فحش را من خوردم

آنچه می‌خوانید بخشی از کتاب... نوشته ایرج امینی پسر علی امینی تحت وزیر اوایل دهه ۱۳۴۰ ایران است.

دکتر امینی: راستش من نمی‌توانم، چون واقعا از آن اشخاص نیستم. ضمنا الان در مقام نخست‌وزیری هستم. تعهدی که من می‌خواهم بکنم باید یک تعهدی باشد که درست باشد. به علاوه در هر موقع یک اولویتی هست. الان به نظر من اولویت وزارت جنگ نیست. اولویت بهداشت است، کشاورزی است، عرض کنم، فرهنگ است. این‌هاست. با کی جنگ داریم؟

شاه: عراق.

دکتر امینی: عراق چیه قربان؟ عراق با ما نمی‌تواند بجنگد. چون نفعش نیست و دیگران هم نمی‌گذارند. اگر حمله شوروی است، این [قشون و اسلحه] به دردش نمی‌خورد... با یک فوت ما را می‌بلعد... من نمی‌توانم... به علاوه شما یک مرتبه قبول بکنید که یک نخست‌وزیر بیاید و از شما تشکر کند که یک مدتی به او اعتماد کرده‌اید. بعد هم گفته‌اید که کارهای شما خوب بوده، بعد مرخص بشود و اردنگی نشود... اگر من از تجربه دو نفر رییس و قوم و خویشم استفاده نکنم، آدم احمقی باید باشم.

شاه: چطور؟

دکتر امینی: آن کاری که شما با قوام‌السلطنه کردید، با مصدق‌السلطنه کردید...

شاه: من؟

دکتر امینی: حالا کاری ندارم کردید یا نه. هرچه هست اگر همان کار با من بشود، من باید آدم خیلی احمقی باشم. بنده این را اگر قبول کردم، از روی خدمت به مملکتم کردم و افتخار هم می‌کنم که هر چه از دستم بر می‌آمده کردم. اما بنده نباید این جا بنشینم که بعد بنده را بردارند و بیندازند بیرون. بنابراین بنده را ممکن نیست بیرون کنند. خودم باید بروم. بنده الان که گفتم نه، مرخص می‌شوم. بالاخره بایستی آبرومندانه جدا شویم، بدون دلخوری و این‌ها. خودتان می‌دانید: عبدا... انتظام یا علم هر که دلتان می‌خواهد. بنده هم اگر کاری از دستم برمی‌آید مضایقه نمی‌کنم. اما یک چیز می‌خواهم به شما بگویم. این سیاست austerite (سختگیری مالی) که فحشش را من خوردم، عدم رضایتش را من تحمل کردم، این را اگر ول کنید دو مرتبه سقوط اقتصادی است. چون وضع اقتصادی مملکت فوق‌العاده fragile (آسیب‌پذیر) است. یک عده‌ای از این کارخانجات که مردنی بودند، مردند.

اگر بخواهید دوباره به این‌ها پول بدهید، پول به هدررفته‌ای است. آن‌های دیگر هم ناسالم می‌شوند...

دکتر امینی پس از پایان عرایضش کاخ را ترک می‌گوید.

گرچه اطلاعات بعدازظهر آن روز با تیتر بزرگ به احتمال استعفای نخست‌وزیر اشاره کرده بود، اما نخست‌وزیر عجالتا تصمیم نداشت که علنا از استعفای خود صحبت کند. این مهم را به عهده شاه گذاشت و منتظر ماند که ایشان تعیین تکلیف کنند. در عین حال از آماده کردن فضا برای کناره‌گیری غافل نبود. مصاحبه دکتر جهانگیر آموزگار با اطلاعات در فردای شرفیابی، وافی بدان مقصود است. اطلاعات در ۲۶ تیر ماه تحت عنوان «بودجه در بن‌بست» که در صفحه اول منتشر شده بود، خبر داد که:«امروز خبرنگار ما از آقای دکتر جهانگیر آموزگار، وزیر دارایی، در مورد علت تاخیر بودجه پرسش کرد. وزیر دارایی در پاسخ گفت: «تا وقتی بودجه هسته‌ای متعادل نشود، تصویب هم نخواهد شد. من به عنوان یک وزیر دارایی زیر بار بودجه هسته‌ای غیرمتعادل نخواهم رفت...»

غروب همین روز قرار بود پدرم در جلسه صاحبان صنایع و بازرگانان که در تالار سخنرانی اطلاعات در خیابان خیام تشکیل می‌شد، شرکت نماید. از او خواهش کردم مرا هم همراه خود ببرد. در این جلسه نخست آقای عباس مسعودی، مدیر اطلاعات، به مدعوین خوشامد گفت. سپس آقای محمود رضایی، عضو شورای بهره‌برداران معادن ایران، طی سخنانی از سیاست اقتصادی دولت به ویژه در امر سیاست بازرگانی خارجی انتقاد کرد. دکتر امینی هم به تفصیل به ایشان پاسخ داد. با این که پدرم در چند ماه آخر زمامداری خود نسبت به حجم بودجه ارتش ایراد می‌گرفت و معتقد بود که باید مبلغی از آن کسر شود، آن شب جمله‌ای بیان داشت که نگارنده فورا حمل بر استعفا یا قصد استعفای ایشان کرد. او ضمن تشریح مشکلات مربوط به بودجه گفت: «... بعضی‌ها به ما می‌گویند از بودجه وزارت جنگ بزنیم. ما نمی‌توانیم این کار را بکنیم؛ زیرا افراد ارتش حافظ بقای مملکت هستند.»هنگامی که از موسسه اطلاعات خارج و داخل اتومبیل شدیم رو به پدرم کردم و گفتم: «استعفا دادید؟» تعجب کرد و پرسید: «از کجا فهمیدی؟» پاسخ دادم: «از اظهارات‌تان راجع‌به بودجه ارتش.» گفت: «به کسی نگو چون فعلا جز دکتر آموزگار سایر وزرا هنوز از تصمیمم خبر ندارند.»۲۷ تیر ماه دستخط پادشاه در جواب استعفای دولت به شرح زیر صادر شد:

جناب دکتر علی امینی

گزارش مورخ ۲۶ تیر ماه که مربوط به بودجه کشور بود و زحماتی که در مدت زمامداری خود تحمل نموده‌اید ملاحظه و مورد بررسی قرار گرفت.

از زحمات خستگی‌ناپذیر و صمیمیتی که در کارها همیشه داشته‌اید، کمال قدردانی خودمان را اظهار می‌داریم و با نهایت تاسف استعفای دولت را پذیرفتم و تا تعیین دولت جدید، خودتان با تشریک مساعی معاونان وزارتخانه‌ها مراقب کلیه امور کشور باشید.فردای آن روز دکتر امینی در آخرین مصاحبه مطبوعاتی خود به عنوان نخست‌وزیر در جواب به یکی از خبرنگاران جراید داخلی و خارجی که دلایل استعفا را از ایشان سوال می‌کرد، گفت: «کمک به بودجه را یک مرتبه قطع کردند. خب مملکت به ارتش احتیاج دارد و بدون ارتش هم نمی‌تواند بماند.»