بومی‌سازی صنعت کلیدی

عکس: آکو سالمی

بخش نخست گفت‌وگو با مهندس شکرریز، از مدیران بخش صنعت و معدن در دولت‌های جنگ و سازندگی، روزگذشته منتشر شد. ادامه این گفت‌وگو را بخوانید. علیرضا بهداد

***

در حالی که کشورمان در حال جنگ بود، ارز نبود و درآمد نفتی هم کاهش پیدا کرده بود، چه حسی باعث می‌شد که شما به فکر توسعه باشید. یعنی با آن همه درگیری که دولت داشت ولی حس توسعه‌گرایی به توسعه‌ستیزی تبدیل نشد. چرا آن زمان کسی نگفت نان شب مردم واجب‌تر از توسعه است؟ چه دیدگاهی وجود داشت که ایجاد فولاد مبارکه را در اولویت قرار می‌داد؟

اگر فولاد مبارکه نبود ممکن بود شما سالانه نصف درآمد ارزی را هم پرداخت کنید و نتوانید فولاد مورد نیاز کشور را تامین کنید بنابراین توسعه لازم بود. یا مثلا سنگ آهن را تا زمانی که تولید نشده بود، نمی‌توانستید به راحتی از بیرون هم تامین کنید. الان که تولید می‌شود می‌توان از بیرون هم تامین کرد البته الان واقعا وارداتی در این زمینه نداریم. اگر بگویم هزینه‌ای که برای فولاد مبارکه شده به اندازه شش برابرش به کشور برگردانده شده اغراق نکرده‌ام، ضمن اینکه از نظر صنعتی کشور را ارتقا داده است و الان بخش صادرات خوبی دارد. یک زمانی ما فولاد تولید می‌کردیم و برای تولید یک تن فولاد مجبور بودیم به اندازه ۸۰ درصد قیمت آن ارز پرداخت و از خارج مواد وارد کنیم. الان به استثنای ذوب آهن که مشکل کک دارد بقیه واحدها ارزبری زیر ۱۰، ۱۲ درصد دارند و ارزی به آن صورت مصرف نمی‌کنند ضمن اینکه مهندسان ما در صنعت فولاد مدعی هستند.

برای امر توسعه فولاد مبارکه از مقامات بالا هم پیگیری می‌شد؟

بله شدیدا. آقای‌هاشمی که رییس مجلس و آقای موسوی نخست وزیر بودند بدون اغراق به صورت هفتگی کار را پیگیری می‌کردند. هر جا مشکلی داشتیم مراجعه می‌کردیم و برایمان حل می‌کردند.

چند درصد فولاد مبارکه در دوره آقای محلوجی پیش رفته بود؟

آن زمان هنوز فولاد مبارکه راه‌اندازی نشده بود.

آقای مهندس موسوی در مناظره‌شان اعلام کردند در زمان دولت بنده ۸۰ درصد کار انجام شده بود.

بله، این حرف درست است و اغراق نیست، به دلیل اینکه آقای محلوجی قبل از آن هم در دولت حضور داشتند. ایشان حتی زمانی که در مجلس هم بودند به این کار کمک می‌کردند. در زمان آقای‌هاشمی کم‌‌کم حرکت‌ها برای راه‌اندازی شروع شد.

همکاری دوباره با محلوجی و پرونده سازی

بعد که آقای محلوجی وزیر شدند و همکاری‌ شما با هم دوباره شروع شد اوضاع چگونه بود؟

در دوره‌ای که آقای محلوجی می‌خواست وزیر شود از من خواستند با توجه به اطلاعاتی که دارم برنامه‌ای تهیه کنم، البته از چند نفر دیگر هم این کار را خواستند. من یک برنامه خلاصه تهیه کردم. در آن زمان یک اتفاق خیلی بد افتاد و آن این بود که کسی که نمی‌دانم نامش را چه بگذارم گفته بود در آلومینیوم سوءاستفاده شده و کار تا جایی پیش رفت که می‌خواستند بنده را بازداشت کنند که به فضل خدا نتوانستند و بعد که آقای محلوجی وزیر شدند آنها اصرار کردند و این مورد را مطرح کردند و من خودم حاضر شدم داوطلبانه بروم.

هنوز هم معتقدم که این تهمت سیاسی بود و هیچ مدرکی برای گفته‌شان نداشتند؛ ولی چون می‌خواستند به آقای محلوجی ضربه وارد کنند به من تهمت زدند. البته من این را تا به حال جایی مطرح نکرده‌ام. هدف آنها این بود کاری کنند که آقای محلوجی رای اعتماد نگیرد، ولی خوشبختانه موفق نشدند.

ظاهرا تا دو سال اول به شما اجازه کار ندادند؟

خیر، دو سال پرونده در دادگاه در جریان بود و خودشان هم می‌دانستند این یک بازی است.

کارتان را با چه پستی شروع کردید؟

با پست معاونت بازرگانی شروع کردم و بیشتر به آقای محلوجی در زمینه‌های مختلف کمک می‌کردم. آن زمان چون ارز محدود بود و باید بین واحدها توزیع می‌شد سمت معاونت بازرگانی کاری حساس بود. بعد از معاونت بازرگانی که بحث ادغام بخش معدن و اکتشاف پیش آمد من مسوول این سه بخش شدم. اگرچه می‌گفتند اینها با هم سنخیتی ندارند، ولی حوزه بازرگانی آرام شده بود و اوضاع ارز بهبود پیدا کرده بود.

سازمان زمین‌شناسی در چه وضع و حالی بود؟

زیر نظر بخش اکتشاف بود.

آغاز خصوصی سازی

پس آن زمان زمین‌شناسی زیر نظر معاون وزیر نبود؟

زیر نظر وزیر بود ولی معمولا معاون این کار را انجام می‌داد. در آن زمان، خصوصی‌سازی معادن تعریف وسیع‌تر و دست و دلبازتری از معادن بزرگ داشت چون در آن زمان به هر معدنی، معدن بزرگ می‌‌گفتند در حالی که من وقتی به بخش معادن وارد شدم خیلی از تعریف‌ها را اصلاح کردیم و موارد انگشت‌شماری از معادن آن روز را به عنوان معادن بزرگ شناختیم. البته شورای عالی معادن این کار را می‌کرد ولی به هر حال بخش خصوصی توانست یک مقدار بیشتر درگیر شود. به نظرم این کار ادامه پیدا کرد اگرچه دو سه بار تلاش کردند کوچک و بزرگ را تعریف کنند اما همان روش ادامه داشت. ما مهندسی ناظر معادن را راه‌اندازی کردیم که معادنی که به بخش خصوصی واگذار شده حتما باید یک ناظر از طرف دولت داشته باشد که او از اوضاع معدن گزارش بدهد.

نظام مهندسی هم نداشتید؟

خیر، آن را هم درست کردیم و ادامه پیدا کرد. نحوه بهره‌برداری از سنگ‌های تزئینی را تغییر دادیم. یعنی بهره‌برداری از سنگ‌های تزئینی به روش مدرن را راه‌اندازی کردیم.

چه کسی این مشاوره‌ها را می‌داد که به مرحله اجرا می‌رسید؟

ما اطلاعات می‌گرفتیم و مشورت می‌کردیم و در وزارتخانه مطرح می‌کردیم و به صورت جمعی به یک نتیجه واحد می‌رسیدیم.

آقای مهندس منظورم این است که آن زمان چه اتفاقی افتاده بود که همه چیز با هم جور بود؟ چه فضایی به وجود آمده بود که افرادی نظیر شما، دکتر بانکی، بهکیش، شمس اردکانی، احمدزاده، خانم دکتر خوارزمی و ... در این وزارتخانه گرد هم آمده بودند؟

این افراد حرف‌های خاص اجتماعی داشتند که به درد بچه‌‌های ما می‌خورد. آقای میرزایی خودش در ارتباط با سازمان برنامه و بودجه بود. یا مثلا آقای دکتر بهکیش یک اقتصاددان صاحب حرف است و اظهارنظر این افراد در جلسه شورای معاونین خیلی موثر بودو باعث می‌شد که ما صرفا روی یک نقطه متمرکز نشویم و خانم دکتر خوارزمی هم همینطور. به هر حال سمینارهایی که آنان می‌گذاشتند مخصوصا در زمان صادرات فولاد خیلی کمک کرد که این صادرات سازماندهی شوند. خانم خوارزمی به ما نحوه برخورد با مردم و مشتری در کار صادرات را یاد می‌داد. الان هم فولاد همان روش را دارد، به اندازه نیاز ارزی جنس صادر می‌کند تا به دلار نقد وابسته نباشد و واقعا هم نیستند.

دیدگاه اول مربوط به آقای محلوجی بود چون آقای محلوجی اگر کسانی را پیدا می‌کرد که در امور مختلف وزارتخانه قوی بودند و قبولشان داشت با آنها کار می‌کرد و معمولا به آنها اختیار کامل می داد. دیگر اینکه ایشان دید وسیعی داشت، بنابراین به بچه‌ها میدان می‌داد. از همه مهم‌تر این بود که ما دسته‌جمعی کار می‌کردیم یعنی همیشه دور هم جمع می‌شدیم و مشورت می‌کردیم. این چند مورد که عرض کردم از جمله موارد اصلی بود که درانجام فعالیت‌های وسیع وگسترده وزارتخانه موثر واقع می‌شد و اغلب به نتیجه مثبتی می‌رسید.

شما به آقای محلوجی خیلی نزدیک بودید، به هر حال ایشان جزو مدیران تصمیم‌ساز آن دوره بودند.

ادعایی ندارم ولی من بیشتر این کار را می‌کردم و دوستان را جمع می‌کردم.

شما و آقای علی میرزایی کسانی بودید که به راحتی در دفتر آقای محلوجی رفت و آمد داشتید؟

آقای میرزایی یک مقدار دیرتر آمدند؛ زمانی که من در فولاد بودم ایشان معاونت نیروی انسانی فولاد بودند. ما با هم راحت حرف می‌زدیم و مشورت می‌کردیم البته نه اینکه جلسه تیمی و شبانه داشته باشیم. تعصبی هم روی تصمیمی که گرفته بودیم نداشتیم و اگر کسی اظهارنظری می‌کرد و می‌دیدیم درست است قبول می‌کردیم.

آغاز مکانیزاسیون در معادن

به هرحال برگردیم به زمانی که در وزارتخانه بودم! به منظور بهره‌برداری بهینه از معادن سنگ ساختمانی انفجار را ممنوع کردیم و سیم برش را آوردیم. تعدادی کارخانه‌های نمونه سنگ وارد کشور کردیم که سنگ را به صورت مدرن‌تری فرآوری کند. این کارخانه‌ها در نیریز و در کاشان و الیگودرز لرستان ایجاد شدند و الگویی شد برای اینکه بخش‌های خصوصی هم کار ما را ادامه بدهند. به این ترتیب معدن تقریبا سروسامانی گرفت. این فعالیت‌ها در همه جا بود؛ در زمین‌شناسی و اکتشاف و معدن و این موضوع باعث شد فعالیتی جدی شروع شود.

آقای محلوجی به نوعی در دولت آقای‌هاشمی سوگلی وزرا بودند؟

بله، این طور می‌گویند. خب آقای محلوجی تصمیم‌گیر بود و کار را معطل نمی‌کرد. مثلا در مورد فولاد مبارکه کارهایی انجام شد که شاید اگر کسان دیگری برای تصمیم‌گیری در آن زمان بودند کارها هنوز هم روی زمین مانده بود.

قابل توجه مدیران امروز

در فولاد مبارکه بعد از بسته شدن قراردادها سه قرارداد عمده و کلیدی هنوز بسته نشده بود. یکی بخش احیای مستقیم بود، یعنی سنگ آهن در این بخش باید تبدیل به گندله و گندله تبدیل به آهن اسفنجی می‌شد و بعد تحویل فولادسازی می‌گردید که در این میان پروسه تبدیل گندله به آهن اسفنجی وجود نداشت. دو تا از قراردادهای اتوماسیون‌های اصلی واحد فولاد مبارکه هم بسته نشده بود؛ یکی اتوماسیون ذوب و ریخته‌گری و دیگری اتوماسیون نورد بود. اتوماسیون نورد به ماجرای تحریم اوایل انقلاب برخورد کرد تا اینکه در زمان آقای موسویانی یکسری پیگیری‌ها انجام شد در آن زمان من و یک گروه مامور شدیم به آلمان برویم. من به دلیل اینکه قبلا در ASP کار می‌کردم چند نفر از مدیران زیمنس را می‌شناختم البته آنها کمک زیادی نکردند ولی به هر حال همین که آنجا جواب سلام ما را می‌‌دادند خودش یک قدم بود. آقای دکتر نواب هم سفیر ایران در آلمان بودند که ایشان هم کمک خوبی به ما کردند. بالاخره اعضای زیمنس را قانع کردیم که اتوماسیون را به ما بدهند، در آنجا شرایط طوری است که اگر کسی ببیند منحصر به فرد است و رقیبی ندارد می‌تازاند و سعی می‌کند شرایط را به نفع کند. خوشبختانه آنها چنین نکردند و در این مورد هم با ما همکاری کردند. بعد باید برای بستن قرارداد تصمیم‌گیری می‌شد. من به آقای موسویانی گفتم تکلیف چیست؟ ایشان به من گفتند شما برای امضای قرارداد اختیار تام دارید، و من قرارداد را امضا کردم و تکلیف اتوماسیون روشن شد. اگر امروز کسی بخواهد این کار را انجام بدهد ممکن است چندین ایراد هم بگیرد؛ ولی آن زمان فکر می‌کنم بهترین تصمیم گرفته شد یا مثلا در مورد کوره‌های احیای مستقیم باید بگویم که این کوره‌ها در زمان مرحوم نیلی به مناقصه گذاشته شد و دو شرکت کورفینجنرینگ و فوستالپین شرکت کردند. فوستالپین می‌خواست روش HYL را بدهد و کورفینجنرینگ روش میدریکس را. اینها با هم قابل مقایسه نبودند، در این بین یکی از ایرانی‌هایی که با آن سیستم کار می‌کرد و نامش را نمی‌برم و امیدوارم خداوندایشان را حفظ کند به ما کمک کرد، زیرا کورفینجنرینگ بیش از ششصد میلیون مارک قیمت داده بود و ازشرکت رقیب هم به دلایل فنی قصد خرید نداشتیم؛ چون کارشناسان آن را تایید نمی‌کردند. در همین گیر و دار آن آقا به ما گفت یک شرکت ژاپنی حاضر است عین این کار را به شما بدهد. ما این کار را بدون اینکه اعلام کنیم متوقف کردیم. آن گروه را آوردیم و یک جلسه محرمانه گذاشتیم؛ البته وزیر در جریان همه امور بود. در این مورد آقای موسویانی در راس کار بودند و مرحوم نیلی دنباله کار را ادامه دادند. وزیر به ما مجوز داد و ما با آن شرکت در یکی از شهرهای اروپا دیدار محرمانه‌ای را انجام دادیم و چون تردید داشتیم گفتیم PBG (ضمانت نامه) به جای ۱۰ درصد، باید ۲۰ درصد باشد که پذیرفتند. چون نگران این بودیم که میدریکس ادعای حقوقی بکند تصمیم گرفتیم این جلسه محرمانه باشد تا قرارداد امضا شود. تا جایی که خاطرم هست قرارداد با مبلغ ۴۸۰ میلیون مارک امضا شد و از همه مهم‌تر این بود که ژاپنی‌ها پذیرفتند در یک روز مشخص این مبلغ تبدیل به دلار شود. جالب اینکه یکی از مدیران مجرب و زبده بانک مرکزی به نام آقای معنوی‌راد پیشنهاد ارزنده‌ای داد که اگر این مبلغ را به دلار تبدیل کنید بهتر خواهد بود؛ چون دریافت‌های ارزی بانک بیشتر به صورت دلار بوده و قیمت مارک متغیر است. که چنین کردیم. آن زمان مارک در ضعیف‌ترین دوران خود بود و شاید هم توصیه دوستان بانک مرکزی به دلیل قیمت پایین مارک بود. خلاصه پنج واحد «مدول احیای‌مستقیم» مربوط به فولاد مبارکه با یک رقم ۱۸۰ میلیون دلار تمام شد. عنایت داشته باشید که در حال حاضر با توجه به اینکه طبق آن قراردادحق امتیاز ساخت روش «میدرکس» (احیای مستقیم) برای شرکت ایریتک اخذ شد یعنی ایریتک با این امتیاز می‌تواند بدون هیچ‌گونه دغدغه‌ای اجرای پروژه‌های ساخت کوره‌های احیای مستقیم را به عهده بگیرد و با این امتیاز توانست واحدهای بعدی مثل طرح زمزم اهواز را با همین روش بسازد یا بهتر بگویم الان که در داخل کشور ساخته می‌شود معمولا بیش از این ارزبری دارد و هنوز فکر می‌کنم ارزبری میدرکس در ایران حدود۴۰ درصد است. می‌خواهم بگویم نحوه خرید در آن زمان و اثر تسعیر ارز از جمله اتفاقات خوبی بود که موجب شد خریدهای خیلی مناسبی انجام شود. به این صورت واحدهای میدرکس تهیه و مبارکه هم کامل شد.

چالشی به نام ارز

مشکل تامین ارز همواره یکی از چالش‌های مهم بر سر راه توسعه صنعتی بوده. آن زمان که شما در وزارت معادن و فلزات حضور داشتید، مشکل ارز در چه حدی بود؟

مشکلات خیلی زیادی داشتیم.

چطور این مشکلات حل می‌شد؟ چون خیلی‌ها امروز فکر می‌‌کنند شما در آن دوره وفور نعمت داشته‌اید و اوضاع بد اقتصادی مختص دوره آنهاست!

زمانی بود که کل ارز تخصیصی به تمام تولیدی‌ها و صنایع و نیرو و کشاورزی به ۵/۴ میلیارد دلار در سال نمی‌رسید و با همین میزان کل امور اداره می‌شد.

قیمت دلار آن زمان چقدر بود؟

دلار هفت تومان بود. اما کم‌کم به نرخ ترجیحی و ارز رقابتی روی آوردند. ارز رقابتی از ۱۲۰ تومان به ۶۰ تومان رسید واختلاف ارز پیدا شد و یکی از کارهایی که در آن زمان انجام شد این بود که سخت‌ترین و دشوارترین صنایع مملکت که معادن و فولاد بود همه ارزهای مورد نیاز خود را با ارز آزاد تامین می‌کرد. کار دیگری که انجام شد این بود که ما ارزبری واحدها را مشخص کردیم، مثلا گفتیم برای فولاد و مس چه میزان ارز مصرف می‌شود بعد شروع کردیم به تدریج اینها را محدود کردیم. خاطرم هست یک زمانی که قیمت فولاد در خارج حدود ۲۳۰، ۲۴۰ دلار بود ارزبری حدود ۱۲۰ دلار داشت و کم‌‌کم به ۳۰، ۴۰ دلار رسید. این در حالی بود که قیمت فولاد بالا می‌رفت. در همان دوران کارخانه‌های نسوز راه‌اندازی شد؛ زیرا واردات نسوز ارزبری سنگینی داشتند. اوایل انقلاب ما حجم زیادی از سنگ ‌آهن موردنیاز را از خارج وارد می‌کردیم؛ البته مقداری را از معدن سنگ آهن کودرموخ هند می‌آوردیم که این معدن متعلق به ایران بود؛ یعنی قبل از انقلاب ایران سهامدار عمده آن بود و بعد از انقلاب آن را واگذار کردند. سنگ آهن سال‌های زیادی به کشور وارد می‌شد؛ ولی معادن چادرملو و گل‌گهر که راه افتاد ارزبری فولاد کم شد؛ اما در حال حاضر برای کک ضعف داریم و واردکننده هستیم که ارزبری قابل توجهی دارد. همزمان بخش معدن هم شروع به فعالیت کرد، کارهایی در بخش معدن انجام گرفت که می‌تواند ماندگار باشد؛ اگرچه این کارها در دو سه جمله بیان می‌شود؛ اما سال‌ها طول کشید تا به بهره‌برداری رسید.

روایتی از چگونگی بازسازی ساختمان وزارت

یکی از اقدامات بحث برانگیز زمان آقای محلوجی، بازسازی ساختمان این وزارتخانه در خیابان سمیه بود. این کار پیشنهاد چه کسی بود؟

یک تصمیم جمعی بود. مرحوم مقتدایی مسوول ساخت و ساز بود؛ اما این سنگ‌ها از معادن مختلف آورده می‌شد و خود آقای مهندس محلوجی مایل به این کار بود. هر طبقه از این وزارتخانه معرف یکی از سنگ‌های کشورمان است. یکی از کارهای ماندگار دیگر روش بهره‌برداری از معادن بود که خیلی درباره آن مقاومت و جوسازی شد و با اینکه مدت‌ها وقت اکثر کارشناسان و مسوولان وزارتخانه را گرفت؛ اما کم‌‌کم معدنکاران به این نتیجه رسیدند که این کار به نفع‌شان است.

منظورتان از مقاومت چیست؟

آنها برای استخراج سنگ از مقداری مواد منفجره استفاده می‌کردند تا یکباره بتوانند ۲۰، ۳۰ کامیون سنگ استحصال کنند، منتها حداقل نیمی ازسنگ‌های به دست آمده در اثر انفجار خرد و شکسته می‌شد و معدن صدمه می‌خورد تا اینکه کم‌کم روش استفاده ازسیم برش جا افتاد و روش انفجار محدود و بعد ممنوع شد. کار دیگری که انجام شد این بود که ما چند مجتمع بهره‌برداری سنگ درست کردیم؛ مانند نیریز. وقتی در نیریز از آنها خواستیم که از روش سیم‌برش استفاده کنند همه مقاومت می‌کردند که اینجا برق و جاده ندارد و مشکل است. ما از شرکت‌های معدنی که معادن را به بخش‌های خصوصی واگذار کرده بودند، کمک گرفتیم و جاده ساختیم و شبکه برق فشار قوی احداث و به طور کلی زیر بناهای لازم را برای استفاده از سیم‌برش فراهم کردیم.

هزینه این کار را از کجا تامین می‌کردند؟

این شرکت‌ها از فروش معادن و بهره‌برداری‌هایشان پول و اعتبار و سرمایه‌گذاری‌های خوبی داشتند و کارهای جاده‌سازی و برق‌کشی را تا معادن انجام دادند تا سیم‌برش‌‌ها قابل استفاده باشد. معادنی مانند نیریز، حاجی‌آباد، ده‌بید این گونه مجهز شدند و بهره‌برداری‌های سازمان‌یافته‌ای انجام شد. کار دیگری که در زمان معاونت معدنی بنده انجام شد، واگذاری معادن مواد اولیه کارخانه‌ها به خودشان بود. تا جایی که در خاطرم هست حدود ۱۸۰۰ تا ۲هزار معدن واگذار شد.

ادامه دارد