سرپل ذهاب در دوره قاجار

بخش اول

سرپل ذهاب در غرب استان کرمانشاه و در مرزهای غربی با کشور عراق قرار دارد. در جغرافیای این منطقه خرابه‌های دو شهر معروف حلوان و ذهاب به چشم می‌خورد. حلوان نام یکی از شهرهای مهم دوره ساسانی و در واقع مرکز استانی به نام شاذ فیروز بوده است که بنای آن را به قباد ساسانی نسبت می‌دهند. روند ویرانی این شهر بعد از گذر از تاریخ درخشانش در دوره ساسانی و قرون نخستین اسلامی، در سده هفتم همزمان با حمله مغول تسریع شد. تا اینکه قزوینی در اواخر قرن هفتم و حمدالله مستوفی درمیانه قرن هشتم آن را شهری متروک توصیف می‌کنند. بعد از یک انقطاع تاریخی، دوباره در میانه دوره صفوی و فقط در فاصله چند کیلومتری ویرانه‌های حلوان، شهر ذهاب ساخته شد. اما این شهر هیچ‌گاه رونق حلوان را نیافت و بعد از یک سده روبه ویرانی نهاد. تا اینکه اوایل دوره قاجار، در فاصله نزدیک‌تری به ویرانه‌های حلوان، شهر سرپل‌ذهاب شکل گرفت و به یک رونق نسبی دست پیدا کرد. منابع به طور واضح علت تخریب حلوان و ذهاب را جنگ‌ها و بلایای طبیعی نشان می‌دهند، اما عوامل فوق به دلیل جغرافیای منطقه به طور پیوسته در تاریخ شهر بوده است. به نظر می‌رسد عامل دیگری باعث این ظهور و انحطاط شده باشد. ابهام علمی پژوهش حاضر چگونگی و چرایی شکل‌گیری این شهر در اوایل دوره قاجار است.محققین برای پاسخ به‌این پرسش نظریه اختیار و امکان‌گرای ویدال دولابلاش را به خدمت گرفته‌اند. براساس‌ این نظریه، ضمن قبول ظرفیت‌ها و محدودیت‌های جغرافیایی، در نهایت ‌این انسان است که تصمیم می‌گیرد در چه جغرافیایی تمدن خود را بیافریند. براساس همین نظریه مدعای اصلی پژوهش حاضر‌این‌گونه تنظیم شد که با توجه به قرار گرفتن سرپل‌ذهاب در مسیر جاده عتبات و رونق‌این راه به تدریج حیات شهری در‌این منطقه شروع شد.در دوره قاجار به علت تقویت نهاد روحانیت و تاکید بر مساله زیارت، خصوصا عتبات، عبور و مرور از جاده معروف کرمانشاه- عتبات بسیار زیاد شد. تلاش دولت برای تامین امنیت زائران و پولی که خود آنها برای این مهم خرج می‌کردند به تدریج در آبادانی مسیر کاروان‌های زیارتی موثر واقع شد.

نظریه اختیار و امکان گرای ویدال دو لابلاش

دولابلاش (۱۸۴۵-۱۹۱۸م) در فرانسه به دنیا آمد. او مخالف جغرافیاگرایی بود و به زودی مکتب جغرافیایی انسانی فرانسه را بنیان نهاد. نظریه دولابلاش در تقابل با نظریه فردریش راتشل که معتقد به جبرگرایی بود مطرح گردید. راتشل در تحلیل جغرافیایی خود بیشترین نقش را برای طبیعت قائل بود و انسان را در حاشیه و تحت تاثیر عامل طبیعت قرار می داد در حالی که در نظریه اختیار گرایی دولابلاش، انسان جغرافیایی خود را از مقید و محدود بودن در چارچوب پیشنهادی طبیعت رها می سازد و به انسان آزاد و دور از هر گونه قید و بند طبیعی تغییر ماهیت می‌دهد. این باور، محدودیت‌های عوامل محیطی را در فعالیت‌های انسانی انکار نمی‌کند ولی مرکز تصمیم و خلاقیت تعیین مسیر را از محیط طبیعی سلب و به انسان منتقل می کند. دولابلاش عقاید خود را در کتابی با عنوان «اصول و جغرافیای انسانی» در سال (۱۹۲۲م) منتشر ساخت. ویدال اعتقاد دارد طبیعت عرضه‌کننده بستر ساخت و مقر و مکان جغرافیایی شهر است و انسان به دلخواه ارگانیسم شهری را بر این بستر می‌نشاند. قدرت خلاقیت و سازندگی انسان در ساخت و پرداخت شهرها به مراتب بیش از روستاها نقشی است و شهر جز نشانه‌ای از مساعی عظیم انسان‌ها بر پهنه زمین نیست. بنابراین جبر تاریخی در مورد ظهور، رشد و قدرت‌یابی و افول و عظمت شهرها محتمل است و نمی‌توان آن را به مانند قانون تغییرناپذیر قبول کرد. در تکامل شهرها تنها شرایط آمرانه طبیعی حاکم و جبر جغرافیایی را در کل و به طور سربسته نمی‌توان باور داشت چرا که جبر طبیعی و جغرافیایی در زایش، رشد و حرکت تکاملی شهر، اثری نسبی دارد.

موقعیت جغرافیایی سرپل‌ذهاب

برطبق آخرین تقسیمات کشوری شهرستان سرپل‌ذهاب با مساحت تقریبی ۸۷۹ کیلومتر مربع بین ۵۲/۴۵ طول شرقی جغرافیایی تا ۲۴/۳۴ عرض جغرافیایی در غرب کشور قرار گرفته است.‌این شهرستان از شمال به ثلاث باباجانی، از شرق و جنوب شرقی به شهرستان دالاهو، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان گیلان‌غرب و از غرب به شهرستان قصرشیرین و خاک عراق محدود می‌گردد. تا سال (۱۳۶۸ش)، در کنار خسروی، نفت شهر و گیلان غرب یکی از بخش‌های قصرشیرین محسوب می‌شد اما در ‌این سال با دارا بودن یک بخش مرکزی و پنج دهستان؛ حومه، قلعه‌شاهین، بشیوه، دشت ذهاب و پشت‌تنگ مرکز شهرستان گردید. مساحت کل اراضی‌این شهرستان ۱۱۹۴۰۰ هکتار است و فاصله آن تا کربلا ۲۷۰، تا تهران ۶۸۰ و تا کرمانشاه ۱۴۷ کیلومتر است.

صباح قنبری- صباح خسروی زاده