گاز رسانی به کوره‌های آجرپزی

آخرین بخش از خاطرات شیرازی به مساله توزیع گاز به روستاها و کارخانه‌های صنعتی می‌پردازد.

گاز رسانی به کوره‌های آجر پزی فکر می‌کنم مطلب جالبی است که چند دقیقه وقت صرفش بکنیم. در اوائل تاسیس شرکت گاز یک دعوتی شد از آر سی دی(RCD) (۲۹) و من برای بازدید صنعت گاز پاکستان رفتم به آن کشور. پاکستان ده الی پانزده سال صنعت گازش از ما زودتر شروع شده بود، و تجربیاتی داشتند. آنها به دلیل این که پول زیادی نداشتند که به مهندس مشاور خارجی بدهند، مقدار زیادی کارها را خودشان انجام می‌دادند. این برای من که انگیزه این را داشتم که کارها را ایرانیزه بکنم خیلی جالب بود. وقتی که برگشتم، گزارشی دادم به مدیرعامل شرکت گاز، که آن موقع فرخان بود، که ما به موازات این که از کارشناسان اروپایی و آمریکایی استفاده می‌کنیم، ازکارشناسان پاکستانی هم استفاده بکنیم. این تز من بود. البته می‌دانید روحیه ای که در کشورهای جهان سوم وجود دارد این است که کشورهای غربی را قبول دارند ولی همدیگر را قبول ندارند و با نگاه تحقیرآمیز به همدیگر نگاه می‌کنند. همین روحیه در شرکت ملی گاز هم جاری بود و بعضا مرا مسخره می‌کردند که اصلا چرا چنین پیشنهادی کردم. ولی به هرحال من با پی گیری این پیشنهاد را بردم به هیات مدیره و تصویب گرفتم و به قسمت پرسنل ابلاغ شد و در نتیجه آن دو سه تا پاکستانی استخدام شدند. کوره‌های آجرپزی در تهران، اگر خاطرتان باشد، یکی از منابع آلودگی هوا بودند. یعنی درآن فصلی که به شدت کار می‌کردند، یعنی فصل تابستان، یک ستون بود، شاید به طول کیلومترها و به عرض خیلی زیاد، در افق جنوبی تهران به وجود می‌آوردند. چون اینها همه چیز می‌سوزاندند. من از این کوره‌ها بارها بازدید کردم. حلقه لاستیک کهنه را می‌انداختند چون سوخت مداوم داشت، و برای سوخت اولیه چیزهای پلاستیکی کهنه، چوب، هرچیز قابل سوختی را که در نظر بگیرید، توی این کوره‌ها می‌ریختند و می‌سوزاندند. شما می‌دانید که از سوزاندن مواد پلاستیکی اصلا سیانور تهیه می‌شود. یعنی اگر در همین اتاقی که بنده و شما نشسته ایم حدود ۱۰۰ گرم ماده پلاستیکی سوزانده بشود، من و شما خفه می‌شویم، چون گاز سیانور تولید می‌کند، و این یکی ازدلایل آلودگی شهر تهران بود و فشار زیادی روی ما بود که ما یک کاری در مورد این کوره‌ها بکنیم.

در آن زمان رییس گازرسانی به صنایع درقسمت مهندسی یک آقایی بود به اسم لیدیارد، که انگلیسی بود. ایشان یک طرحی آورد برای تبدیل سوخت این کوره‌ها به گاز و یک مهندس مشاور انگلیسی هم آورد. در طرحی که این مهندس مشاور انگلیسی داد هرکوره‌ای شش هزار دلار خرج داشت که - این خرج را شرکت ملی گاز نمی‌توانست بدهد- باید کوره‌ها می‌دادند. این طبیعی بود ک ه کوره‌های آجرپزی نمی توانستند شش‌هزار دلار هرکدام بدهند، برای این که شش‌هزار دلار آن موقع می‌شد چهل و دو‌هزار تومان که برای آنها پول زیادی بود. من یک روز توی اتاقم بودم، یکی از این کارشناسان پاکستانی که استخدام شده بود و پهلوی خود من کار می‌کرد، به اسم آقای محمد معین، آمد اتاق من. فارسی هم یاد گرفته بود در این مدت، خیلی خوب، یعنی با یک کمی لهجه. گفت آقای شیرازی من شنیدم که برای گاز سوز کردن کوره‌ها اقدامی قرار است بشود. می‌خواهند مهندس مشاور انگلیسی بیاورند و اینکار را انجام بدهند با هزینه زیاد. ما این کار را در پاکستان انجام می‌دهیم. ریخته گرهای محلی در ایران می‌توانند این مشعل‌های گازی را بسازند، ممکن است به اندازه مشعل گازی که از انگلیس می آید یا از آمریکا می‌آید کار نکند، ولی کار می‌کند. هزینه اش خیلی پایین تر می‌شود. این آقا نقشه را تهیه کرد و با همدیگر رفتیم به یک ریخته گری. صحبت کردیم، گفت که ما این مشعل را می‌سازیم دانه ای‌هزار تومان.

جنسش از چه هست؟

از چدن. بعد البته ما دستگاه(regulator) تنظیم فشار و اندازه گیری گاز (meter) هم می‌خواستیم. امّا جمع این مخارج با مشعل یک رقمی حدود‌هزار دلار نمی شد، کمتر از‌هزار دلار می‌شد.

یعنی کمتر از ۷‌هزار تومان؟

کمتر از ۷‌هزار تومان می‌شد در مقابل آن ۴۲‌هزارتومانی که مهندس مشاور می‌خواست. ماطرح آن مهندس مشاور را قبول نکردیم و کار را به عهده گرفتیم که خودمان انجام بدهیم و این کوره‌ها را هم این آقای محمد معین رفت با یکی دو تا ریخته گری قرارداد بست. اینها را می‌ساختند برای ما هر یک‌هزار تومان. گروه گاز رسانی شرکت ملی گاز می‌رفت انشعاب را نصب می‌کرد و ما با سرعت، تعداد زیادی از این کوره‌ها را تبدیل به گاز سوز کردیم.

گاز برای روستاها

بررسی بازار گاز روستاهای مسیر شاه لوله گاز هم طرح جالبی بود. چون نمی‌شد همه روستاها را گاز داد، ما یک روستا را نزدیک شیراز به نام گویوم انتخاب کردیم و به صورت نمونه به آن گاز دادیم و در آن جا برق تولید شد. متعاقب این طرح یک بررسی گاز رسانی به روستاها انجام دادیم که مسوول این طرح آقای قدم آبادی بود که قبلا من ذکر خیرش را کردم. ایشان با یک تیمی که داشت ۴۴۰ روستای ایران را که در مسیر شاه لوله گاز ایران بودند بررسی کردند و گزارش خیلی جامع و خوبی هم تهیه شد. حالا یک داستان نسبتا جالب در ارتباط با این طرح. یکی از همکاران ما یک روز به دیدار من آمد و گفت که من شنیده‌ام شما یک گزارش خیلی جالبی دارید برای گاز رسانی به روستاها، اگر می‌شود یک نسخه از این گزارش را به من بدهید. من یک نسخه از این گزارش را به او دادم. این مطلب گذشت. حدود ۶‌، ۷ ماه بعد، ایشان با یک نامه تشکر و کارتش تز دکترایش را در رشته اقتصاد برای من فرستاد. من این رساله را باز کردم. به رسم آن وقت‌ها، عکس شاه اول بود، بعد یک مقدمه یک صفحه‌ای نوشته بود که این تز دکترای ایشان است در مورد طرح گازرسانی به روستاها. بعد از صفحه سوم دیدم گزارش خود ما است. حتی ایشان زحمت نکشیده بود جملات آن را عوض بکند یا قسمت‌های آن را پس و پیش بکند. یعنی طرح ما را عینا به صورت تز دکترایش ارائه کرده بود و قبول هم شده بود. ایشان درجه دکترای اقتصاد را گرفتند. قسمت اعظم ثوابش برسد به روح آقای قدم آبادی که فوت کرده، یک قسمت کمش هم به من. این هم داستان گاز رسانی به روستاها. البته همان طور که عرض کردم شرکت ملی گاز درحال حاضر به روستاها و شهرهای زیادی در مسیر شاه لوله اول و شاه لوله دوم گاز و طرح سرخس نکا گازرسانی می‌کند، و من اطمینان دارم که بررسی فوق حداقل در مراحل اولیه مورد استفاده قرار گرفته است.

عملکرد گاز رسانی در داخل کشور

درجمع بندی این بخش از مصاحبه باید خلاصه کنم که تا پایان سال ۱۳۵۷ که مدتی بعد از آن طبق درخواست از نخست وزیر وقت (آقای مهندس مهدی بازرگان) اینجانب به افتخار بازنشستگی نائل شدم گاز رسانی در داخل کشور به شرح زیر بود:

شبکه‌های در دست بهره برداری و توسعه: تهران، اصفهان، شیراز، شهر صنعتی البرز، منجیل و آبیک و لوشان، کاشان، اهواز و هفت تپه، مشهد.

دردست طراحی و یا اجرا: قم، اراک، بهبهان، رشت، قشم، بندرعباس، سرچشمه، نکا، سرخس، شیروان، گرگان، بهشهر.

طول خطوط لوله شبکه‌های نصب شده (پایان مهرماه ۱۳۵۷)۲۲۳۵ کیلومتر.

جمع مصارف صنعتی، نیروگاه‌ها، خانگی و تجاری ۳۹۳۵‌میلیون مترمکعب.

مصرف برای پنج سال بعد ۲۹۵۵۰‌میلیون متر مکعب برآورد شده بود.