطلوب به وضعی بدتر برسیم. اگر هدف این است که دولت وارد مقوله یارانه‌ها شود این تکلیف برنامه چهارم توسعه است و طرح تحول اقتصادی لازم ندارد. دولت طبق برنامه مکلف است که در مورد هدفمند کردن یارانه‌ها اقدام لازم را انجام دهد. الان دولت به مصرف‌کننده یارانه می‌دهد.

یعنی هر که برق بیشتر مصرف کند یارانه بیشتری به او تعلق می‌گیرد، هر که بنزین بیشتر هدر دهد یارانه بیشتری می‌گیرد. هدفمند کردن یعنی این بساط جمع شود و به جای آن که هر کس بیشتر مصرف می‌کند یارانه بیشتری بگیرد، هر که بیشتر تولید کند یارانه بگیرد و یارانه به سمت بخش‌های تولیدی کالاهای مهم کشور سوق پیدا کند...

جامعه را حقوق‌گیر نکنید

ما باید به‌این درک برسیم که تبدیل کردن جامعه‌ای به حقوق‌بگیران دولت، مساله‌ای را حل نمی‌کند. شما ببینید دولتی که مردمش را توانمند کند و مردم را سراغ شکوفا کردن توانمندی‌هایشان بفرستد، دولت موفقی است. دولتی که مردم را از کار و تلاش باز بدارد و به آنها وعده‌های پوچ دهد و شهروندان را سر سفره‌ای که از نفت تامین می‌شود بنشاند درست است که در ظاهر به مردم کمک می‌کند، اما در مقابل هر یک واحد پولی که به مردم می‌دهد ده واحد از توانایی‌ها و استعداد‌های آنها را کور می‌کند.دولت اگر می‌خواهد پولی به جامعه بدهد باید در مقابل خدمات و تولید یا در برابر یک امر زیربنایی باشد. کجای دنیا می‌گویند به تمام مردم حقوق بدهید؟ این کمک به مردم نیست، این توهین است. این بازداشتن مردم از کار، تلاش، تولید، ابتکار و خلاقیت است. طرح تحول اقتصادی به صورتی که تا به حال اعلام شده اقتصاد ایران را ویران می‌کند. این طرح به محتاج کردن مردم و فلج کردن کار و تولید منجر می‌شود. این طرح انسان‌های آزاده را به بردگان جدید تبدیل می‌کند.

ما که نباید مردم را برده دولت کنیم. این اقدام ریشه‌های دموکراسی را می‌خشکاند، ریشه‌های شکوفایی را از بین می‌برد، ریشه‌های رشد و کمال انسان‌ها را زایل می‌کند. من می‌خواهم بپرسم در کجای دنیا مردمانی با پول مفت به جایی رسیده‌اند؟ کدام ملت با خوابیدن و پول گرفتن انسان شده است؟ باید انسان‌ها را فرستاد سراغ کار، تلاش و تولید. حالا اگر تولید در ایران به نسبت کشورهای توسعه یافته گران‌تر در می‌آید، دولت می‌تواند اینجا یارانه بدهد و هدفمند کردن هم یعنی این. هدفمند کردن یارانه یعنی این که پولی که در انرژی به هدر می‌رود را از آن بگیریم و به تقویت زیربنای کشور و رفاه عمومی‌ کمک کنیم. این نوع هدفمند کردن در برنامه چهارم توسعه هم آمده و نیازی به طرح تحول اقتصادی ندارد. دولت اگر واقعا می‌خواهد اقتصاد را شکوفا کند باید به سند چشم‌انداز و برنامه چهارم برگردد و دست از این بازی‌های تبلیغاتی بردارد.... سرمایه‌گذاری خارجی در ایران در سه سال گذشته کاهش یافته و اقتصاد کشور کاملا صدمه دیده است. ضرر عمده سیاست‌های چالش گرای دولت نهم این بوده که راه اقتصاد ایران برای استفاده آسان از منابع خارجی را بسته است.

ما حقیقتا هیچ طرحی را نمی‌شناسیم که چه به صورت فاینانس، چه بای بک و چه سرمایه‌گذاری خارجی از منابع خارجی تامین شده باشد. اگر دولت مدعی است که در سه سال گذشته بیشتر از دوران گذشته از منابع خارجی در اقتصاد ایران استفاده شده است، بدون کلی‌گویی بهتر است به طور مشخص نام پروژه‌ها را بیان کند و بگوید چه پروژه‌هایی با سرمایه‌گذاری خارجی شروع شده است. دولت اگر راست می‌گوید فقط یک پروژه را نام ببرد. دولت بگوید فاز چندم پارس جنوبی را با سرمایه‌گذاری خارجی شروع کرده است. کدام پروژه پتروشیمی ‌و کدام پالایشگاه حداقل عملیات اجرایی‌اش شروع شده است. فراموش نکنید در سال‌های اخیر ذخایر ارزی ما همواره مثبت بوده و در‌آمدهای دولت در سه سال گذشته اندازه ۱۶ سال قبل از آن بوده است. چنین شرایطی فرصتی برای ایران بوده که یک خیز بزرگ صنعتی بردارد، اما واقعا نتیجه چه شد؟ دولت این امکان را داشته که در سه سال حداقل ۱۵۰میلیارد دلار خالص برای پیش‌پرداخت ده درصدی پروژه‌هایش کنار بگذارد؛ یعنی این امکان وجود داشت که ۱۵۰۰میلیارد دلار پروژه در ایران شروع کند، اما دولت یک فرصت تاریخی برای اقتصاد ایران را که می‌توانست ۱۵۰۰میلیارد دلار پروژه جدید شروع کند، از دست داد. ...

دولت با سیاست‌های غلط تورم ایجاد کرده است. در این حال بانک مرکزی برای کاهش نقدینگی به بانک‌ها فشار می‌آورد، به‌ این‌ ترتیب که مثلا بانک‌ها قبلا می‌توانستند معادل یک پنجم موجودی خود به هر پروژه‌ای تسهیلات بدهند، اما اکنون بانک مرکزی این میزان را به یک بیستم تقلیل داده و این مشکلات زیادی برای بانک‌ها و نیز پروژه‌ها ایجاد کرده است. در نتیجه ‌این تصمیم، بانک‌ها ناچار شده‌اند به سراغ پروژه‌های کوچک بروند. حالا تصور کنید به منظور آزادسازی اقتصادی اگر قرار باشد یک پروژه پتروشیمی‌ یک میلیاردی انجام شود، بانک‌ها قادر نیستند تسهیلاتی ارائه کنند و این در راه آزادسازی اختلال ایجاد می‌کند....

نظام اقتصادی خالص وجود ندارد

الان در دنیا نظام‌های خالص از نظر اقتصادی نداریم. اینگونه نیست که بگوییم یک نظامی‌کاملا سوسیالیستی است یا کاپیتالیستی. اکنون نظام‌ها تلفیقی شده است و ما به عنوان کارگزاران به نظام تلفیقی فکر می‌کنیم. کاپیتالیسم به معنای واقعی‌اش که نه وجود داشته و نه مساله‌ای را حل کرده، کما این که سوسیالیسم هم از حل مشکلات عاجز بوده است. الان نظام‌های ترکیبی در دنیا بهتر جواب می‌دهد. معنی نظام‌های ترکیبی این است که در آن هم آزادی بخش خصوصی وجود داشته باشد و هم اینکه برخی سیاست‌ها را دولت‌ها تعیین کند. در نظام کاپیتالیستی خالص، تعیین حداقل دستمزد معنی ندارد، اجبار به بیمه معنی ندارد، ولی آیا الان می‌شود بدون تعیین حداقلی از دستمزد جامعه را اداره کرد؟ آیا بدون وجود الزاماتی برای بیمه می‌شود حکمرانی کرد؟ به نظر ما نمی‌شود و حزب کارگزاران معتقد است که ما باید یک نظام تلفیقی داشته باشیم که هم نگاهمان به آزادسازی اقتصاد و ایجاد زمینه فعالیت رقابتی برای فعالیت بخش خصوصی پررنگ باشد و هم نگاهی اجتماعی داشته باشیم تا حداقل پوشش تامین اجتماعی را اعمال کنیم تا جامعه دچار تنش نشود. در نظام تلفیقی مورد نظر ما، نمی‌شود دست دولت برای دخالت در بازار کاملا بسته باشد و حتما دولت در کنار ده‌ها بانک خصوصی باید یک بانک دولتی در اختیار داشته باشد تا ابزار کارش باشد. در نظام تلفیقی که ما معتقدیم، نمی‌توانیم تمام کالاهایی که انحصاری تولید می‌شود را ارجاع دهیم به نظام نرخ گذاری، چراکه این روند به افزایش بی رویه قیمت‌ها منجر شده و در نتیجه بقیه بخش‌های اقتصاد را فلج می‌کند. در نتیجه دولت حتما باید ابزارهایی برای مقابله با این انحصار‌ها در اختیار داشته باشد.

به خاطر این است که ما می‌گوییم نظام اقتصادی باید ترکیبی باشد. این نظام‌های ترکیبی البته خودشان خیلی متفاوتند و طیفی را تشکیل می‌دهند. بعضی‌ها جنبه جامعه‌گرایی شان قوی‌تر است و برخی دیگر جنبه آزاد‌خواهی‌شان.

ما باید متناسب با نیازمان حرکت کنیم. مثلا در مورد شرکت ملی نفت ما اصلا با واگذاری‌اش موافق نیستیم. چرا که شرکت ملی نفت ایران مهم‌ترین منابع را برای اقتصاد ایران تولید می‌کند و اصلا ریسک‌پذیر نیست. ما البته در مورد حوزه‌های نفتی، مشارکت با خارجی‌ها را مفید می‌دانیم، چرا که معتقدیم تکنولوژی یک شرکت خارجی، باعث افزایش تولید می‌شود. به عنوان نمونه اگر ما پیش‌بینی صد واحد تولید کرده‌ایم، یک شرکت خارجی می‌تواند تکنولوژی خاصی به ایران بیاورد تا مثلا ۲۵۰ واحد نفت برداشت کنیم که ۱۵۰ واحد اضافه می‌شود و می‌شود ۲۰‌درصد را به خود این شرکت داد. به هر صورت مشارکت با کشورهای صاحب تکنولوژی در حوزه‌های نفتی را مفید می‌دانیم و اصلا صلاح نمی‌بینیم که کل شرکت نفت واگذار شود.

همچنین دیدگاه ما در مورد درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران این است که ما حتما باید به سمتی برویم که دولت با مالیات اداره شود. استخراج نفت یک فعالیت اقتصادی است و ما معتقدیم که دولت باید از این فعالیت هم مثل سایر فعالیت‌های اقتصادی مالیات بگیرد اساسا دولت باید کشور را با مالیات اداره کند. برابر کردن هزینه‌های دولت با درآمدهای مالیاتی باید در اقتصاد ایران یک اصل باشد و کارگزاران به این اصل خیلی اهمیت می‌دهد. از نظر ما نفت باید دولتی بماند و دولت به اندازه نرخ مالیات‌ها از شرکت ملی نفت مالیات گرفته و این مالیات را در بودجه ببرد. فراتر از این درآمد نفتی باید به صندوق‌های توسعه آورده شود و برای توسعه و عمران، تسهیلات داده شود. چرا که به نظر ما بعد از منابع خارجی استفاده از این سرمایه مهم‌ترین منبع برای تامین سرمایه بخش خصوصی است...

لیبرال اما نه مطلق

گرایش حزب کارگزاران بیشتر لیبرالیستی است اما معنایش این نیست که به مسائل جامعه بی توجه باشیم. ما به یک نظام ترکیبی فکر می‌کنیم که روح کلی‌اش آزاد سازی اقتصاد است و در کنارش به کف مطلوب برای رفاه و حقوق عمومی‌می‌اندیشیم.هر جامعه‌ای، نظام اختصاصی خودش را می خواهد. هیچ وقت نمی‌شود هیچ کشوری را از روی الگوبرداری مطلق سازماندهی کرد. چون شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه‌ای متفاوت است.

در یک جامعه‌ای ممکن است پرداخت بیمه بیکاری آنقدر منفی باشد که هر فردی سعی کند هرچه زودتر شغلی پیدا کند تا از این آب باریکه ننگین رهایی پیدا کند اما در یک جامعه دیگر ممکن است مطلوب تلقی شود. به همین خاطر متناسب با فرهنگ و روحیات و خلقیات اجتماعی و شرایط اقتصادی هر جامعه‌ای باید یک نظام اقتصادی خاص را پی‌ریزی کرد. لذا از تجربه دیگر کشورها می‌توان استفاده کرد اما آن چه که قرار است برای ایران انجام شود، حتما باید با مطالعه مخصوص خود ایران باشد.

* متن کامل مصاحبه سید حسین مرعشی در روزهای ۳۰ و ۳۱ شهریور در صفحه اقتصاد سیاسی دنیای اقتصاد چاپ شده است.

کارگزاران سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی در پاییز سال ۱۳۷۴ و در آستانه انتخابات مجلس پنجم تشکیل شد.اعلام موجودیت کارگزاران با جنجال سیاسی فراوان همراه شد و این حزب از زمان شکل‌گیری مجلس پنجم تا انتخابات ریاست جمهوری هفتم (۲‌خرداد ۱۳۷۶) از تاثیرگذارترین تشکل‌های سیاسی ایران بود. کارگزاران، جدی‌ترین حزب طرفدار اقتصاد آزاد در ایران است و برنامه تعدیل اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی به دست اعضا و اقارب این حزب اجرا شد.با محاکمه و برکناری غلامحسین کرباسچی شهردار سابق تهران در سال ۱۳۷۷، استعفای عطاءالله مهاجرانی از وزارت ارشاد در سال ۱۳۷۸،حذف محمد هاشمی از دولت دوم خاتمی و در گذشت محسن نوربخش رییس کل پیشین بانک مرکزی در بهار ۱۳۸۲، قدرت و نفوذ کارگزاران کاهش یافت.این حزب از سال گذشته دوباره فعال شده و اکنون از جریان‌های تاثیرگذار جناح اصلاح طلب است. کارگزاران تاکنون مانیفست روشنی درباره اقتصاد منتشر نکرده است، اما رجوع به سوابق اجرایی اعضای آن و اظهارنظرهای پراکنده اعضا و وابستگان این حزب نشان می‌دهد که گرایش‌های لیبرالیسم کینزی در حزب کارگزاران نمود بیشتری دارد.