استخدام غیرانگلیسی ممنوع

سر پرسی کاکس

سرپرسی کاکس در گزارش‌های خود از ایران که با هدف روشنگری مقام‌های کمپانی هند شرقی تهیه می‌شد نکاتی را یادآوری کرده است که می‌خوانید: وزارت خارجه بریتانیا و روسیه در ماه فوریه در یک اقدام مشترک دست به تعویض وزرای مختار خود در تهران زدند. خوروستووتس وزیر مختار جدید روسیه هرگز نتوانسته بود نظر مساعد انگلیسی‌ها را به خود جلب کند. او و سر والتر تاونلی همیشه بر ضد یکدیگر کارشکنی می‌کردند. روس‌ها برای رفع این اختلاف دواتر را روانه تهران کردند که پیش از آن کنسول روسیه در بریتانیا بود، کسی که می‌توانست همتای مناسبی برای چارلز مارلینگ باشد.در ماه‌های آخر سال ۱۹۱۸ مساله انگلستان دیگر حضور ستون‌های نظامی دشمن و ماموران کشورهای رقیب در ایران نبود. اینک که امپراتوری بریتانیا پیروزمندانه نبرد را پشت سر نهاده بود، در اندیشه حفظ غنایم جنگی خود به سر می‌برد. تحقق این فکر در مورد ایران به پاسخ دو پرسش عمده ارتباط داشت.

اول اینکه برای حراست از منافع خود در ایران از چه سیاستی می‌بایست پیروی کند و دوم آنکه برای تداوم بخشیدن به امتیازات انحصاری‌اش چه راهی در پیش گیرد. مساله نخست پاسخ مشخصی نداشت، لیکن نیل به مقصود دوم گریزی داشت و آن مستلزم بهره‌گیری از هنر دیپلماتیک بود، یعنی منزوی کردن ایران در عرصه بین‌المللی و تفهیم این مطلب به دولتمردان ایرانی که مسائل خارجی خود را به نمایندگان انگلیسی مقیم تهران واگذارند و بدانند که کنفرانس صلح پاریس برخلاف میل امپراتوری گامی در جهت منافع آنان برنخواهد داشت. وزارت امور خارجه بریتانیا، پیش از جنگ بزرگ ایران را یک کشور مستقل نمی‌شناخت. مقامات وزارت خارجه می‌دانستند که ناتوانی دولت ایران، با ادعاهای دولت متحد آنان روسیه نسبت به مناطق جنوبی کشورشان و همچنین نیاز به حفظ منافع خود، با استقلال ایران منافات دارد. وقوع جنگ و پیروزی امپراتوری بر رقبایش بیش از پیش موجب تقویت این تلقی شد. خط‌مشی جدید مورد نظر بریتانیا بسیار ساده بود و آن اینکه اگر از ورود کشورهای دیگر به عرصه سیاسی ایران جلوگیری شود، ایرانیان راهی به جز گفت‌وگو با بریتانیا نخواهند داشت.

در اوایل نوامبر وثوق‌الدوله به خاطر کمک مالی بریتانیا از کاکس تشکر کرد و ضمنا متذکر شد که حکومت ایران قصد دارد برای سروسامان دادن به اوضاع آشفته مالی کشور اقدام به استخدام یک کارشناس امور مالی کند. وقتی وزیر مختار موقت به اعزام چنین شخصی از کشورش اشاره کرد، وثوق‌الدوله با استناد به مخالفت افکار عمومی با چنین پیشنهادی مخالفت نمود، وزارت امور خارجه پس از شنیدن این خبر به تکاپو افتاد. مقامات انگلیسی خاطره خوشی از فعالیت کارشناسان خارجی سایر کشورها در ایران نداشتند. بنابراین لازم دیدند راسا اقدام نمایند و جواب قاطعی به ایرانیان بدهند.

لرد ائر کرو یکی از مقامات تیزهوش وزارت امور خارجه و مبلغ حفظ موقعیت انحصاری کشورش در ایران، با هر فکری که در پی وانهادن شرایط پس از جنگ انگلیس در ایران بود به مخالفت برخاست:

اینک شاهد موقعیت فوق‌العاده حساسی هستیم، موضوع فقط بر سر منافع انگلیس در ایران نیست، بلکه ما مخارج دولت ایران را تامین می‌کنیم. مملکتی که بدون گرفتن وام از ما، که هرگز هم بازپرداخت نمی‌کند، نمی‌تواند بر سر پای خود بایستد.

ائر کرو که فکر می‌کرد«کمک علنی و صادقانه انگلیس می‌تواند مشکلات مالی ایران را برطرف سازد»، سرپرسی زاکریا کاکس را بهترین شخصیت برای اعزام به ایران می‌دانست. رابرت سیسیل وزیر امور داخله هند نیز نسبت به طرز فکر کرو نظر مساعدی داشت و با اینکه آن را گامی بلند در تحت‌الحمایه کردن ایران می‌دانست، اما اعتقاد داشت که این وظیفه را باید به عهده لرد آرتور جیمز بالفور نویسنده کتاب اومانیسم و توحید گذاشت. بالفور در آن زمان در پاریس به سر می‌برد و مقدمات تشکیل کنفرانس صلح را تدارک می‌دید. پاسخ بالفور به ائر کرو و رابرت سیسیل مثبت بود:

درست است که منافع بریتانیا در ایران ارجحیت دارد،‌ اما باید به یاد داشت که دستگاه مالیه ایران وابسته به کمک‌ها و وام‌های انگلیس است و ما جدا می‌خواهیم شاهد نوعی نظم و نسق در خرج کردن پول‌هایی باشیم که به آنها می‌دهیم... ما معتقدیم فقط یک مشاور قادر است صادقانه و شفاف به مسائل مالی ایران سروسامان دهد.

بالفور سپس می‌افزاید که ما باید به حکومت ایران تفهیم کنیم که حضور مشاور مالی، به هیچ وجه حاکمیت آنها را تهدید نمی‌کند... و اصلاحاتی را انجام می‌دهد که تحقق آن آرزوی دو کشور است.

زمانی که کاکس اساس این طرح را برای وثوق‌الدوله نخست‌وزیر تشریح کرد، پاسخ مجدد او آن بود که افکار عمومی در ایران حاضر به قبول یک مشاور انگلیسی نیست، اما وزارت امور خارجه بریتانیا سرسختانه از خود پایداری نشان می‌داد:«یا مشاور انگلیسی یا هیچ چیز.» به اعتقاد کاکس ظاهرا تنها راه حل مسکوت گذاشتن قضیه بود فکری که وزارت امور خارجه هم پذیرفت.

کوشش بریتانیا در منصرف کردن ایران از استخدام مشاوران غیرانگلیسی به خاطر حفظ منافع خود بود. پیش از آن در سال ۱۹۱۸ وزارت امور خارجه با اعطای وام از سوی فرانسه به ایران جلوگیری به عمل آورده بود.

لندن ودهلی در اقدامی مشابه مانع دخالت آمریکایی‌ها در امور ایران شدند و با پیشنهاد استخدام نظامیان ژاپنی در هند و خاورمیانه، به منظور تکمیل واحدهای انگلیسی جهت اعزام به اروپا، مخالفت کرده بودند. دولتمردان انگلیسی و هندی خوف آن داشتند که با ورود ژاپنی‌ها به منطقه خطر تازه‌ای متوجه قلمرو گسترده آنان شود و در واقع ژاپنی‌ها را جانشین آلمانی‌ها تلقی می‌کردند. امپراتوری انگلیس که با ایجاد موانع گوناگون در راه نفوذ آمریکایی‌ها و ژاپنی‌ها به هند، ایران و بین‌النهرین قصد داشت موقعیت انحصاری خود را از دست ندهد، اینک نمی‌دانست با پیش گرفتن چه سیاستی می‌تواند ایران را در حوزه نفوذ امپراتوری خویش حفظ کند. بریتانیا همزمان دلواپس بود که نمایندگان اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس از ‌آن مجمع برای طرح شکایات گسترده کشورشان بهره‌برداری کنند.

در هفدهم نوامبر ۱۹۱۸ کاکس برای گفت‌وگو درباره حضور نمایندگان ایران در کنفرانس صلح با احمدشاه ملاقات کرد. شاه ضمن تاکید در مورد اعزام هیات ایرانی از کاکس خواست شرایط لازم را فراهم آورد. مقامات انگلیسی مایل نبودند با مخالفت علنی در مورد حضور نمایندگان ایران در کنفرانس صلح به احساسات ضدانگلیسی دامن بزنند و از سوی دیگر نمی‌خواستند راهگشای ورود هیات ایرانی به پاریس باشند.

بریتانیا قبل از کنفرانس صلح، گفت‌وگوهای بی‌پرده‌ای با ایالات متحده انجام داد تا به گفته کاکس به نمایندگان آن کشور بقبولاند که ایران به عنوان یک کشور مستقل، دولتی آشوب‌زده در جهان متمدن است. کشوری که متفقین باید ظرف یک سال با اعمال قیمومیت بین‌المللی و البته حفظ استقلال و تمامیت ارضی آن اصلاحات اساسی در آن به عمل آورند. کاکس مایل بود کنفرانس صلح یا جامعه ملل علنا به ایرانیان تفهیم کند که:«شما در مدت ده سال گذشته، قادر نبوده‌اید به شیوه‌ای که انتخاب کرده‌اید بر خودتان حکومت کنید و اینک مملکت شما در هرج‌ومرج و قحطی به سر می‌برد و خطر بلشیویک‌ها تهدیدتان می‌کند؛ بنابراین به خاطر تمدن و بشریت هم که شده باید تن به اصلاحات بدهید.» کاکس معتقد بود که: برای تحقق این امر، بریتانیا از همه قابل‌تر است و اینک که روس‌ها از صحنه خارج شده‌اند، وظیفه انگلیسی‌ها است که «این بار» را به دوش بکشند. ایران پیش از خروج نیروهای انگلیسی و قطع کمک‌های مالی به اصلاحات اساسی و ارتشی واحد نیاز دارد. کاکس می‌گفت اگر انگلیسی‌ها ایران را ترک کنند، هرج و مرج و ناامنی و بدتر از آن بلشیویسم کشور را فرا می‌گیرد.

وزارت امور خارجه بریتانیا که با عقاید و آرای کاکس کاملا موافق بود، یادداشتی در این زمینه برای کابینه زمان جنگ نوشت و نگرانی او را از عواقب خروج انگلیسی‌ها از ایران عینا به اطلاع اعضای کابینه رسانید.

مقامات حکومت انگلیس در هند به رغم همه احترامی که برای تجربیات و سوابق خدمت کاکس در مسقط، عربستان و به عنوان نماینده مقیم در خلیج فارس و اینک وزیر مختار موقت امپراتوری در ایران قائل بودند، با طرح او از در مخالفت درآمدند. از نظر هندیان خروج نیروهای انگلیسی از ایران نه تنها شرم‌آور بود، بلکه موجب رسوایی می‌شد و در واقع با اظهارنظرها و بیانیه‌هایی در تضاد بود که در مورد تمامیت ارضی و استقلال ایران عنوان می‌گردید. به اعتقاد حکومت هند قبول تعهدات گسترده نظامی که نفرات آن باید از هند اعزام گردند، باعث تضعیف ارتش هند می‌شد و هزینه زیادی دربرداشت. دلمشغولی‌ دیگر کارگزاران انگلیسی هند نسبت به طرح کاکس آن بود که اعزام چنین نیرویی باعث رخوت و سستی خود ایرانیان می‌شود و خارج کردن چنین قوایی را از ایران ناممکن می‌سازد. هندیان خواستار اعمال سیاست مصالحه با ایرانیان بودند و دادن این هشدار به آنان که سلطه روسیه را جانشین انگلیسیان نسازند. با اینکه کاکس قبل از آمدن به ایران، خود از طرفداران اعمال چنین سیاستی بود، اما می‌گفت اینک شرایط دگرگون شده است. به باور این پیروزی بریتانیا در جنگ و ظهور بلشیویسم از عوامل بنیادی این دگرگونی محسوب می‌شد. کاکس اینک به کابوس دخالت سایر قدرت‌های بزرگ در امور ایران می‌اندیشید:

نمی‌توانیم بپذیریم دولت‌هایی که در کنار ما به خاطر ارزش‌های جهانی جنگیدند و اینک گرد هم آمده‌اند که دنیا را به اصطلاح متحول سازند، کار خود را از ایران شروع کنند. ایرانی که غرق در فساد است و طبقه حاکم آن از شاه به پایین رشوه‌خوارند... عدم سقوط و ورشکستگی ایران در حال حاضر به خاطر اعطای کمک مالی از طرف ما است و امنیت لرزان آن هم مدیون نیروی نظامی بریتانیا در آن کشور است... وقتی به زودی این نیرو خارج شود... شمال ایران در هرج و مرج کامل فرو می‌رود و شاید هم دچار انقلابی خونبار گردد.

نسلوت آلیفنت اعتقاد داشت که پیشنهادهای حکومت هند نتیجه‌ای به بار نخواهد آورد و فکر می‌کرد لندن باید به هر وسیله‌ای شده مانع طرح قضیه ایران در کنفرانس صلح شود. چارلز هاردینگ هم معتقد بود که «زمامداران ایران در پی استفاده از فرصت واقعی برای کسب منافع کشورشان نیستند، چون از این کار نمی‌توانند پولی به جیب بزنند.»

تصمیم بریتانیا برای ممانعت از شرکت ایران در کنفرانس صلح به مرور اتخاذ شد.

از ترکیب هیات نمایندگی ایران می‌شد درک کرد که این کشور قصد طرح چه درخواست‌هایی را دارد. بریتانیا امیدوار بود که ناصر‌الملک، نائب‌السلطنه سابق هیات را سرپرستی کند، ولی شاه از کسانی چون مشاور‌الممالک، معین‌الوزاره و ذکاء‌الملک فروغی برای عضویت در گروه ایرانی اسم می‌برد. وزارت خارجه انگلیس از ترکیب این هیات راضی به نظر نمی‌رسید.

اعزام معین‌الوزاره، همان گونه که کاکس به بالفور نوشت، نشان می‌داد که ایرانیان می‌خواهند هر موضوع ناخوشایندی را در اجلاس ملل مطرح سازند. مشاور‌الممالک و حسین‌خان علاء‌السلطنه نیز از نظر انگلیسیان اشخاص موجهی تلقی نمی‌شدند. کما اینکه صمدخان ممتاز‌السلطنه وزیر مختار ایران در پاریس مدتی پس از ورود هیات به آن شهر به بالفور اطلاع داد که: «مشاور‌الممالک و علاء‌السلطنه از لحظه ورود شروع به تبلیغات بر ضد انگلیسی‌ها کرده‌اند.» وزیر مختار ایران ضمنا به بالفور می‌گوید که اینان مورد حمایت آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها هستند.