زوال سه امپراتوری در جنگ جهانی اول

ولیعهد اتریش که ترور او بهانه جنگ جهانی اول شد

موقعیت بریتانیا در ایران در اوت ۱۹۱۴ زمانی که با امپراتوری رایش دوم در جنگ به سر می‌برد، تا حد رضایت‌بخشی خالی از تنش به نظر می‌رسید و انگلیسیان امیدوار بودند که به‌رغم آغاز جنگ در اروپا، آن وضعیت همچنان تداوم یابد. امپراتوری عثمانی در اواخر اکتبر به نفع دول مرکزی قدم به میدان جنگ نهاد. پس از بمباران بنادر روسیه در دریای سیاه به وسیله نیروی دریایی عثمانی، جنگ اروپا به ماورای آن قاره گسترش یافت. ورود عثمانی به جنگ برای امپراتوری بریتانیا مصیبت‌بار بود. بسیاری از منابع و مناطق استراتژیک بریتانیا در مصر، کانال سوئز و راه کوتاه بین‌النهرین به هندوستان در تصرف امپراتوری عثمانی بود. ترکان ارتش انبوهی فراهم آوردند که هر چند قابلیتی نداشت، اما ندای خوش رهبری اسلام باعث تقویت روحیه آنان می‌شد. ندایی که در بسیاری از سرزمین‌های مسلمان‌نشین و حتی در خود هند طنین گوش‌نوازی داشت. شبح اعلام جهاد همه جا به چشم می‌خورد و امکان وقوع انقلابی اسلامی در مصر، افغانستان و چه بسا در هند دور از ذهن نبود. کوشش آلمان‌ها در ترغیب علمای بین‌النهرین جهت صدور فتوای جهاد بر ضد متفقین بسیار ثمربخش بود. اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران، در مقام تنها دولت مشروطه در خاورمیانه بزرگ و سرزمین‌های اطراف آن به گونه دیگری بود. گروه‌های سیاسی تحت‌تاثیر رقابت انگلیس و روس و آلمان و ترکیه و همچنین انواع آمال ناسیونالیستی می‌‌کوشیدند در قالب نظام حاکم و قانون اساسی آن، با بهره‌گیری از فرصت‌ها و زد و بندهای سیاسی قدرت را از آن خود سازند.هر از گاهی دستجاتی که منافع مشترک داشتند گرد هم می‌آمدند، هر چند که هیچ گاه هدفشان اتحاد واقعی نبود، این قبیل ترفندها، به‌خصوص در مورد فعالیت‌های ظاهرا یک دست طرفداران آلمان، ترکیه و ناسیونالیست‌ها نیز به چشم می‌خورد.

شکست دولت‌های متفق در تحمیل اعمال سیاست بی‌طرفی از سوی عثمانیان، راه را بر احتمال شروع جنگ مذهبی، بر ضد آنان گشود. امکان وقوع چنین فاجعه‌ای همراه با زمین‌گیر شدن جنگ در اروپا، در اوایل ۱۹۱۵ سبب شد که شماری از دولتمردان انگلیسی، چشم به خارج از اروپا بدوزند، اما حکومت لیبرال هربرت اسکویث، سلف لوید جورج که حزبش با اکثریت عظیمی روی کار آمده بود، از سال ۱۹۱۴ رو به انحطاط گذاشت. مردمی که در ۱۹۰۶ به برنامه اصلاحات اجتماعی حزب رای داده بودند، اینک بقای امپراتوری خویش را در خطر می‌دیدند. خاموش کردن آتش جنگی که یک ترور سیاسی افروخت و اینک می‌رفت تا در خاورمیانه شعله‌هایش به آسمان کشیده شود، از توان کابینه‌ای ساخته نبود که در اندیشه حقوق بازنشستگی و بیمه اجتماعی و محدود کردن اختیارات مجلس لردان بود. خاورمیانه اینک در آستانه فروپاشی سه امپراتوری عظیم جهان، در حال پس انداختن نظام‌هایی بود که به طور ساختگی و از سر احساسات قومی و قبیله‌ای به خودنمایی در عرصه سیاسی می‌پرداختند. دولت‌هایی که تا به امروز همچنان در جست‌و‌جوی نوعی هویت ملی و کج‌ومعوج کردن خطوط مرزی هندسی خود هستند.مشکل اساسی امپراتوری بریتانیا در ایران ناشی از بی‌توجهی دولتمردان انگلیسی در برقراری رابطه‌ای سنجیده با این کشور بود. مقامات بریتانیا در آغاز جنگ بزرگ میان کمک مالی به حکومت ایران یا افزودن نام آن به فهرست کشورهای متفق در شک و تردید به سر می‌برد. تحقق شیوه نخست به پول کلانی احتیاج داشت که بتواند حکومت تهران را بر سر پا نگاه دارد و اجرای سیاست دوم باعث دل‌آزردگی روس‌ها می‌شد و با گزینه‌های دو کشور در مورد ایران در تضاد بود. آنان به هیچ وجه حاضر به دست کشیدن از منافع خویش نبودند و برای بازگشت به صحنه سیاسی پس از جنگ در ایران روزشماری می‌کردند. از طرف دیگر هر نوع توافق با حکومت وقت ایران، پس از سقوط آن به دست فراموشی سپرده می‌شد و کابینه تازه از تایید آن سر باز می‌زد.