بعد از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط دیکتاتوری «رضاشاه» تلاش‌های گسترده‌ای به‌منظور بازگردانیدن «سید ضیاءالدین» از فلسطین به ایران از سوی انگلستان صورت گرفت. «در سال ۱۳۲۲ شمسی مقدمات بازگشت وی به ایران توسط انگلیس‌ها فراهم شد و با وجودی که تعدادی از نمایندگان مجلس و دولت شوروی و خصوصا سفیر آن کشور در تهران و شخص شاه با بازگشت «سید ضیاء» مخالف بودند، معهذا انگلیسی‌ها موفق به بازگرداندن وی به ایران شدند اعتقاد عموم هم بر آن بود که همانگونه که حزب توده مورد حمایت دولت شوروی قرار دارد، «سید ضیاء» نیز از طرف انگلیسی‌ها حمایت می‌شود؛ بنابراین او ابزار سیاست امپریالیستی انگلستان در ایران است. مورخین تاریخ ایران نیز در این موضوع متفق‌القول هستند که «سید ضیاء» تنها حامی قرارداد معروف ۱۹۱۹ ایران و انگلیس، برگزیده سیاست بریتانیا در ایران بوده است اسناد منتشر نشده وزارت امور خارجه انگلستان نیز پرده از مساله بازگشت دادن «ضیاء» به ایران برمی‌دارد و روشن می‌سازد که بازگشت «سید ضیاء» به ایران، به خواست و با حمایت دولت انگلیس صورت گرفته و هدف از آن نیز چنین بود که «سید ضیاء» با تشکیل حزبی، به مقابله حزب توده که نفوذی فوق‌العاده پیدا کرده بود، بپردازد. در اوایل ماه اوت ۱۹۴۱ (مرداد ماه ۱۳۲۰) طبق دستورالعمل دولت انگلستان «کلنل تیگ Teague» یک مقام نظامی انگلیس در فلسطین، «سید ضیاءالدین طباطبایی» را در مزرعه‌اش واقع در نزدیکی غزه ملاقات کرد و نظر وی را در مورد بازگشت به ایران جویا شد «کلنل تیگ» پس از این ملاقات چند ساعته در گزارشی برای کمیسر عالی انگلیس در فلسطین خاطر نشان می‌سازد که چنانچه از «سید ضیاء» خواسته شود تا به عنوان نخست‌وزیر به ایران بازگردد، او با اکراه آن را قبول نموده و حاضر به ترک مزرعه خود و بازگشت به ایران می‌باشد: از همین‌جا معلوم می‌شود که انگلیسی‌ها حتی قبل از هجوم به ایران و اشغال کشور در شهریور ۱۳۲۰ در صدد بودند تا «سید ضیاء» را به ایران بازگردانده و به قدرت برسانند در تاریخ ۱۴ آوریل ۱۹۴۲ «سرریدر بولارد» وزیر مختار انگلیس در ایران به وزیر کشور دولت بریتانیا مقیم قاهره، نامه‌ای درباره بازگشت «سید ضیاء» نوشته و از او خواسته است تا در این باره اقدامات لازم را به عمل آورد. در تعقیب نامه بولارد «آدریان هولمن Adrian Holman» کاردار سفارت انگلیس در تهران طی نامه‌ای خطاب به آقای «هاپکینسون H. Hopkinson» رییس دفتر وزیر مقیم قاهره می‌نویسد: «من احساس می‌کنم که ما باید نزدیک‌ترین تماس ممکن را در مورد مساله سید ضیاء با هم داشته باشیم، زیرا ممکن است که او در آینده‌ای نزدیک ارزش زیادی برای ما پیدا کند نظر من این است که فعلا منتظر بمانیم تا موقعیت کابینه فعلی کمی بیشتر متزلزل شود. آنگاه خیلی محتاطانه ببینیم که آیا نمی‌توانیم مشکلاتی را که اکنون بر سر راه بازگشت «سید ضیاء» موجود است برطرف نماییم در ماه ژوئیه ۱۹۴۲ «کلنل تیگ» ملاقات دیگری با سیدضیاء به عمل آورد سید ضیاء معتقد بود که قادر است با تشکیل سازمان‌های چریکی در نقاطی که تحت اشغال قوای متفقین نیست و او در آن مناطق نفوذی دارد به مبارزه با عوامل نازی در ایران پرداخته و از این طریق خدمات مفیدی انجام دهد. سیدضیاء به کلنل تیگ پیشنهاد کرد که حاضر است برای بحث و بررسی این موضوع به قاهره رفته و با مقامات انگلیسی درباره طرح خود گفت‌وگو کند وزیر مقیم قاهره پس از مطالعه گزارش کلنل تیگ و اطلاع از نظریات و طرح‌های سیدضیاء ضمن منعکس کردن جریان ملاقات تیگ و ضیاء و موضوع گفت‌وگوهای آنها برای بولارد در گزارش خود می‌نویسد: «در حال حاضر S.O.E طرح‌هایی برای سازمان دادن دسته‌های چریکی در میان ایل قشقایی و بختیاری در دست اجرا دارد البته S.O.Eمایل است تا از خدمات «طباطبایی» (سید ضیاء) به عنوان یک رهبر و عامل تشکیلاتی استفاده نماید به شرط آن که این مساله اثر بدی نداشته و شاه و دولت فعلی ایران و روس‌ها را ناراحت نکند همچنین ممکن است که او بتواند فعالیت‌های خود را از فلسطین هدایت نماید و نیز ما هم می‌توانیم در صورتی که آلمانی‌ها موفق به اشغال ایران شدند از او به عنوان رهبر جنبش ایران آزاد Free Persian Movement استفاده کنیم. بولارد با وزیر مقیم قاهره که سیدضیاء دارای ارزش زیادی به عنوان رهبر جنبش ایران آزاد می‌باشد موافق بود مضافا به این که به وزیر مقیم قاهره پیشنهاد کرد چنانچه دولت ایران وظیفه خود را سنگین یافت و استعفاء کرد باید «سیدضیاءالدین طباطبایی» به ایران فرا خوانده شود و در چنین صورتی نباید «سیدضیاء» یا امور و طرح‌های S.O.E در ایران درآمیختگی پیدا کرده باشد «بولارد» در ضمن تاکید کرده بود که «سیدضیاء» فعلا باید کاملا ساکت و منتظر بماند. در حالی که علائم و نشانه‌های امیدوارکننده‌ای وجود داشت دال بر اینکه دولت ایران قادر است تا موقعیت و وضعیت با ثباتی را در ایران برقرار کرده و با متفقین همکاری نماید، «بولارد» وزیرمختار انگلیس در تهران نگرانی خود را پنهان نداشته و امیدوار بود تا «ضیاءالدین طباطبایی» به عنوان کسی که می‌تواند جانشین رییس دولت فعلی ایران گردد در دسترس انگلیس‌ها باشد. «بولارد» می‌دانست که «شاه» نظر خوبی نسبت به «سید ضیاء» ندارد و روس‌ها نیز شدیدا با او مخالف هستند. «بولارد» عقیده داشت که با وجود این مخالفت‌ها لازم است تا با خود «سید ضیاء» مذاکراتی صورت گیرد و با یادآوری مخالفت شاه و روس‌ها به وی نظر «سید ضیاء» را در مورد این که چگونه و از چه طریقی می‌تواند با انگلیسی‌ها همکاری نماید استفسار نمود. «بولارد» پیشنهاد کرد که «ترات» (Trott) دبیر قسمت شرقی سفارت انگلیس در تهران با «سید ضیاء» در فلسطین ملاقات نماید و برای «سید ضیاء» مساله همکاری او را با دولت انگلیس تشریح نموده و عقیده وی را جویا شود در لندن مقامات وزارت امور خارجه انگلیس با توجه به این که «سید ضیاء» مدت مدیدی خارج از ایران بوده و از اعتبار و شهرت زیادی در ایران برخوردار نیست نسبت به موفقیت طرح بازگردانیدن وی به ایران با شک و تردید بسیار می‌نگریستند، ولی بالاخره آنها نیز با پیشنهاد «بولارد» و ملاقات «ترات» و «سید ضیاء» موافقت کردند. «ترات» در ۲۴ سپتامبر ۱۹۴۲ تهران را به قصد فلسطین برای دیدن «سید ضیاء» و اطلاع از نظریات وی درباره ایران ترک کرد، کمیسر عالی انگلیس در فلسطین دستور داشت تا ترتیب ملاقات «ترات» و «سید ضیاء» را به طور خیلی محرمانه بدهد قبلا هم انگلیسی‌ها سر و صدای زیادی درباره تشکیل «کنفرانس تبلیغات جنگ» در فلسطین به راه انداخته بودند و این مساله پوششی بود تا هدف اصلی مسافرت «ترات» به فلسطین را مخفی داشته و این سفر را صرفا برای شرکت «ترات» در آن کنفرانس قلمداد نمایند. «ترات» بعد از ملاقات با «سید ضیاء» و گفت‌وگو با وی به این نتیجه رسید که «سید ضیاء» هنوز هم ایرانی وطن‌پرست است!!! و مشتاق انجام خدماتی برای کشور خود می‌باشد و شدیدا معتقد است به این که کشورش باید با انگلیسی‌ها به هر نحو ممکن همکاری نماید «بولارد» پس از دریافت گزارش «ترات» درباره ملاقاتش با «ضیاء» به «ایدن» نوشت که «این ملاقات برای مقصود بسیار مفید و قابل استفاده بوده و باعث شده است تا درباره استفاده از وجود «سید ضیاء» در صورتی که موقعیت ایجاب نماید تصمیم روشن و قاطعی بگیریم» «بولارد در ادامه گزارش، نظر خود را درباره «سید ضیاء» و مشکلات موجود در مورد بازگشت وی به ایران می‌نویسد:... در صورت سقوط کابینه فعلی ایران، «ضیاء» می‌تواند کاندیدای رضایت‌بخشی برای نخست‌وزیری ایران باشد... بدبختانه این موضوع که کاندیداتوری «ضیاء» برای نخست‌وزیری مورد قبول شاه یا سفارت شوروی قرار گیرد مورد تردید است، ولی من فکر می‌کنم که با وجود چنین مساله‌ای ما باید تمام مشکلات را تا بازگشت قریب‌الوقوع «ضیاء» به ایران ندیده بگیریم «سید ضیاء» مایل نبود در صورتی که به نخست‌وزیری برگزیده نشود به ایران بازگردد، ولی انگلیسی‌ها هم نمی‌توانستند اقدامی علیه دولتی که با آنها همکاری و همگامی می‌نمود به عمل آورند کابینه سهیلی و دولت قوام‌السلطنه هر دو طرفدار غرب بودند ولی با این حال انگلیسی‌ها احساس می‌کردند دولتی که تمایلات نزدیکتری به انگلستان داشته باشد مورد نیاز آنها است در فاصله بین سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۳ (۱۳۲۱ـ۱۳۲۲ ) انگلیسی‌ها از موقعیت خوبی برخوردار نبودند آنها به شدت مورد تنفر مردم ایران قرار داشته و عملا هیچ گونه پایگاهی برای اعمال نفوذ و قدرت در میان دولت و ملت ایران نداشتند و متقابلا فعالیت‌های شدیدی به طرفداری از روس‌ها توسط حزب توده به عمل می‌آمد که سبب نگرانی انگلیسی‌ها بود.برای خنثی کردن اقدامات و تبلیغات کمونیست‌ها باید اقدامات متقابل مؤثری به عمل آید به بیان دیگر وجود یک حزب سیاسی ضد کمونیست به خوبی احساس شده و مورد نیاز بود در اواخر سال ۱۹۴۳ گزارش‌های زیادی درباره اعمال و کردار ناهنجار مقامات سربازان روسی در آذربایجان و استان‌های شمالی به لندن می‌رسید روس‌ها به طور فعالی کردها را بر علیه دولت مرکزی تحریک می‌کردند در اصفهان و استان‌های جنوبی آلمانی‌ها قبایل و عشایر را بر علیه انگلیسی‌ها تحریک می‌نمودند. در تهران آنگلوفیل‌ها و عوامل طرفدار انگلستان پراکنده و ساکت بودند و حرکت جدیدی که تمایل به آمریکا بود در میان بعضی از سیاستمداران ایران ایجاد شده بود.در اوایل سال ۱۹۴۳ (۱۳۲۲ ش) و قبل از شروع انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی این مساله برای انگلیسی‌ها روشن شده بود که شانس بسیار کمی برای فرستادن برگزیدگان خود به مجلس دارند و بیشتر نمایندگان مجلس از طرفداران و هواخواهان شوروی یا آلمان و به خصوص طرفداران سیاست گرایش به آمریکا خواهند بود و تنها تعداد بسیار قلیلی آنگلوفیل به مجلس راه خواهند یافت بنابراین چنین به نظر می‌رسد که بازگردانیدن «ضیاء» به ایران برای انگلیسی‌ها نافع و ضروری است تا به وسیله این دوست قدیمی بتوانند به ایجاد یک جناح سیاسی مقتدر طرفدار انگلیس در ایران مبادرت نمایند در این مرحله بود که انگلیسی‌ها تصمیم قطعی و نهایی خود را برای بازگردانیدن «سید ضیاء» به ایران حتی اگر نتواند کرسی صدارت عظمی را تصاحب نماید اتخاذ نمودند با این حال «بولارد» در خاطرات خود می‌نویسد: موقعی که شنیدم «سید ضیا» قصد بازگشت به ایران دارد تا بار دیگر به امور سیاسی مشغول شود با خود اندیشیدم که بازگشت او در چنین موقعی اصلا به صلاح نیست، زیرا شک نداشتم او به دلیل آنکه از یک کشور تحت قیمومت انگلیس می‌آید مسلما هر برنامه سیاسی که در پیش بگیرد همگان، ما را به عنوان پشتوانه اقداماتش قلمداد خواهند کرد... به این ترتیب معلوم است که بازگشت «سید ضیاء» به ایران نمی‌توانست هیچ ارتباطی با ما داشته باشد. مقامات انگلیسی به این مساله آگاهی داشتند که برای بازگشت «سید ضیاء» باید از طرف شاه از او دعوتی به عمل آید و چون شاه نظر خوبی نسبت به «سید ضیاء» نداشت و با آمدن وی به ایران هم مخالف بود انگلیسی‌ها چنان مصلحت دیدند که دعوت از «سید ضیاء» از طرف شخصی از دولتمردان و رجال ایرانی به عمل آید تا بدینوسیله «سید ضیاء» مستمسکی برای بازگشت داشته باشد و انگلیسی‌ها هم همچنان در پشت پرده مانده و نقش خود را ظاهر نسازند در تهران شایعاتی مبنی بر بازگشت «ضیاء» توسط ماموران انگلیسی سفارت پراکنده گردید تا از عکس‌العمل مردم زمینه‌ای به دست آید وقتی انگلیسی‌ها جو را مساعد یافتند اجرای نقش را به عهده حزب وطن گذاردند به دعوت حزب وطن در ۱۴ ژوئیه ۱۹۴۳ گردهمایی کوچکی فراهم آمد که در آن نمایندگان بعضی احزاب دیگر نیز شرکت کردند. در پایان این گردهمایی قطعنامه‌ای صادر و طی آن از «سید ضیاءالدین طباطبایی» خواسته شد تا به ایران بازگشته و حکومت را در دست گیرد. انگلیسی‌ها با کمک دوستان خود در ایران زمینه بازگشت «سید ضیاء» را به طریقی فراهم آوردند که برای شاه و سفیر شوروی نیز این شبهه پیش آمده بود که دولت انگلیس در این مورد نقشی نداشته و «ضیاءالدین طباطبایی» به دعوت مردم و احزاب به ایران باز خواهد گشت وزیرمختار آمریکا نیز در جریان امر قرار نداشت ولی به درستی به نقش انگلیسی‌ها پی برده بود. در اوت ۱۹۴۳ وزیرمختار طی گزارشی به وزارت خارجه آمریکا نوشت که دلایل بسیاری او را متقاعد ساخته است که انگلیسی‌ها «ضیاء» را تحریک به بازگشت به ایران نموده‌اند. در اکتبر ۱۹۴۳ (مهرماه ۱۳۲۲) «سید ضیاءالدین طباطبایی» پس از ۲۲ سال که در خارج از ایران به سر برده بود به ایران بازگشت. یکی از کسانی که از طرف دولت انگلیس مامور شد تا به فلسطین برود و در امر بازگشت «سید ضیاءالدین» به امپریالیسم انگلستان کمک نماید «مظفر فیروز» بود؛ بنابراین با هم به ایران بازگشتند و مقدمات تشکیل حزب اراده ملی را فراهم ساختند و روزنامه رعد امروز را به عنوان ارگان رسمی حزب منتشر نمودند. «سید ضیاءالدین» با ترفند تازه‌ای مجددا وارد عرصه سیاسی ایران شد.در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از یزد کاندیدای نمایندگی شد و به‌‌رغم مخالفت اقلیت مخالف به عضویت مجلس چهاردهم شورای ملی درآمد. «ضیاءالملک فرمند» با افشای اسرار کودتای ۱۲۹۹ و دکتر مصدق طی نطق مستند و مستدل و تاریخی خود پرده از روی خیانت‌های «سید ضیاءالدین» برداشت و او را رسوای خاص و عام ساخت و به هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس به شدت از تصویب آن جلوگیری نمود، ولی نمایندگان اعتبارنامه او را تصویب نمودند.

منبع: Tarikhirani.ir